میروم در کربلا تا نهضتی بر پا کنم *** مکتب اسلام ناب احمدی احیا کنممیروم در کربلا با زینب و زین العباد *** تا جنایات یزید دون صفت افشا کنممیروم در کربلا با کودک و پیر و جوان *** جملگی در راه ذات ایزدی اهدا کنممیروم در کربلا بر پا نمایم ...
گاهِ نمازِ آخرین است، مولا! لختی دست از جنگ بدار.نینوا، حریق خون و آهن است. مهلتی باید که اینک، ظهرِ آخرین است. این آخرین راز و نیاز را بگذار به تو اقتدا کنیم مولا! بگذار برای آخرین بار، از خاک، سری به افلاک برکشیم. در این تبانی درد و آتش، بگذار بار ...
به آب می زنم امشب دوباره چشمم را
که شعله شعله ببارم ستاره چشمم را
هنوز بانگ عطش گفتنت خوش آهنگ است
برای تشنگی ات ، آب هم دلش تنگ است
دوباره شعر من و دیدۀ تماشا تر
به روی نیزه سرت از همیشه تنها تر
دوباره شعر من و شرح راز خونینت
اقامۀ غزلی از نماز ...
غروب بود، و افق حرفهای گلگون داشت
ز تیر فاجعه، زینب دلی پر از خون داشت
غروب بود و غریبانه خیمه ها میسوخت
کرانه، چشم بدان حزن بیکران میدوخت
نسیم، گیسوی خون را دمی تکان میداد
به این بهانه، گل زخم را نشان میداد
دل شکستهی زینب، شکسته ...
کیست حق را و پیمبر را ولی؟ آن حسن سیرت، حسین بن علی آفتاب آسمان معرفت آن محمّد صورت و حیدر صفت نُه فلک را تا ابد مخدوم بود زان که او سلطان ده معصوم بود قرَّة العین امام مجتبی شاهد زهرا، شهید کربلا تشنه، او را دشنه آغشته به خون نیم کشته گشته، ...
من روز ازل دل به تو دلبر دادم
حق خواست که در دام غمت افتادم
شادی من از فرط غم توست حسین
چون سوخته ی غم تو هستم شادم
از کودکی ام میان هیئت هایت
من آب به دست عاشقانت دادم
بهتر زبهشت، روضه های تو بود
آموخته این راز به من استادم
یک بار که از هیئت تو جا ...
برای خاطرم غم آفریدندطفیل چشم من نم آفریدندچو صبح آنجا که من پرواز دارمقفس با بال توام آفریدندعرق گل کردهام از شرم هستیمرا از چشم شبنم آفریدندگهر موج آورد ، آیینه جوهردل بی آرزو کم آفریدندجهان خون ریز بنیاد است ،هشدار !سر سال از محرم آفریدندوداع ...
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد
پدرش چیز زیادی که نمی خواست ، فرات یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد ؟
با دو انگشت هم این حنجره میشد پاره چه نیازی به سه شعبه است که تا پر برسد
خوب شد عرش همه نور گلو را برداشت حیف خون ...
شام عاشورا که غمگین بود و تار
غوطه میزد در نسیمی مرگبار
مه ز خجلت بود پنهان زیر ابر
رفته از دست فلک دامان صبر
دیو صحرا گشته از وحشت خموش
آمدی هر ذیحیاتی را به گوش،
آخرین فرمان شوم سرنوشت
از زبان ریگ و خار و سنگ و خشت
یاوران شاه ...
طوفان خون ز چشم جهان، جوش می زند بر چرخ، نخل ماتمیان دوش می زند! یا رب! شب مصیبت آرامْ سوز کیست؟ امشب، که برق آه رهِ هوش می زند روشن نشد که روز سیاه عزای کیست؟ صبحی که دم ز شام سیه پوش می زند؟ آیا غمِ که تنگ کشیده ست در کنار چاک دلم، که خنده آغوش می ...
-ماه بنی هاشم است این- نقال دم می زد از اودرپرده می گفت نقال؛ خورشید برآمد از اوهرجا اباالفضل عشق است، عشق است هرجا ابوالفضلاو آبرو دارد از عشق، عشق آبرو دارد از اوافتاد مهتاب و برخاست، دامن نیالوده درآبلب تشنه ماهی که دریا؛ خورده ست دست رد از اوتا ...
یاری نماند و کار ازین و از آن گذشت آه مخدرات حرم ز آسمان گذشت واحسرتای تعزیه داران اهل بیت نی از مکان گذشت که از لامکان گذشت دست ستم قوی شد و بازوی کین گشاد تیغ آنچنان براند که از استخوان گذشت یا شاه انس و جان تویی آن کز برای تو از سد هزار ...
مرز در عقل و جنون باریک استکفر و ایمان چه به هم نزدیک استعشق هم در دل ما سردرگممثل ویرانی و بهت مردمگیسویت تعزیتی از رویاشب طولانی خون تا فرداخون چرا در رگ من زنجیر استزخم من تشنه تر از شمشیر استمستم از جام تهی حیرانیباده نوشیده شده پنهانیباده ...
وا نمیکردی اگر دروازههای آسمان راگر نبودی، لحظههای عاشقی معنا نمیشدقبلهگاه اهل دل، گلخانة زهرا (س) نمیشدگر نبودی، ای پیام سرخ گلهای محمّد (ص)این همه شور قیامت، هر طرف برپا نمیشدپرده از روی ریاکاری، نمیافتاد هرگز!فتنه و نیرنگ و ...
در ســـــرای غـــــم نشسته غصّه هاغصه های قصّه هـــــــای پــــر بلااحمــــد مختار و یارش مــــــرتضیدر کنـــــارش حمـــزه جعفر مجتبیفاطمه در یک طـرف با شور وشینگــــــــریه هـای جمعشان یاد حسینناظــــر دشــت بـــــلا در ...
صدایم کاش می کردی، که از ماندن بپرهیزم
شبی در کربلای تو، به بوی عشق، برخیزم
صدایم کاش می کردی، شبی، تا شعله ور گردم
به رستاخیز داغ تو، بسوزم، بال و پر ریزم
صدایم کاش می کردی،تو ای توفان سرخ خون !
که من با غیرت خشمت، بپیوندم،بیامیزم
صدایم کاش می ...
عاشورا، سقّای تشنهکامان عزّت بود، با مشکی پُراز اشک، بر دوش آزادگی!...و... کربلا، «تکیه»گاه سینهزنان حق و «حسینیّة» ذاکران عدل بود.
روز عاشورا، امام حسین (ع) پشت خیمههای شهادت، خندقی کند تا امویان نتوانند به حریم امامت نزدیک شوند.
آن روز، تیری ...