فارسی
پنجشنبه 04 مرداد 1403 - الخميس 17 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عاشورا در آیینه ادبیات
ارسال پرسش جدید

دیرگاهیست که اوضاع حیات آرام است! از رضا عزیزی

 دیرگاهیست که اوضاع حیات آرام است! از رضا عزیزی
دیرگاهیست که اوضاع حیات آرام است!باد نسیان زده آنسوی فرات آرام است!دیرگاهیست که احوال زمین بد نشده استگویی از خواب زمین قافله‌ای رد نشده استقرن تن داده به دمسردی خاموشی‌هاآسمان گم شده در گردِ فراموشی‌هاحق پروانه نبود اینهمه بی‌کس باشد!که خدا ...

یاری نماند و کار ازین و از آن گذشت از وحشی بافقی

یاری نماند و کار ازین و از آن گذشت از وحشی بافقی
یاری نماند و کار ازین و از آن گذشت   آه مخدرات حرم ز آسمان گذشت  واحسرتای تعزیه داران اهل بیت   نی از مکان گذشت که از لامکان گذشت  دست ستم قوی شد و بازوی کین گشاد   تیغ آنچنان براند که از استخوان گذشت  یا شاه انس و جان تویی آن کز برای تو   از سد هزار ...

من پر از شعرم و از قافیه ها بیزارم از علی اصغر(محسن) گلکار

من پر از شعرم و از قافیه ها بیزارم از علی اصغر(محسن) گلکار
من پر از شعرم و از قافیه ها بیزارم مانده ام چندم هجریست که خون می بارم قبله حاجت من چشم حسین است آری و لبم تشنه بین الحرمین است آری پیله بستیم و فقط فکر رهایی هستیم و فقط منتظر اینکه بیایی هستیم تا که مشکی به تنم رنگ محرم باشد شب شعر و غزل و غصه ...

بین‌الحرمین از سید مصطفی حسینی راد

بین‌الحرمین از سید مصطفی حسینی راد
هنگام سحر قافله‌ی اشک و نگاه همراه ستاره‌ها رسیدند از راه دیدند در آسمان بین‌الحرمین خورشید طلوع می‌کند همره ...

دلی که سینه زن هر شب محرم شد از یوسف رحیمی

دلی که سینه زن هر شب محرم شد از یوسف رحیمی
دلی که سینه زن هر شب محرم شد صدای هر تپشش ذکر یا حسینَم شد به یاد غربت یک لحظة تو این گونه بساط گریة هر روز من فرا هم شد شبی که در دل من خیمه زد غم از هر سو دلم حسینیة بغض و آه و ماتم شد فدای زلف پریشان تو که بر نیزه برای قافله سالاری تو پرچم شد فرشته ...

بگـذار گـریـه ، درد دلـم را ، دوا کـنـد ازمحمد روحانی ( نجوا کاشانی )

بگـذار گـریـه   ، درد دلـم را ،  دوا کـنـد ازمحمد روحانی ( نجوا کاشانی )
بگـذار گـریـه   ، درد دلـم را ،  دوا کـنـد        چشمـم نـظـر  بـه قـافـلـه ی کـربـلا  کـنـد  مـــا ه مـحــــرم آمــده   تــا آفـتـاب هــــم         هــر بـامـــداد ،  دیـده بـه انـدوه  وا کـنـد شایسته است هرکه دلش می طپـد به عشق        دل را ...

این سینه گرم داغ سکوت است ازمحمود حبیبی کسبی

این سینه گرم داغ سکوت است ازمحمود حبیبی کسبی
این سینه گرم داغ سکوت است، بشنویداین شرح ماتم ملکوت است، بشنوید روح القدس مدد کن و قفل زبان گشاقفل زبان بسته ام از آسمان گشاماه محرم است فقط اشک، محرم استبا خیمه های تشنه فقط مشک، محرم استهان ای قلم بشور و بشوران، سبو بگیرمی خواهی از عطش بنویسی، وضو ...

نخل های سبز از مهدی تقی نژاد

نخل های سبز از مهدی تقی نژاد
او با تمام آینه هایش طلوع کردوقتی که عشق پیش دو پایش خضوع کرد اینجا میان دشت نمازی فراهم استاینجا به پای آب فراتی رکوع کرد باید کنار قامت این نخل های سبز مردانه ایستاد و به غایت خشوع کرد بزمی فراهم است بیا همرکاب شوعشقی مقدر است که باید شروع کرد ای ...

عشق یعنی ازاحد ده بزرگی

عشق یعنی ازاحد ده بزرگی
عشق یعنی کوچه کوچه انتظار               رؤیت خورشید در باغ بهارعشق یعنی با جنون تا اوج‌ها                 رفتن از ساحل به بام موجهاعشق یعنی یک تغزل شعر ناب               مثنوی‌های خدای آفتابعشق یعنی سوختن با شعله‌ها              سبز گشتن ...

خوش آمدی! از خدیجه پنجی

خوش آمدی! از خدیجه پنجی
فرشته‏ها گوش به رنگ صدای توأند!زمین و زمان، سرشار از انتظاری دلنشین‏اند!آسمانیان لحظه‏ای نگاه از خاک بر نمی‏دارند.پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، تبسّم بر لب، لحظه موعود را به شوق ایستاده و امیرمومنان علی علیه‏السلام ، لحظه شمار در آغوش ...

بهشتستان یار از سروش اصفهانی‏

بهشتستان یار از سروش اصفهانی‏
گفت ایدست اوفتادی، خوش بیفت  تیغ، در دست دگر بگرفت و گفت‏    آمدم تا جان ببازم، دست چیست  مست، کز سیلی گریزد، مست نیست‏    خاصه مست باده‏ی عشق حسین  یادگار مرتضی میر حنین‏    خود، بپاداش دو دست فرشی‏ام  حق برویاند، دو بال عرشی‏ام‏    تا ...

مثنوی عاشورایی از شیخ فریدالدین محمد (عطار) نیشابوری

مثنوی عاشورایی از شیخ فریدالدین محمد (عطار) نیشابوری
کیست حق را و پیمبر را ولی؟ آن حسن سیرت، حسین بن علی آفتاب آسمان معرفت آن محمّد صورت و حیدر صفت نُه فلک را تا ابد مخدوم بود زان که او سلطان ده معصوم بود قرَّة العین امام مجتبی شاهد زهرا، شهید کربلا تشنه، او را دشنه آغشته به خون نیم کشته گشته، ...

قدم نورسیده آفتاب از سودابه مهیجی

قدم نورسیده آفتاب از سودابه مهیجی
قدوم نورسیده آفتاب را ملائک بی‏شمار، به تبریک آمده‏اند و بر بام خانه دختر خورشید، بال می‏افشانند. از بهشتِ دامان بتول، بهاری سرزده است و خانه علی و زهرا، امروز، خانه تمام شادی‏ها و دست‏افشانی‏هاست. خدا، لبخند می‏زند این روز شگفت را و مرد تنهای ...

عباس از سید حبیب حبیب پور

عباس  از سید حبیب حبیب پور
تو راز اصول عشق بودی عباس   هر لحظه رسول عشق بودی عباس   جبریل برای تسلیت آمده بود تو شان نزول عشق بودی ...

سلوک خونين قسمت دوم (پاياني)

سلوک خونين قسمت دوم (پاياني)
يقظه قيام آن حضرت در مدينه، صلاى “يقظه” و بيدارى بود. يقظه و بيدارى از خواب غفلتى که سايه سنگين آن را ستم بى‌امان و لالايى ريايى امويان بر چشم مردم تحميل کرده بود تا در پناه آن خواب گران دمشق را با مدينه جابه‌جا کنند! اما چشم بيدار حسين(ع) بر اين ...

کم کم غروب واقعه از راه می رسید از مطهره عباسیان

کم کم غروب واقعه از راه می رسید از مطهره عباسیان
کم کم غروب واقعه از راه می رسیدیک زن میان دشت سراسیمه می دویداین خیمه ها نبود که آتش گرفته بودآتش میان سینه ی او شعله می کشیدراهی نمانده بود برایش به غیر صبرباید دل از عزیز سفر کرده می برید؛مردی که رفت و از سر نی حسّ بودنشقطره به قطره سرخ و غریبانه می ...

شكايت دل از علي ناظمي

شكايت دل از علي ناظمي
شام يعني انتهاي خستگي شهر آزار خداي خستگي شام يعني گوشه ويرانه‌ها مدفن شمع و گل و پروانه‌ها شام تسکين دل شيطان بود زينت سر نيزه‌اش قرآن بود شام يعني وادي دشنامها سنگ باران سري از بامها سنگ در دستان نامردان شام بوسه مي‌زد بر سر زخم امام شام ...

هر چند که مضمون غریبت تنهاست

هر چند که مضمون غریبت تنهاست

هر چند که مضمون غریبت تنهاست 

نام تو سرودِ موج‌موج دریاست 

بالی ز علی(ع) است با تو، بالی زحسین(ع) 

پرواز تو از غدیر تا عاشوراست

گهواره های درد از حسنا محمد زاده

گهواره های درد از حسنا محمد زاده
برای  شش ماهه ی کربلا پر می کشد پروانه ای زخمی به سویت گهواره ای جان می دهد در آرزویت باید به دست تیرهای تشنه یک روز باغ گل سرخی بروید از گلویت با مشتی از گل های پرپر آسمان هم سرمست باشد روز و شب از سُکر ِ بویت هفتاد و دو خورشید می آیند آرام دنبال نور ِ ...

شد تابان رخ خورشید از او

شد تابان رخ خورشید از او
ماه من تابید و شد تابان رخ خورشید از او  نازم آن ماهی که خورشید فلک تابید از او روز بسیار است و شب در گردش خورشید و ماه  کز افق گوید نشان ماه یا خورشید از او نازم آن روزی که در تاریخ ایام بزرگ  در تجلی ماه از او خورشید از او ناهید از او تا بدانی روز ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^