فارسی
دوشنبه 05 آذر 1403 - الاثنين 22 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
عاشورا در آیینه ادبیات
ارسال پرسش جدید

آینه‏ی آب‏ از عباس مشفق کاشانی

آینه‏ی آب‏ از عباس مشفق کاشانی
  شعله‏ور آمد ز دود آه ابوالفضل  آینه‏ی آب در نگاه ابوالفضل‏    از جگر آب مشک ریخت بر خاک  موج عطش خیمه زد ز آه ابوالفضل‏    تا برد آب در حریم پیمبر  لشکر بیداد بست راه ابوالفضل‏    هست یقین روز حشر پیش خداوند  دست و سر و چشم و تن گواه ...

بوی مردی عجیب می آید از رضا اسماعیلی

بوی مردی عجیب می آید از رضا اسماعیلی
بوی مردی عجیب می آید بوی" امن یجیب " می آید یک جوانمرد ذوالفقاری خشم از عدالت ، غریب می آید یک نفر از غروب نخلستان بی قرار و شکیب می آید با غروری غریب و بغضی سرخ یک نفر از فریب می آید "مسلم" از خواب بیعت کوفه تلخ و حسرت نصیب می آید "حر" که اسطوره می ...

ای طلوع بی غروب ، تو انتها نداری از وحید خلیلی

ای طلوع بی غروب ، تو انتها نداری از وحید خلیلی
وَ اَتَممناها بِعَشر!حج را نیمه تمام رها کرد. از جانب عرفاتِ خاک به سمت میقاتِ افلاک رونهاد. «حجرالاسود» را وا نهاد تا حنجره را برای فریاد بلندترین آواز حقیقت و رساترین ترنم آزادگی، بر بام رفیع‌ترین گودال عالم در جدال خنجرها هجرت دهد. حجرالاسودی ...

وداع زینب (س) ازحسان چایچیان

وداع زینب (س) ازحسان چایچیان
آیم به قتلگاه که پیدا کنم تو را                                     امشب وداع هجرت فردا کنم تو را جویم تو را قدم به قدم بین کشتگان                             با شوق و اضطراب تمنّا کنم تو را در حیرتم که از چه بجویم نشان ...

نماز از سیّد محمد عباسیّه

نماز از سیّد محمد عباسیّه

شمعی است که سوز و ساز را ترک نکرد

راه خطر حجاز را ترک نکرد

این عشق چه عشقی است که در جنگ، حسین

سرداد ولی نماز را ترک نکرد؟

مجید مرادی رودپشتی سبزگون‏

مجید مرادی رودپشتی سبزگون‏
  ای جهانی نثار دستانت  عالمی سوگوار دستانت‏    در شگفتم هلا چها کرده است  قدرت ذوالفقار دستانت‏    پی یاری برادر تو هنوز  مانده در انتظار دستانت‏    کودکان را به‏بین که می‏گریند  در یمین و یسار دستانت‏    سرو آزاد نیست جز شبحی  سبزگون ...

فرزند حسین بن علی، تاب نداشت از محمدمهدی عبدالهی

فرزند حسین بن علی، تاب نداشت از محمدمهدی عبدالهی
فرزند حسین بن علی، تاب نداشتدر فکر عطش بود و علی خواب نداشتاز هرم عطش، لبان اصغر می سوخترنگی به رخش، نوگل ارباب نداشتلبخند به رخسار پدر می زد وبعددریای لبانش به خدا، آب نداشتحلقوم ظریف، نازک طفل رضیعسهمی به جز از سه شعبه ناب نداشتگهواره شده خالی و ...

در چشم فرات عکس ماه افتاده است از سعید سلیمانپور ارومی

در چشم فرات عکس ماه افتاده است از سعید سلیمانپور ارومی
در چشم فرات عکس ماه افتاده است                                                یک هاله به رنگ اشک و آه افتاده است آن دست بنازم که جلوتـر از پــــــــا                                             در راه وصال حق به راه افتاده ...

دل نوشته هايي در سوگ امام حسين(ع)

دل نوشته هايي در سوگ امام حسين(ع)
خون خدا  خون حسين نه بر خاک که برآسمان پاشيده شد مگر سرخي شفق گواه اين حقيقت نيست؟عاشورا حرکتي آگاهانه در راه رهايي است. تنها راه نپوسيدن، فوران فريادهاي فروخفته نفس هايي است که در گلو خفه شده اند. کربلا،آزمون دادخواهي و عدالت گستري است واين حسين ...

بیا بنگر از نصرت الله جمالی

بیا بنگر از نصرت الله جمالی
بیا بنگر، خیمه ها در دل، آتشـــی یکسر، در نهان دارند ز قـــتل آن سبط پیغــــمبر، غلغـــله در دل، چون خزان دارندتمــــام این خیمه هـــــا بینا، جمــله نا پیدا، از دوچشم ما نظــارت بـــــر صحنــــه ها در دل، همچو یاران با وفـا دارندهمی در بر، زمزمه ...

من داغ جدایی تو را می دیدم از سید علیرضا شفیعی

من داغ جدایی تو را می دیدم از سید علیرضا شفیعی
من داغ جدایی تو را می دیدم پرواز و رهایی تو را می دیدم ای شعر شهید!با دو چشمم آن روز تقطیع هجایی تو را می ...

به خیمه نام بلندت شگوم می آرد از روح اله اسماعیلی

به خیمه نام بلندت شگوم می آرد از روح اله اسماعیلی
به خیمه نام بلندت شگوم می آرد علم به دست، مرامت رسوم می آرد   فراز دوش تو هفت آسمان اهل خیام قمر برای عشیره نجوم می آرد   تو باب حاجنی و مرده می کنی زنده قضای تو به قدر هم لزوم می آرد   برای برگ شفاعات حشر، مادرمان "کف" تو را جهت مُهر و موم می ...

چل روز شد که چشمم تطهیر گشت با غم ازحشمت سید موسوی

چل روز شد که چشمم تطهیر گشت با غم ازحشمت سید موسوی
چل روز شد که چشمم تطهیر گشت با غم              با   واژه های خونین  می خواندم  محرم بر  سینه  می زند  غم  در  دسته های  ماتم             می  آورد  اگر   چه دستان  خسته ام  کم مرثیه ی غریبی است بر نیزه  ذکر  قرآن                    بر  گونه ...

بند پنجم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسين(ع)

بند پنجم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسين(ع)
چون خون زحلق تشنه او ، بر زمين رسيد جوش از زمين ، به ذروه ي عرش برين رسيدنزديك شد ، كه خانه ي ايمان شود خراب از بس شكستها ، كه به اركان دين رسيدنخل بلند او چه خسان ، بر زمين زدند طوفان به آسمان ، ز غبار زمين رسيدباد، آن غبار چون به مزار نبي رساند گرد از ...

منظومه عشق از اکرم سادات هاشمی‌پور

منظومه عشق از اکرم سادات هاشمی‌پور
   خاک، تمامی دلواپسی‌های من است. آسمان، تمامی دلتنگی‌هایم. بهانه‌ای نیست؛ برای گریستن، شیواترین بهانه، افتادن آسمان بر روی خاک است و برای دلتنگی، فرورفتن خاک، زیر پلک‌های لاجوردی آسمان.مویه می‌کنم تمامی خاک را و بر سرم می‌ریزم خاکستری‌ترین ...

قد بر افرازید! یک عالم شقاوت پیش روست از جعفر رسول ‌زاده

قد بر افرازید! یک عالم شقاوت پیش روست از جعفر رسول ‌زاده
قد بر افرازید! یک عالم شقاوت پیش روستپرده بردارید! صد آیینه حیرت پیش روستای حسینی مشربان! در معبد آزادگیتا نماز آرید،  محراب عبادت پیش روستعشق می‏نالد: حریفان،  تیغ در خون شسته‏اندعشق می‏غرد:نظرگاه شهادت پیش روستعقل می‏گوید که: بال خسته را پرواز ...

نذر حضرت مسلم(ع) از سعید غیاثی پیمان

نذر حضرت مسلم(ع) از سعید غیاثی پیمان
ما  شعر انتظار نفهمیده بر شدیم                                     با نام شعر های شما مفتخر  شدیمگفتیم عهد کوفه کجاعهد ما کجا                                       ما  کوفه رابه سخره و خود پست تر شدیمبا خود همیشه حسرت هفتاد ودو نصیر                               هل ...

هیئت، تب طبل و سنج و شیپور گرفت از احمد رضا قدیریان

هیئت، تب طبل و سنج و شیپور گرفت از احمد رضا قدیریان
هیئت، تب طبل و سنج و شیپور گرفت تکیه، به تلاطم آمد و شور گرفت آتش نگرفت دل به فرمان خودش از ناحیه عشق تو دستور ...

آیینه از علیرضا الفبایی « مانا »

آیینه از علیرضا الفبایی « مانا »
 آیینه ! برپا کن دوباره بزم ماتم را تصویر کن بر بوم خون ماه محرم را در سوگ اقیانوس چون عاشقترین دریا با لهجه ای محزون بخوان آن اسم اعظم را آبی ترین مرد از کنارت تشنه لب برگشت ای آب ! بر سر کن تمام خاک عالم را - وقتی که قوم کین به باد فتنه میدادند بر ...

تمام شد همه رفتند؟ یک صدا پرسید ازسیداکبر میرجعفری

تمام شد همه رفتند؟ یک صدا پرسید ازسیداکبر میرجعفری
تمام شد همه رفتند؟ یک صدا پرسیدصدا جواب نمی‌خواست از خدا پرسیدخدا صدای تو را شور مستمر می‌خواستشبیه خون پدر گرم و شعله‌ور می‌خواستچنان که صبح گلویت نفس نفس می‌زدشب غلیظ زمین را عجیب پس می‌زدصداقتی است صدایت که تا ابد باقی استبگو که دور بگیرد ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^