فارسی
چهارشنبه 03 مرداد 1403 - الاربعاء 16 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عاشورا در آیینه ادبیات
ارسال پرسش جدید

برای زندگی سرخ،کربلا کافی ست از رضا اسماعیلی

برای زندگی سرخ،کربلا کافی ست از رضا اسماعیلی
برای زندگی سرخ،کربلا کافی ست برای لاله شدن،فهم لاله ها کافی ست ندای "هل من..." سالار کربلا آمد برای گفتن لبیک، این ندا کافی ست میان ماندن و رفتن، دچار تردیدی مکن به غفلت و تردید اقتدا، کافی ست نه با حسین و نه با لشکر یزیدی تو ! زلال و آینه گون شو ...

روز نخستین که صلا زد بلا از عبدالرحیم سعیدی راد

روز نخستین که صلا زد بلا از عبدالرحیم سعیدی راد
روز نخستین که صلا زد بلاعشق پدید آمد و شد کربلا سلام بر تو ای کربلای عزیز!  تو تنها یک قطعه زمین خشک و تفدیده نیستی که در یک گوشه از کره خاکی افتاده باشد و هر سال در ماه محرم نام عزیزش ورد زبانها بشود.تو سرزمین پر رمز و رازی هستی که عارفان هم از درک ...

او روز شهود خویش را می‌دانست از محمدرضا محمدی نیکو

او روز شهود خویش را می‌دانست  از محمدرضا محمدی نیکو
او روز شهود خویش را می‌دانست   گودال فرود خویش را می‌دانست   چون شاعر چیره‌ای از آغاز سخن   پایان سرود خویش را می‌دانست ...

آیا یوسف زهرا تویی از امیر عاملی

آیا یوسف زهرا تویی از امیر عاملی
روز تـــاریخی عــاشورا گــذشت  ***   سـرگذشت عشـق بود ، اما گذشت                      مـی کشـان افـتاده و سـاقی نـماند    ***   جـرعه ای در سـاغری باقی نـماند           جــام های وصل را نوشیده اند  ***  جامه های خون به تن پوشیده ...

آخرین شب مهتابی از مهدی میچانی ‏فراهانی

آخرین شب مهتابی از مهدی میچانی ‏فراهانی
اینک سپاهِ کوچک، در محاصره‏ی خیلِ بی‏شمارِ شیاطین، چون مهتابی زنجیر شده در بطنِ ظلمتِ نیمه شب. آیا چه خواهد شد؟ به فردایی می‏اندیشم که ای کاش هرگز از راه نمی‏رسید.اینک امامِ ستاره‏های فروزان را می‏بینم که این آخرین شب را برای دعا و استغفار، مهلت ...

آینه های روبه رو از علی اصغر شیری

آینه های روبه رو از علی اصغر شیری
    کودکی هایت شریک سجده پیغمبری که     اوج معراجت شده از شانه اش، از منبری که     آیه آیه عشق را تفسیر می کردی تو بر آن    سوره سوره نور بودی، جرعه جرعه کوثری که ...    کودکی های تو بود و بوسه شوق پیمبر    در نگاهش اشک بود و بوسه های دیگری ...

هفتاد و دو گل از محمد روحانی (نجوا کاشانی)

هفتاد و دو گل از محمد روحانی (نجوا کاشانی)
جانـت بـه کــویــر  تفتــه دریـا بخشید  هفتاد و دو گل ، به  متن صحرا بخشید بـــا جلـــوه ی کــربـلای عـاشـورایی خـون تــو بـه رنگ سرخ معنا ...

با ناله و شور و شین بر می گردد ازیوسف رحیمی

با ناله و شور و شین بر می گردد ازیوسف رحیمی
با ناله و شور و شین بر می گردد با مویه‌ی زینبین بر می گردد انگار پس از چهل غروب خونبار امروز سر حسین بر می ...

گرچه روزی تلخ‌تر از روز عاشورا نبود ازسیدضیاء‌الدین شفیعی

گرچه روزی تلخ‌تر از روز عاشورا نبود ازسیدضیاء‌الدین شفیعی
 گرچه روزی تلخ‌تر از روز عاشورا نبودآنچه ما دیدیم جز پیشامدی زیبا نبود عشق می‌فرمود: «باید رفت»، می‌رفتند و هیچ بیم‌شان از تیرهای تلخ و بی‌پروا نبودخیمه‌ها از مرد خالی می‌شد، اما همچناناهل بیت عشق در مردانگی تنها نبودآفتاب ظهر عاشورا به سختی ...

در سینه ی خود داغ فراوان دارد از پروانه بهزادی آزاد

در سینه ی خود داغ فراوان دارد از پروانه بهزادی آزاد
در سینه ی خود داغ فراوان دارد آب است ولی آتش سوزان دارد این ماه محرم است و این ابر دلم ابری که تمام سال باران ...

اشعاری از رضا اسماعیلی

اشعاری از رضا اسماعیلی
1- چون خونِ خدا، بیا مسلمان باشیم یا حداقل، شبیه سلمان باشیم مولا، سگ آستان نمی‌خواهد مَرد! او کرده قیام، تا که «انسان» باشیم 2- من خون خدا، شکوه بسم الله گوینده‌ی «لا اِلهَ اِلا اللهَم» در سینه اگر محبت من داری ارباب مخوان مرا، که ...

تاسوعا از مهدی بوشهریان

تاسوعا از مهدی بوشهریان
سلامعموی زیبای خیمه های تنهایی دل. عموی مهربان هرچه تمنا، عموی دست به سینه ادب و ایثار.قلب سرد و سنگی ام را، از کنار این دریای آبی، که وسعتش به میزان دستان آسمانی تو نیست، برای فدا شدن در راه تویی که کهکشان قامت غیرت و شجاعت هستی تقدیم می کنم.عباس ...

از فضل خودت شبی زبانم دادی از حسین حاجی هاشمی

از فضل خودت شبی زبانم دادی از حسین حاجی هاشمی
از فضل خودت شبی زبانم دادی ساقی شدی و طبع روانم دادی گفتم که چه باید بنویسم از عشق دستان بریده را نشانم ...

داشت می‌رفت سر چشمه سواری با دست از رضا نیکوکار

داشت می‌رفت  سر چشمه سواری با دست از رضا نیکوکار
داشت می‌رفت  سر چشمه سواری با دست دشت لبریز عطش بود، عطش ...اما دست- داشت می‌رفت بنوشد، نه بنوشاند آب نه به تشنه خورشید، به آن بالا دست دست در آب فرو برد، فرو پاشید آب ریخت دریای سخاوت به دل دریا، دست مشک سیراب شد از آب و فرات از عباس تا کجا می‌کشد این ...

شام میعاد است و میثاقی کهن دارد حسین از مصطفی اسماعیلی

شام میعاد است و میثاقی کهن دارد حسین از مصطفی اسماعیلی
شام میعاد است و میثاقی کهن دارد حسین با خدای خویشتن امشب سخن دارد حسین لحظه تجدید آن قول الستی امشب است با خدای خود دراین شب انجمن دارد حسین چون یقین دارد که باید جان براه دوست دادبی گمان زیرزره برتن کفن دارد حسین صبح عاشورا به دشت کربلای ...

گفت این بیابان قتلگاه سرترین سرهاست ازمطهره عباسیان

گفت این بیابان قتلگاه سرترین سرهاست ازمطهره عباسیان
گفت این بیابان قتلگاه سرترین سرهاست این منزل در خاک و خاکسترترین سرهاست نام و نشان ها را به جایی دور اندازید نام و نشان در شأن نام آورترین سرهاست عاشق ترین ها را همین جا می توانی دید این جا تماشاخانه ی محشرترین سرهاست ترتیل خوانان بهترین ترتیل ها ...

با زخم دل و زخم جبینی دیگر ازیوسف رحیمی

با زخم دل و زخم جبینی دیگر ازیوسف رحیمی
با زخم دل و زخم جبینی دیگر با ناله و آه آتشینی دیگر از ماتم خواهر تو باید جان داد از راه رسیده اربعینی ...

نگاه پیغمبر از ساعد باقری

نگاه پیغمبر از ساعد باقری
آن سو نگران، نگاه پیغمبر بود خورشید، رسول آه پیغمبر بود ای تیغ بلند می‏شکستی ای کاش آن حنجره بوسه‏گاه پیغمبر ...

کنارِ کلمة فُرات از ضیا الدین خالقی

کنارِ کلمة فُرات از ضیا الدین خالقی
من دستهایی دارم از جنسِ قلم که گاهی قلمِ شعری را در من قلم می‌کند، و دستم را قلم می‌کند، تا از خود ننویسم، تا خواسته‌های خود را قلمی نکنم. من دستهایی دارم همچون دستهای یکی از سربازانِ گمنامِ حضرتِ عباس(ع)، که هر دو دستم را می‌دهم برای آب، حتی برای ...

کاروانی زخم‏دیده

کاروانی زخم‏دیده
باد می‏آید و تمامی پیکرم را در تلاطم خود گم می‏کند.هوا ملتهب و سوزان... گویی که زمان، مشت می‏کوبد این غم سنگین را بر تمامی وسعت هستی! زمین، چون صدفی پربها، لب فرو بسته تا مبادا که مرواریدهای به خون غلطانش، چشم کائنات را تا ابد گریان کند! کاروانی از ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^