مسکین درویشم مکن، بیگانه ازخویشم مکن ، لطفی، و دل ریشم مکن عمو حسین
منعم تو از میدان مکن، خوارم برِ رندان مکن، آتش مرا درجان مکن عمو حسین
بی تاب رفتن گشته ام ، اهل فنا من گشته ام، آزاد از تن گشته ...
مردی در ارتفاع عطش ایستاده سبزدر باورش تموّج عشق و اراده سبزمردی که ایستاده در آغاز آسماندر ابتدای فرصت بیتاب جاده سبزبعد از وقوع سرخ درختان سربلنددستی به طرح روشن فردا گشاده سبزکوثر شکفته در نَفَسش جرعه جرعه رازخمخانه بیکرانهترین جام و باده ...
آب،شرمنده ایثار علمدار تو شد
که چرا تشنه از او اینهمه بیباک گذشت
بود لب تشنه لبهای تو صد رود فرات
رود بیتاب،کنار تو عطشناک گذشت
بر تو بستند اگر آب،سواران سراب
دشت دریا شد و آب از سر افلاک ...
آمد آن عباس میر صادقان
وان علمدار سپاه عاشقان
از تف عشق و عطش بریان شده
شاه دین بر حال او گریان شده
تف خورشید و تف عشق و عطش
هر سه طاقت برده از آن ماه وش
چشم از جان و جهان بردوخته
از برادر عاشقی آموخته
هرکرا باشد حسین استاد ...
این سینه گرم داغ سکوت است، بشنویداین شرح ماتم ملکوت است، بشنوید روح القدس مدد کن و قفل زبان گشاقفل زبان بسته ام از آسمان گشاماه محرم است فقط اشک، محرم استبا خیمه های تشنه فقط مشک، محرم استهان ای قلم بشور و بشوران، سبو بگیرمی خواهی از عطش بنویسی، وضو ...
یا ابالفضل تویی تاج سر ام بنین
پسر فاطمه هستی پسر ام بنین
تو علمدارترین صاحب پرچم هستی
تو به اسرار دل فاطمه محرم هستی
تا تو بودی نگرانی به دل خیمه نبود
تا تو رفتی همه ی خیمه شده رنگ کبود
گر چه گفتی تو غلامی به من اما عباس
تو شدی آبروی حضرت زهرا ...
مانده ام گرچه غریبانه میان کلمات دل من پر شده از شوق نگاه عتبات مست وسرمست شدم از برکات نامت جان من باد فدای تو واینسان برکات مثل سرگشته تنهای غریبی هستم می دوم در پی تو در پی ات ای آب حیات بعد یک عمر که در خدمت این درگاهم دل من می گذرد همنفس این حرکات ...
*بر اساس روایتی مستند از ابومخنف پرسید: از قبیله که این سرزمین کجاست؟ گفتند: قاضریه و گفتند: نینواست دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح آهسته زیر لب به خودش گفت: کربلاست! توفان وزید از وسط دشت، ناگهان افتاد پرده دید سرش روی نیزههاست زخمیتر از مسیح ...
زینب به صحرای بلا تنهای تنها بیند به چشم خود جدا "سر" را ز "تنها"فرزندگانش بر زمینِ پُر ز اعداجسم برادر را ندیده نزد آن هاچشمان او هرجا فتد بیند شهیدان عباس و عون و جعفر و میر شهیدان از اکبر و از قاسمش ، از جمله یاران دشمن گرفته انتقام ، سم ّ ستوران سر ...
پر زد دوباره مرغ دلم کربلایتانپیچید در تمام وجودم صدایتانیک کوه غصّه روی دلم می نشست تا -آغاز شد دوباره غم نینوایتانتا گفتم السلام علیک دلم شکستاز بس که سخت بود غم روضه هایتانتا خواستم که نام شما آورم به لباشک آمد و نوشت که جانم فدایتانیعقوب وار در ...
آقای تنهای نینوا سلامبعد هزار و چهارصد سال، با همه بی کسی و بی چیزی ام آمده ام تا بگویم:دوستت دارم.دوستت دارم آقای تنها و یکه نشین صحرای غربت. دوستت دارم آقای خیمه های آتش کشیده شده. دوستت دارم آقای داغ دیده سربلند همه اعصار.حسین جاناز کودکی به من ...
چشمهای خرابه روشن شد،السلام علیک سر،بابا
می پرد پلک زخمیم از شوق،ذوق کرده است این قدر بابا
در فضای سیاه دلتنگی،چشمهایم سفید شد از داغ
سوختم،ساختم بدون تو،خشک شد چشم من به در بابا
این سفر را چگونه طی کردی؟،با شتاب آمدی تنت جا ماند
گاه با پای ...
از روز ازل آموخت آیین وفا عباس
تا ساخت سر و جان را یکباره فدا عباس
سرداد به راه دوست آن مظهر جانبازی
بست از دل و جان خویش پیمان وفا عباس
جانها به فدای تو ای ماه بنیهاشم
بگذشته ز جان خویش در راه خدا عباس
خورشید خجل باشد، در پیش ...
زمین کرانه ی عطشان بیقراران است
زمانه ملتهب داغ سوگواران است
به هرطرف که بگردد نگاه سرد غروب
نشان شام غریبان سربه داران است
چه لحظه های غریبی که کاروان افق
مسافر رد خون ریز نیزه داران است
صدای ضجه ی زنجیر و شیهه ی شلاق
صفیروحشت جان های ...
نذر عطش کرده ام این سینه را این دل غمدیده وبی کینه راازهمه آفاق فراتر تویی بر شه بی یار برادر تویی دست ونگاهت همه، سرشار مهر بر لب تو زمزمه ،سرشار مهر آیه گل در دل خاک بلا سوره اخلاص رها تاخدا ماه بنی هاشم ومهر ادب نور فروزان به سپهر ادب می گذرم از خود ...
چند سالي است که درسوگ و مراثي آلالله، خاصه ايام شهادت و يا ايام مبارک ماه رمضان چند صد نفري از دلدادگان مکتب اهل بيت در منزل اين جانب جمع ميشوند و به ندبه و تضرع و تعمق پيرامون حوادث و وقايع تاريخ اسلام به ويژه ايام شهادت موليالموحدين ...