پرسشها و پاسخها، ص: 432
ساعاتی ديگر شربت شهادت می نوشيم و حورالعين را در آغوش می گيريم.
علّت ديگر ترس از مرگ دلبستگی بيش از حد به دنيا است چرا كه مرگ ميان او و محبوبش جدايی می افكند و دل كندن از آن همه امكاناتی كه برای زندگی مرفّه و پر عيش و نوش فراهم ساخته برای او طاقت فرسا است.
عامل سوّم ترس از مرگ خالی بودن نامه اعمال از حسنات و پر بودن از سيّئات و گناهان است. از اين جهت انسان گناهكار مرگ را آغاز رسيدن به نتايج شوم اعمال خود می بيند و برای فرار از محاسبه الهی و كيفر اعمال ميل دارد هر چه بيشتر مرگ را به عقب بياندازد «1».
در حديثی می خوانيم:
كسی خدمت پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله آمد عرض كرد: يا رسول اللَّه! من چرا مرگ را دوست ندارم؟ فرمود: آيا ثروت داری؟ عرض كرد: آری فرمود: چيزی از آن را پيش از خود فرستاده ای؟ عرض كرد: نه فرمود:
به همين دليل است كه مرگ را دوست نداری (چون نامه اعمالت از حسنات خالی است) «2».
امام حسن مجتبی عليه السلام در روايتی علّت ناخوشايند دانستن مرگ را چنين بيان می كنند:
______________________________ (1) بقره (2): 96.
(2) محجّة البيضا: 8/ 258، باب 3؛ الخصال: 1/ 13، حديث 47.