فارسی
يكشنبه 08 مهر 1403 - الاحد 24 ربيع الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مرگ و فرصت ها، ص: 221

اما اين ها ماندنی نيست. قرآن می گويد:

«وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ» «1»

زندگی، پول و حكومت می چرخد، يك روز در دست توست و يك روز در دست ديگری. مرحوم نراقی گفت: من از خانه بيرون آمدم تا برای اهل خانه چيزی بگيرم، اما بعد گفت: برای لقمه ای نان، من ملا احمد به حرم اميرالمؤمنين عليه السلام بروم، خجالت دارد. من بروم و به علی عليه السلام بگويم كه زن و بچه ام گرسنه هستند، علی عليه السلام كسی بود كه برای افطار شب ماه رمضان او، شير و نمك و نان گذاشتند، به دخترش گفت: شير را بردار. او خودش با وجود علی بودن، ذره ای نان جو و نمك بيشتر نداشت، با اين حال من به حرم بروم و بگويم: علی جان! نان، گوشت، نخود و لوبيای ما را بده؟ ابداً من چنين جسارتی به اميرالمؤمنين عليه السلام نمی كنم. بر سر قبر پدرم می روم و به او می گويم.

بر سر قبر پدرم در وادی السلام رفتم. پدرش- ملا مهدی- از خودش خيلی مهم تر است. اين ملا مهدی، پسر كارگر شهرداریِ نراق بود. نمی دانم كه كارگر چقدر نور داشته است كه پسرش ملا مهدی شد و نوه اش ملا احمد؟ اين كارگرها را بايد خاك كف پايشان را بردارند و كسی كه مرض گرفته، يك ذره اش را در آب بريزند و به بيمار بدهند، تا شفا پيدا كند.

گفت: سر قبر پدرم نشستم، به او گفتم: پدر! من آبرو دارم، بچه هايم گرسنه هستند و هيچ چيزی نداريم، شما می توانيد فكری به حال ما كنيد؟ می فرمايد: وقتی با پدرم حرف زدم، صحنه عوض شد؛ ديگر قبرستان، وادی السلام، نجف و حرم اميرالمؤمنين عليه السلام در كار نبود. فقط خودم را در باغی ديدم كه نه سر دارد و نه انتها و نه ديواری. هر چهار طرف تا چشم كار می كند باغ است.

صدای پای پدرم از ساختمانی كه از قصرهای شاهان جهان زيباتر بود آمد:

______________________________
(1)- آل عمران (3): 140؛ «و ما اين روزها [یِ پيروزی و ناكامی ] را [به عنوان امتحان ] در ميان مردم می گردانيم.»




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^