حکومت شاهنشاهی عمدۀ اهداف خود را در اسلام زدایی از طریق ادارۀ آموزش و پرورش اعمال میکرد؛ اما جو مدرسۀ مرحوم برهان و روحیۀ معلمان آن مدرسه ، به گونه ای دیگر بود. پرورش فرهنگ اسلامی در روح و جان بچه ها و دور نگه داشتن از فرهنگ غرب ، محور اصلی کار بود و ...
اوایل انقلاب به زاهدان مسافرت کردم و دو - سه روزی در آنجا ماندم . هدفم فقط دیدار آن مناطق و آشنایی با مردم بود . از سال 1370 به بعد ، سفرهای تبلیغی من به أنجا شروع شد . اولین بار با حاج آقا عبادی ، امام جمعۀ زاهدان ، به طور رسمی از من دعوت کرد . پس از او ؛ ...
در شیراز بودم ، نامه ای به دستم رسید که نوشته بود : « من استاد و رییس دانشگاه هستم و می خواهم خدمت شما برسم .» اطلاع دادم که به منزل تشریف بیاروند . او با برادرش آمد و گفت : « برادرم فارغ التحصیل انگلستان است و مشکلی دارد که از شما راه حل می خواهد . » او تا ...
من ده سال است مسجد اعظم سالگرد آیت الله بروجردی منبر میروم و خیلی به زندگی ایشان وارد هستم. تمام زندگی ایشان را مطالعه کردم از ولادت تا روز دفنش که خودم هم کنار قبر بودم. داشتند دفن میکردند و آن فردی هم که دفنش کرد -من آن وقت سیزده سالم بود، ایستاده ...
از سال 1340 تا به حال که او از دنیا رفته است ، کمتر کسی را مثل او یافته ام. نه این که نباشد ، حتما هست و به لطف خداوند ، ایران سرزمینی است که در هر عصری بیش از دیگر مناطق دنیا در دامان خود اولیای خدا را پرورده است ، اما من نمونۀ ایشان را کمتر دیده ام . او ...
برای اصلاح به سلمانی رفته بودم . آن جا محل رفت و آمد افراد مذهبی و متدین و نیز روحانیان بود ، چون آن آرایشگر فردی متدین و جا افتاده بود . او هر سال همراه کاروان حاج محمود غنی ، یکی از کاروانهای معتبر تهران ، به حج می رفت و با مذهبی ها و مداحان حشر و نشر ...
آیت الله میلانی انسانی وارسته و معنوی بود و در انقلاب نقش مهمی ایفا کرد . تابستانها که به مشهد می رفتم ، یا در نماز جماعت ایشان شرکت می کردم ، یا در نماز حاج غلامحسین تبریزی ، که در قدیم از سوی رضاخان به آنجا تبعید شده بود. علمایی مانند آیت الله شهید ...
پس از دو سال اقامت در خوانسار ، بار دیگر همراه خانواده به تهران باز گشتیم . کلاس ششم را در مدرسۀ برهان خواندم . یکی از معلمان ما آقا شیخ جواد آزاده بود که در رشد دینی ما بسیار تلاش می کرد. معلم ادبیات و تعلیمات دینی ما ، آقای یار احمدی بود که به شعر ...
ظهر یکی از روزهای ماه رمضان (سال 1360یا61) مشغول سخنرانی بودم که مردی با لباس شیک و کیف سامسونت وارد مجلس شد و خیره خیره به من نگاه کرد . خیال کردم فردی خارجی است که از اینجا رد می شده ، جمعیت را دیده ، آمده تا ببیند چه خبر است . بعد از منبر پیش من آمد و شروع ...
من اتفاق عجیبی برایتان تعریف کنم؛ که در طول پنجاه سال منبرم، به گمانم، یکی دو بار بیشتر نگفته باشم. دقیقا هم الان یادم نیست، کجا گفتم؛ چون خیلی با این داستان، فاصله دارم؛ بیست و پنج سال پیش. این داستان برای خود من اتفاق افتاد. خیلی عجیب است: «یک آقایی ...
در یکی از سفرهایم به مشهد ، در سالهای قبل از انقلاب ، در حسینیۀ همدانی ها اتاقی گرفته بودم . یک روز بعد از ظهر می خواستم به حرم بروم . برای وضو گرفتن از اتاق بیرون آمدم . در اتاق بغلی باز بود . هنگام برگشتن پیرمردی مرا به اسم صدا زد و تعارف کرد با هم چای ...
اینجانب حسین انصاریان ، فرزند محمد باقر و سیده بتول مصطفوی ، متولد سال 1323هجری شمسی هستم . اجداد ما که به مشایخ معروف بودند ، در شهر خوانسار زندگی می کردند . جد هفتم ما شخصیت معروف علمی و عرفانی بوده و طبق آثار مکتوب ، در ترویج مذهب تشیع بسیار فعال بوده ...
یک بار دیگر نیز برای عملیات گسترده ای دست به اعزام عمومی زده بودند . حضرت امام به این اعزام عنایت خاصی داشتند . مجلسی در مدرسۀ شهید مطهری برپا شد و نیروهای رزمنده و بسیجیان گرد هم آمدند . مسجد مملو از جمعیت بود ، خیابانهای اطراف هم بسیار شلوغ بود . همه ...
امام را از تهران به قم آوردند و نزدیک منزلشان ، واقع در محلۀ یخچال قاضی ، پیاده کردند . ساعتی طول نکشید که خبر همه جا پیچید و مردم فوج فوج دور ایشان حلقه زدند . یک هفته بعد ، حوزۀ علمیۀ قم به مناسبت بازگشت سرافرازانۀ امام در تدارک جشنی برآمد . من در ...
چند سالی است که برای تبلیغ به لندن می روم . دعوت کنندۀ این مجلس ، حضرت حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای اراکی ، امام جمعۀ سابق دزفول و یکی از اعضای کنونی مجلس خبرگان رهبری است . او مجتهدی بزرگوار و متخلق به اخلاق حسنه و دارای روابط عمومی بسیار خوبی است ...
برای منبر به نیشابور دعوت شده بودم . قبلا بدان شهر نرفته و خیلی مایل به دیدار از آنجا بودم . نیشابور در سده های پیشین ، شهر علم و دانش و عرفان بوده و در تاریخ اسلام بسیار حائز اهمیت است . عبور حضرت رضا (ع) از نیشابور در سفر به خراسان و ایراد حدیث « کلمه لا ...
در سراسر جبهه ، عراقی ها در مقابل خطوط دفاعی خود مین گذاری می کردند و به علاوه دور تا دور مقرهای خود سیم خاردار می کشیدند و بشکه های انفجاری قرار می دادند . در شروع عملیات ، گاهی لازم می شد که بی معطلی ، عده ای جلو بروند و راه را باز کنند . در بدو امر نیز ...
قبل از برگزاری مجالس خیابان زیبا ، جایی دیگر منبر می رفتم . حسینیه ای بزرگ بود و صاحبش شخص معروفی از روسای کاروانهای فعال حج تهران بود . من ماه مبارک رمضان در آنجا منبر می رفتم . دو اتفاق باعث شد که منبر آنجا را تعطیل کنم و به مجلس خیابان زیبا روی آورم ؛ ...
گویا حاج اسماعیل رضایی ، اصالتا اهل آشتیان یا تفرش بود . او نیز در میدان تره بار کار می کرد و همکار طیب بود ، اما نزدیکی چندانی با او نداشت . حاج اسماعیل بسیار متدین و اهل مسجد و منبر و مقید به پرداخت حقوق مالی شرعی و جزو هئیت مدیرۀ یکی از هیئت های مذهبی ...
در بندرعباس منبر می رفتم . شب آخر و دقایق پایانی منبر بود . جوانی خوش قیافه و شیک پوش جلو آمد . نامه ای به من داد و سریع در جمعیت ناپدید شد . نامه را خواندم . نوشته بود : « من جوانی هستم که قیافه و ظاهرم خوب است و از مال دنیا چیزی کم ندارم . ساکن بندرعباسم ؛ ...