فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

ارزش و فواید قناعت

ارزش و فواید قناعت

امام امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ یكی از صفات و علایم متقین (پرهیزكاران) را دوری از طمع ورزی دانسته و می فرماید: «وَ تَحَرُّجاً عَن طَمَعٍ؛[1] از طمع دوری می كنند». «طمع» یكی از صفات ناپسندِ اخلاقی است، كه در مقابل آن «قناعت»، یكی از صفات پسندیده اخلاقی قرار دارد.

 

طمع داشتن یكی از بیماری های خطرناك اخلاقی است، كه مفاسد مادی و معنوی فراوانی داشته و انسان را به انواع آلودگی ها و زشتی ها گرفتار می سازد. در مقابل، قناعت ورزیدن، باعث عزّت، سربلندی، آرامش خاطر انسان در دنیا بوده و سبب تكامل فكری، روحی و سعادت وی در عالم آخرت می گردد. در این گفتار، به صورت اختصار درباره این دو صفت؛ یعنی «طمع ورزی» و «قناعت» توضیح خواهیم داد


طمع چیست؟ قناعت یعنی چه؟

طمع در لغت، به معنای حرص بر چیزی[2]، چشم داشت، فریفته بودن و مال دوستی است در اصطلاحِ علمای اخلاق عبارت است از: توقع داشتن در اموال مردم.[3] به عبارت دیگر، كسی كه به خدا و خودش متكی نبوده و به آن چه دارد قانع و راضی نباشد و همیشه خود را در نقصان و كمبود و محرومیت پنداشته و به مال، مقام، تجملات دیگران چشم بدوزد و پیوسته در صدد بهره برداری از دیگران باشد.[4]


قناعت در لغت، به معنای راضی بودن به آن چه قسمت و روزی انسان است[5]، یا راضی بودن به قلیل و كم.[6] و قناعت در اصطلاح، حالتی است برای نفس كه باعث اكتفا كردن آدمی به قدر حاجت و ضرورت است.[7] همچنین گفته شده: قناعت در اصطلاح، عبارت از این است كه انسان بیش از هر چیز به خداوند متعال متكی بوده و به هرچه در اختیار دارد خشنود و سازگار باشد و با عزت نفس و آبرومندی به سر برده و هیچ گاه چشم داشتی به دیگران نداشته و از نداشتن امور مادی و كمبودها اندوه گین و حسرت زده نباشد.[8]


ارزش و فواید قناعت

قناعت دارای آثار مادی و معنوی فراوانی است، كه اگر انسان بدان توجه داشته باشد، رغبت و میل او به كسب این صفت پسندیده؛ یعنی قناعت بیش تر می شود. در ذیل به برخی از فواید قناعت از زبان امام امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ اشاره می كنیم:


1- قناعت باعث عزّت و سربلندی
همه انسان ها خواهان شخصیت، عزّت و سربلندی هستند. فردی كه دارای مناعت طبع و عزت نفس است، در نزد همگان عزیز و سربلند و با همّت جلوه می كند، ولی كسی كه به دیگران طمع و چشم داشت دارد، خود را ذلیل و اسیر ساخته و مردم با چشم حقارت به او می نگرند. امام علی ـ علیه السّلام ـ می فرمایند:
«كَفَی بِالقَناعَهِ مُلكاً، و بِحُسنِ الخُلُقِ نَعِیماً، و سُئل ـ علیه السّلام ـ عن قوله تعالی: «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً»[9] فقال: هِیَ القَناعَهُ؛[10] آدمی را قناعت برای دولت مندی، و خوش خلقی برای فراوانی نعمت ها كافی است. از امام سؤال شد، تفسیر آیه «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً» چیست؟ فرمود: قناعت است.


سعدی می گوید: قـنـاعـت تـوانـگـر كـنـد مـرد را خبـر كـن حریص جهانگرد را
قـنـاعت كـن ای نـفس بـر انـدكی كه سلطان و درویش بینی یكی
چو سیراب خواهی شدن ز آب جوی چـرا ریزی از بهر برف آبروی


2. قناعت، مال تمام نشدنی و بی نیازی واقعی
فقر و احتیاج چیزی است كه همه از آن نفرت دارند، چنان كه غنی بودن و بی نیازی مورد علاقه همه است. بسیاری از مردم چون بی نیازی را در جمع آوری ثروت، امور مادی و تهیه تجملات می دانند، لذا تا آن جا كه توان دارند در تحصیل آن ها تلاش می كنند، ولی هر اندازه انسان از این امور بیش تر بهره مند باشد، به خاطر حفظ و اداره آن ها، دایره احتیاجاتش زیادتر خواهد بود و تنها چیزی كه موجب بی نیازی انسان می گردد، قناعت و سازگار بودن به اموری است كه برای انسان فراهم شده و احتیاجات ضروری او را برطرف می سازد. حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: «القناعَهُ مالٌ لا یَنفَدُ؛[11] قناعت، ثروتی است پایان ناپذیر.» هم چنین آن حضرت می فرماید: «الغِنَی الأكْبَرُ الْیَأسُ عَمَّا فِی أیدِی النَّاسِ؛[12] برترین بی نیازی و دارایی، نومیدی است از آن چه در دست مردم است.»


شاعر گوید:
به قناعت كسی كه شاد بـود تا بـود مـحتشم نـهاد بـود
و آن كه با آرزو كند خویشی افتد از خواجگی به درویشی


3. قناعت باعث آسایش خاطر و آرامش روان
بیش تر مردم سعی می كنند كه آسایش و راحتی خود را با به دست آوردن مال و كسب مقام و تجملات زندگی فراهم سازند و هرگاه موفق نشدند، كه آن ها را به دست آورند، نگران شده و خود را بدبخت می دانند؛ در صورتی كه امور یاد شده نه تنها موجب آسایش و راحتی انسان نمی گردد، بلكه بیش تر موجب ناراحتی و سلب آسایش می باشد. آن چه موجب آسایش و راحتی جسم و روح انسانی است، قناعت و بی توجهی به امور مادی دنیا است. امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: «و لا كَنزَ أغنَی مِنَ القَناعَهِ، و لا مالَ أذهَبُ لِلفَاقَهِ مِنَ الرِّضی بِالقُوتِ. وَ مَنِ اقتَصَرَ عَلی بُلغَهِ الكَفافِ فَقَدِ انتَظَمَ الرَّاحَهَ، و تَبَوَّأ خفض الدَّعَهِ. و الرَّغبَهُ مِفتاحُ النَّصَبِ، و مَطِیَّهُ التَّعَبِ؛[13] هیچ گنجی بی نیاز كننده تر از قناعت، و هیچ مالی در فقرزدایی، از بین برنده تر از رضایت دادن به روزی نیست. و كسی كه به اندازه كفایت از دنیا بهره مند باشد به آسایش دست یابد، و آسوده خاطر گردد، در حالی كه دنیاپرستی كلید دشواری، و مركب رنج و گرفتاری است».


مولوی در مورد قناعت می گوید:
گفت پیغمبر قناعت چیست؟ گنج گنج را تـو وا نـمی دانـی ز رنـج
این قناعت نیست جز گـنج روان تو مزن لاف ای غم و رنج روان[14]
و در جایی می گوید: چون قناعت را پیمبر گنج گفت هر كسی را كی رسد گنج نهفت؟[15]


4. قناعت باعث حریت و آزادی
قناعت باعث آزادی فكری و روحی و استقلال انسانی است، هم چنان كه طمع موجب بردگی و خواری انسان است. امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: «اِستَغنِ عَمَّن شئتَ تَكُن نَظیرَهُ؛[16] (با قناعت) خود را از هر كسی بی نیاز گردان تا (در شخصیت و آزادگی) مانند او گردی». بنابراین وقتی انسان به آن چه دارد قانع باشد و چشم داشتی به دیگران نداشته باشد، در تمام كارهایش خود تصمیم می گیرد و آزادانه رفتار می كند و با كمال صراحت همه جا سخنش را می گوید و نظرخود را اظهار می دارد.


توصیف یكی از یاران امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ از زبان آن حضرت
خبّاب ـ پسر اَرت ـ از مسلمانان صدر اسلام است كه در مكه آسیب فراوانی دید، تا ‌آن جا كه مشركین پُشت او را داغ كردند. وی در جنگ صفین در ركاب امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ و در سال 37 هجری درگذشت.
آن حضرت در توصیف این یار باوفا چنین می فرماید:
«یَرحَمُ اللهُ خَبَّابَ بنَ الْأرَتِّ، فَلَقَد أسلَمَ رَاغِباً، و هَاجَرَ طَائِعاً، وَ قَنِعَ بِالكَفَافِ، وَ رَضِیَ عَنِ اللهِ، و عَاشَ مُجَاهِداً؛[17] خدا خبّاب بن ارَت را رحمت كند، با رغبت مسلمان شد، و از روی فرمان برداری هجرت كرد و با قناعت زندگی را گذراند، و از خدا راضی بود و مجاهد زندگی كرد».


قناعت ابوذر غفاری
عثمان دویست دینار به وسیله دو نفر از غلامانش برای ابوذر فرستاد، كه احتیاجاتش را تأمین كند. ابوذر پرسید: آیا عثمان به كس دیگری از مسلمانان چنین پولی داده است؟ گفتند: خیر. ابوذر گفت: من هم یك مسلمانم، پس آن چه به من می رسد، به آنان نیز باید برسد. گفتند: عثمان گفته؛ این پول از شخص خودم می باشد و با حرام آمیخته نشده است. ابوذر گفت: من از بی نیازترین مردم هستم و احتیاجی به آن ندارم.
غلامان گفتند: ما كه چیزی نزد تو نمی بینیم؟! گفت: من دو قرص نان جو دارم و به این پول احتیاج ندارم و به خدا سوگند! آن را نمی پذیرم؛ زیرا من ولایت علی ـ علیه السّلام ـ و اهل بیت او را كه پاك هستند و به حق دعوت می كنند دارم، لذا (از هر كس و هر چیزی) بی نیازم.[18]


________________________________________
[1] . نهج البلاغه، خطبه 193، ترجمه محمد دشتی، ص 404.
[2] . المنجد، واژه طمع.
[3] . معراج السعاده، ص 286.
[4] . غلامحسین رحیمی، اصفهانی، اخلاق اسلامی، ج 2، ص 132.
[5] . المنجد، واژه قنع؛ قَنَع: رضی بما قُسِمَ له.
[6] . مجمع البحرین، ج 2، ص 552، واژه «قنع».
[7] . معراج السعاده، ص 282.
[8] . اخلاق اسلامی، پیشین، ج 2، ص 151.
[9] . سوره نحل، آیه 97.
[10] . نهج البلاغه، قصار 229، با ترجمه محمد دشتی، ص 676.
[11] . همان، حكمت 57.
[12] . همان، حكمت 342.
[13] . همان، حكمت 371.
[14] . مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 2321ـ2322.
[15] . همان، بیت 2395.
[16] . جامع السعادات، ج 2، ص 82.
[17] . نهج البلاغه، قصار 43.
[18] . سفینه البحار، ج 2، ص 452. 

 

 

 

 


منبع : انديشه قم
0
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

مسلمان شدن به برکت خاک کربلا
عيد و لباس بهشتى
من و شهری که از مردی نشان نیست از محسن غلامحسینی
گریه مکن، از علی اکبر لطیفیان
مبارزات سياسي و اجتماعي امام سجاد (ع)
دعاي حضرت امام سجاد (ع) براي پدر و مادر خويش(1)
پیمان گرفتن خداوند از بندگان
عظمت صحیفه سجادیه
اسناد و شرح‏های صحیفه سجادیه‏
بركات شهادت امام حسين (ع)

بیشترین بازدید این مجموعه

بخشش مال و جایگاه آن در اسلام
هفت نمونه‌ از احیای مردگان در کلام قرآن
معانى ذكر در كتاب حضرت حق‏
مال حلال و حرام در قرآن و روايات‏
حضرت ام البنین(س)
سیری اجمالی در سیره نگاری پیامبر اسلام در غرب
رابطه بین استاد و شاگرد در امور تربیتی
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^