امام صادق عليه السلام مى فرمايد :شخصى به تنگدستى مبتلا شد ، هر چه فعاليت كرد ، موفق به اصلاح معاش مادى خود به نحوى كه مى خواست نشد ، شيطان او را وسوسه كرد تا پايه گذار دينى شود و از اين راه به نان و نوايى برسد .دينى را از پيش خود اختراع كرد و مردم ساده دل و عوام را به آن دعوت كرد و بيش از آنچه كه مى خواست به نان و نوا رسيد ، پس از مدتى پشيمان شد و تصميم به توبه گرفت ، پيش خود گفت : آنان كه به من ايمان آوردند ، بايد همه را جمع كنم و اعلام نمايم كه من در تمام برنامه هايم دروغ گفتم . همه را جمع كرد و به آن ها اعلام نمود ، ملت در جوابش گفتند : نه ، دين تو دين صحيحى است ، ولى خود تو در آيينت دچار شك و وسوسه شده اى ! چون اين وضع را ديد ، زنجير غل دارى تهيه كرد و به گردن انداخت و پيش خود گفت : از گردنم بر نمى دارم تا خداى مهربان مرا بيامرزد . به پيامبر زمانش خطاب رسيد كه به او بگو : به عزتم قسم اگر توبه ات تا قطع شدن تمام اعضايت ادامه پيدا كنند قبول نخواهم كرد مگر كسانى كه به آيين تو مرده اند . زنده كنى و آن ها را از اين گمراهى برهانى !!
منبع : برگرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان