در روايت آمده :پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله خانه خدا را طواف مى كردند ، ناگهان مردى را ديدند به پرده كعبه آويخته و مى گويد : الهى ! به حرمت اين خانه ، مرا بيامرز . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند : گناهت چيست ؟ عرض كرد : بالاتر از اين است كه براى شما بگويم !
فرمود : واى بر تو گناه تو بزرگ تر است يا زمين ها ؟ گفت : گناه من ، فرمود :
واى بر تو گناه تو بزرگ تر است يا كوه ها ؟ گفت : گناه من !
فرمود : گناه تو بزرگ تر است يا درياها ؟ گفت : گناه من !
فرمود : گناه تو بزرگ تر است يا آسمان ها ؟ گفت : گناه من !
فرمود : گناه تو بزرگ تر است يا عرش ؟ گفت : گناه من !
فرمود : گناه تو بزرگ تر است يا خدا ؟ گفت : خدا بزرگ تر و برتر و جليل تر است .فرمود : واى بر تو گناهت چيست ؟ گفت : مردى ثروتمندم ، هرگاه نيازمندى به من مراجعه كند گويى شعله اى از آتش به استقبالم مى آيد !
حضرت فرمود : مرا واگذار ، به آتشت مرا دچار مكن ، به خدايى كه مرا به هدايت و كرامت مبعوث كرد ، اگر قائم بين ركن و مقام باشى و سپس هزار هزار سال نماز بخوانى و آن قدر گريه كنى كه از گريه ات چشمه ها راه افتند و درختان سيراب شوند آن گاه بميرى و در لئامت و پستى اين چنين باشى ، خداوند با رويت به آتش درافكند ، واى بر تو قول حق را نشنيدى كه فرمود :
وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَفْسِهِ . و هر كه بخل پيشه كند ، فقط نسبت به [ سعادت و خوشبختى] خود بخيل است و در قرآن فرموده : وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ . و كسانى را كه از بخل و حرصشان بازداشته اند ، اينان همان رستگارانند.
منبع : برگرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان