خدا عاشق انسان است. شخصيت هايى چون ابن سينا، صدرالمتألهين شيرازى، مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى، كسانى كه من ديدگاه آنان را در اين زمينه ديدم- اين حكيم الهى، حكيم آيت الله سيد ابوالحسن قزوينى كه بايد او را به كره زمين معرفى مى كردند و به اندازه ملاصدرا و بلكه بيشتر براى او مايه خرج مى كردند و بايد زودتر از هر مجسمه اى، مجسمه او را در اين شهر قرار مى دادند. اما چه فايده كه ما ارزياب حقايق، كم داريم- شخصيت هايى كه حكيمانه استدلال كرده و ثابت مى كنند كه چون خدا عاشق انسان بوده، او را آفريده است. اين نگاه رحيميت و مهر است. عاشق بوده كه خاك مرده را به موجودى به نام انسان تبديل كند. اساس خلقت انسان، عشق است. اين مطلب ثابت شده است. حال عاشق، مشتى خاك را به موجود زنده تبديل كرده است، آن هم عشق رحيميتى، نه عشق رحمانيتى؛ با عشق رحمانيتى حيوانات را درست مى كند و آنها را نيز تأمين مى كند، اما با عشق رحيميتى انسان را آفريده است، يعنى ارتباط ويژه اى بين او و انسان هست و چون اين عاشق، اين موجود را براساس عشق رحيمى آفريده، اين نهال در اين باغ را به شجره طيبه تبديل مى كند. البته هر كس نخواهد، نطفه باد كرده مى شود كه در پايان اين آيات آمده است كه نگاه خدا به اين نطفه هاى باد كرده چيست؟ و حركات چنين افرادى بر چه اساسى است؟
منبع : پایگاه عرفان