فارسی
دوشنبه 03 دى 1403 - الاثنين 20 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

گناه و سبب آن - جلسه بیست و چهارم – (متن کامل + عناوین)

 

مردم از ديدگاه قرآن

 

تهران، حسينيه على اكبر  عليه السلام (جوانان) دهه اول جمادى الاول 1424

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

قرآن مجيد از ديدگاه جهانى، مردم را به دو دسته تقسيم مى كند:

 

گروه اول: آدم هاى كوتاه نظر

خيلى كوتاه نظر هستند و ديد بسيار محدود دارند و علت محدوديّت ديدشان اين است كه حاضر نشدند با پروردگار عالم، وحى، قرآن، سخنان پيغمبران خدا و فرهنگ پاك ائمه طاهرين  عليهم السلامآشنا بشوند، تا از طريق اين آشنايى بفهمند كه هستى جهان تا كجا وسعت دارد و داراى چه باطنى است و از اين همه نعمت و ابزارى كه در دنياست چه استفاده هاى فراوان و پرمنفعتى مى شود كه قسمت عمده اى از استفاده ها و منفعت هاى آن ابدى و هميشگى است.

به تعبير قرآن كه مى فرمايد:

 

« لاَّ مَقْطُوعَةٍ وَ لاَ مَمْنُوعَةٍ »[1]

 

نفع اين سرمايه و سود آن قطع نمى شود بلكه اين منفعت تا ابد حد و نهايتى
ندارد و مى تواند بهره فراوان ببرد.

اما چون با خدا و قرآن و كلام پيغمبران و ائمه طاهرين  عليهم السلامرابطه ندارند كوتاه فكر مانده اند.

قرآن مجيد در اين زمينه مى فرمايد:

نگاهشان به هستى يك نگاه محدود و ناقصى است. به همين خاطر تمام خواسته باطن آنها فقط در محور امور مادى و ظاهرى دور مى زند و چيز ديگر نمى خواهند. چون بى خبر و نادان به حقيقت مى باشند.

قرآن مجيد از آنها چنين ياد كرده و مى فرمايد:

 

« فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِى الْأَخِرَةِ مِنْ خَلَـقٍ »[2]

 

خداوند نمى فرمايد: همه در زمان پيغمبران و بعد از آنان تا وقتى به هستى نگاه مى كنند هستى را با پشت پرده اش كامل مى بينند. چون مى فرمايد: برخى از مردم كه بعضى از حرف « من » استفاده مى شود.

خواسته شان اين است كه مى گويند: دنيا را به ما بدهيد. چيز ديگر نمى خواهيم. چون به هيچ چيز آگاهى ندارند كه بخواهند. نمى گويند خدايا ارزشهاى اخلاقى و ارزشهاى عملى و كرامت انسانى را به ما بده.

مرگى مثل مرگ انبيا را به ما بده. يك برزخ آباد و آخرت خوش و بهشت خوبى را به ما بده. چون از حقايق آگاهى ندارند. كارى با خدا و نبوت نداشتند. خيال مى كنند همه عالم هستى همين آشپزخانه دنياست، كه در آن بخورند و بپوشند و لذت ببرند و بعد هم بميرند.


 

خواسته هاى كوتاه نظران

چون چنين تصورى از جهان دارند، قرآن مجيد مى فرمايد: خواسته شان فقط براى دنيا است كه تنها بخورند، بپوشند، سوار مركب بشوند، در سرپناه زندگى كنند بعد هم بميرند.

در دنيا، شش ميليارد نفر جمعيت و پنج قاره آفريقا، آمريكا، آسيا، اروپا، اقيانوسيه است، هر انسانى سهمى دارد.

آنان كه فقط به دنيا فكر مى كنند تصورشان اين است كه همه عالم همين چهار ديوارى دنياست. از همه پنج قاره چقدر نصيب آنها مى شود.

فرض كنيد همه آدمهاى كوتاه نظر كشاورز باشند. بيش از چند هزار هكتار نصيبشان شود. يا معدنچى باشند و از كل معدنها، نود سال هم كه بدوند چقدر گيرشان مى آيد. يا كارخانه دار باشند چند تا كارخانه بزرگ نصيبشان مى شود يا دل آنها مى خواهد فقط پولشان اضافه شود؛ فكر كنيد حرفه اى ترين رباخوار دنيا چقدر جمع مى كند.

آنان عمرى با اين خواسته محدود كه تك خواسته است زندگى مى كنند.[3] 
ولى اولياى خدا تك خواسته اى نيستند آنها پر خواسته اند، چرا؟ چون آنان با كريمى سر و كار دارند كه كرمش بى نهايت است. با رحيمى سر و كار دارند كه رحمتش بى نهايت است. با خزانه دارى سر و كار دارند كه:

 

« وَ لِلَّهِ خَزَاءِنُ السَّمَـوَ تِ وَ الْأَرْضِ »[4]

 

و با مالكى سر و كار دارند كه:

 

« مَــلِكِ يَوْمِ الدِّينِ »[5]

 

است و با بزرگى سر و كار دارند كه ويژه خود اوست. چون او را شناخته اند و مى دانند كه با خدا، هم دنيا دارند و هم آخرت، هم نعمت دنيا و هم نعمت بهشت دارند و ارزشهاى مادى و ارزشهاى معنوى را با هم دارند.

 

« أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَـهِرَةً وَ بَاطِنَةً »[6]

 

چون چنين ديدى دارند خواسته شان پر است و تك خواسته اى نيستند. اما نادانان يك خواسته دارند، فقط پول مى گويند و چقدر به آنها مى رسد. فرض كنيد كه يك نفر تا آخر عمر ده ميليارد تومان هم جمع كند. از اين ده ميليارد تومان چقدر مى تواند تبديل به غذا كند و چقدر مى تواند تبديل به پارچه كند. چقدر مى تواند تبديل به اتومبيل كند و چقدر مى تواند تبديل به خانه كند. بعد در پايان عمر هم ساختمان بدن فرو مى ريزد. طب در كنار بدن او باطل مى شود و
دواها بى اثر شود. در حالى كه در بيمارستان گران قيمت ده وسيله هم به بدنش وصل شود و گران ترين داروها با بهترين دكترها را هم از خارج بالاى سر او بياورند.

اما در آخر قرآن مى فرمايد:

 

« كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ »[7]

 

همه در اين دنيا مى ميرند، دنياى ديگرى به نام آخرت وجود دارد كه اگر در دنيا توكل به پروردگار كرده بود و نزد نبوت انبيا  عليهم السلام زانو زده بود و حرفهاى ائمه  عليهم السلام را گوش داده بود؛ عالم آخرت را باور كرده و براى آن فكرى مى كرد، چون گفت: بعد از مرگ خبرى نيست حالا كه مرده مى بيند يك عالم ديگرى هست كه بايد ابزار زندگى آن عالم را از اين دنيا مى فرستاده، در حالى كه كارى براى خود نكرده است.

قرآن مى فرمايد:

 

« وَمَا لَهُ فِى الْأَخِرَةِ مِنْ خَلَـقٍ »[8]

 

وقتى وارد آن عالم مى شود، تا ابد دست او خالى است و براى خود بهشتى نساخته بعد جايى جز جهنم وجود ندارد. به اين آدم كوتاه نظر مى گويند: برو جهنم؛ بعد هم كارگردانهاى جهنم هم به او مى گويند چرا جهنم آمدى؟ مى گويد:

 

« لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِى أَصْحَـبِ السَّعِيرِ »[9]


من در دنيا يك بار به حرف خدا و پيغمبر  صلى الله عليه و آله و امام على  عليه السلام توجه نكردم؟ اين است كه از خدا و قيامت و بهشت و جهنم بى خبر ماندم، فكر مى كردم همه زندگى قالب دنياست. عمرم را فداى دنيا كردم و از آخرت بى نصيب ماندم. خداى متعال درباره اين گروه از مردم مى فرمايد:

 

« فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِى الْأَخِرَةِ مِنْ خَلَـقٍ »

 

مى گويد: من فقط دنيا را مى خواهم. آينده چه مى شود، او نرفته از آينده باخبر شود؛ از آينده دست خالى است.

در دعاى ابوحمزه ثمالى از امام زين العابدين  عليه السلام نقل شده است كه مى فرمايد:

آنان روز قيامت حتى آن چهار متر كفن را به بدن ندارند.[10]

اما اولياى خدا و مردم مؤمن چگونه هستند؟ خدا خيلى بزرگوارتر از اين است كه دوستانش را روز قيامت عريان وارد محشر كند. بالاتر از اين كه در پوشش رحمت پروردگار وارد قيامت مى شوند كه پيغمبر اكرم  صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

روزى كه هيچ سايه اى يا پناهى جز خدا وجود ندارد، وقتى آنان وارد محشر مى شوند در سايه و پناه خدا قرار مى گيرند.[11]


نپرسيدند كه حرف خدا و ابراهيم  عليه السلام، اسماعيل  عليه السلام، نوح  عليه السلام و موسى  عليه السلام پيغمبر اسلام  صلى الله عليه و آله چيست؟ حرف اميرالمؤمنين  عليه السلام چيست؟ بى خبران خيال كردند كل جهان هستى همين دنياست. لذا خواسته هايشان هم متمركز در يك خواسته است.

 

گروه دوم: آدم هاى بلند نظر

كسانى هستند كه سرآمد اين گروه صد و بيست و چهار هزار پيغمبرند. ائمه طاهرين  عليهم السلام و اولياى خدا و مردم مؤمن هستند، يعنى آنان كه فهم و بصيرت دارند. چون انبيا  عليهم السلام بينائى را از خدا گرفته اند. اوليا و اهل ايمان هم بينش را از انبيا گرفته اند.

ديد آنان نسبت به جهان با گروه اول فرق مى كند. زيرا دنيا را تجارت خانه
مى بينند:

 

« يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَـرَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَتُجَـهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ »[12]

 

تجارت براى كار مثبت، قدم خير براى خدمت به خلق. در اين تجارتخانه، زندگى خوشى را طى مى كنند و هم كارشان پاداش آخرتى دارد. در عالم آخرت كنار منفعت كارشان مى نشينند و تا ابد بهره مند مى شوند. آنان چون خدا را با چشم دل مى بينند دنيا را تجارتخانه مى بينند. انبيا را معلم مى بينند.

 

خواسته هاى بلند نظران

پس گروه دوم كه گروه بينايان هستند سه خواسته دارند:

اول: خدا در دنيا تمام خوبى هاى مادى و معنوى را به ما عطا كرده است.

از امام صادق  عليه السلام پرسيدند:

 

« رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً »[13]

 

حسنه در دنيا چيست؟

امام فرمود: حسنه در دنيا وسعت در معيشت است. يعنى خانه بزرگ و حلال، مركب سالم و حلال، غذاى سالم و طبيعى و حلال، پوشاك طبيعى و حلال، همسر شايسته صالح، به من عطا كن.[14]


لقمه در وجود انسان تسبيح خدا را مى گويد. لقمه در باطن انسان فقط تبديل به خون و گوشت و پوست نمى شود، بلكه تبديل به نور و روشنايى هم مى شود.[15]

انسان به خاطر عبادت خداوند و خدمت به مردم، حال پروانه دارد كه خدا را
بندگى كند و به مردم خدمت كند.
[16] نمى خواهد يك لحظه عمرش ضايع شود. اگر به او بگويند شما با چه هدفى زنده هستى؟

مى گويد: من عاشق زنده بودن هستم به خاطر اينكه هم به بندگان خدا خدمت كنم و هم خدا را بندگى كنم. آنان از مرگ هم نمى ترسند چون فهميدند كه مسافرند و مرگ را فقط درى بين دنيا و آخرت مى دانند كه اين در را فرشتگان رحمت باز مى كنند. به آنان مى گويند:

 

« أَلاَّ تَخَافُواْ وَ لاَ تَحْزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالْجَنَّةِ الَّتِى كُنتُمْ تُوعَدُونَ »[17]

 

نترسيد، غصه نخوريد، بهشت را قبل از مرگ نشان آنها مى دهند و مى گويند آمديد به جايى كه به شما وعده داده اند.

اين مرگ، ديگر تلخ نيست، بلكه اين مرگ همان مرگى است كه اميرمؤمنان  عليه السلامبراى آن سوگند ياد كرد و فرمود:


 

« والله لا بن ابى طالب آنس بالموت من الطفل بثدى امّه »[18]

 

به خدا قسم! علاقه من به مرگ از علاقه بچه شير خواره گرسنه به سينه مادر بيشتر است. چون على مى داند مرگ يك در ورودى از دنيا به آخرت و از محدود به نامحدود است، از جاى سخت به جاى آسان است چرا بترسد؟ چرا وقتى پيغمبر در حال احتضار به فاطمه زهرا  عليهاالسلام فرمود: گريه نكن دخترم. اولين كسى كه بعد از مرگ من از خانواده من، مى ميرد تو هستى.[19]

فاطمه زهرا  عليهاالسلام لبخند زد، چون زهرا  عليهاالسلام مرگ را يك در مى بيند. آنهايى كه مرگ را خاموشى و قبر و كفن مى بينند، دستشان خالى و گناهشان زياد است. مال مردم را هم خورده اند، آنها از كلمه مرگ وحشت دارند. اگر دكتر بگويد مرض تو خطرناك است غرق در وحشت مى شوند. اما اهل خدا اينطور نيستند.[20]


من به پير مردى گفتم حالت چطور است؟ گفت: منتظر رفيقم هستم، گفتم: رفيقت كيست؟ گفت: ملك الموت، گفتم: مگر با او رفيق هستى؟ گفت: بله. اينقدر دوستش دارم هر وقت زيارت حضرت رضا  عليه السلام مى رفتم براى او هم زيارت مى خواندم، در مكه برايش طواف كردم. در حرم امام حسين  عليه السلام برايش زيارت خواندم. گفتم كارى در دنيا دارى؟ گفت: نه، به خدا كه بدهكار نيستم، به خلق خدا هم بدهكار نيستم، ديگر كار ما تمام است. فقط مرگ مانده است آن هم دست خودم نداده، خدا اگر دست خودم داده بود مى مردم. اين ديگر دست ملك الموت است، چشم ما هر روز به در است كى مى آيد. راست مى گفت، يعنى آدم وقتى پاك باشد اين حالت برايش توليد مى شود از قديم مى گفتند: خائن مى ترسد.[21]


اما امين چه ترسى دارد. اميرالمؤمنين  عليه السلام كه امين خدا و خلق خدا است، چرا از مرگ بترسد. امام حسين  عليه السلام چرا بترسد؟

 

حسنه در دنيا و آخرت

امام صادق  عليه السلام يك حسنه ديگر در دنيا مى فرمايد:

اخلاق نيكو است. كه آدم در دنيا حسود نباشد، مغرور نباشد، رياكار نباشد، متواضع باشد، مهرورز باشد، مردم را دوست داشته باشد، با زن و بچه خود خوش برخورد باشد، اين هم يك حسنه خدا در دنياست.

 

« وَفِى الْأَخِرَةِ حَسَنَةً »[22]

 

حسنه آخرت چيست؟

امام صادق  عليه السلام مى فرمايد:

يك حسنه آخرت بهشت است كه نعمت هايش بى نهايت است.[23]

 

« لاَّ مَقْطُوعَةٍ وَ لاَ مَمْنُوعَةٍ »

 

اين حسنه است. خدا دورنماى بهشت را در چند سوره بيان كرده است، در سوره انسان و الرحمن مى فرمايد:

 

« هَلْ أَتَى عَلَى الاْءِنسَـنِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْـٔا مَّذْكُورًا »[24]

 

بخشى از نعمت ها لباس بهشتى هاست.


« سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ »[25]

 

حرير نازك و حرير غير نازك. بهشتيان دست بند دارند؛ دست بندهاى نقره اى كه وقتى به دست بهشتيان كنند جمال و زيبايى شان چند برابر مى درخشد.

ديگر چه دارند؟

 

« وَ فُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ »[26]

 

زنان بلند مرتبه، زنانى كه؛

 

« لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَ لاَ جَآنٌّ »[27]

 

دست بشر و جن به آنها نخورده است. تخت هايى كه خدا براى آنها گذاشته؛

 

« عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَـبِلِينَ »[28]

 

چشمه هاى جارى

 

« فِيهَا عَيْنٌ جَارِيَةٌ »[29]

« وَ مَآءٍ مَّسْكُوبٍ * وَ فَـكِهَةٍ كَثِيرَةٍ »[30]

 

اينها دور نمايى از نعمت هاى بهشت است.

حسنه آخرت بى شمار است. اين خواسته هايشان چقدر عظيم است. يك
حسنه ديگر رضوان خداوند است كه قرآن مى فرمايد:

 

« وَرِضْوَ نٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ »[31]

 

اين رضوان كه خدا مى فرمايد از بهشت مهمتر و پرقيمت تر است.[32]

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


 


 

 

 

 

 

 

 

 

 



[1] ـ واقعه 56 : 33؛ «كه پايان نپذيرد و ممنوع نشود.»

 

[2] ـ بقره 2 : 200؛ «پس گروهى از مردم [ كوتاه فكر ] مى گويند : پروردگارا ! به ما در دنيا [ كالاى زندگى  ]عطا كن . و آنان را در آخرت هيچ بهره اى نيست .»

 

[3] ـ غرر الحكم: 65، حديث 857؛ «حب الدنيا يفسد العقل و يهم [ و يصم ] القلب عن سماع الحكمة و يوجب أليم العقاب.»

هم چنين آمده: الكافى: 2/320، حديث 17؛ «عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلاميَقُولُ مَنْ تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِالدُّنْيَا تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِثَلاَثِ خِصَالٍ هَمٍّ لاَ يَفْنَى وَ أَمَلٍ لاَ يُدْرَكُ وَ رَجَاءٍ لاَ يُنَال.»

و نيز آمده: الكافى: 2/319، حديث 15؛ «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام قَالَ مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الدُّنْيَا أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْفَقْرَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ شَتَّتَ أَمْرَهُ وَ لَمْ يَنَلْ مِنَ الدُّنْيَا إِلاَّ مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ وَ مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الآْخِرَةُ أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ الْغِنَى فِي قَلْبِهِ وَ جَمَعَ لَهُ أَمْرَه.»

 

[4] ـ منافقون 63 : 7؛ «در حالى كه خزانه هاى آسمان ها و زمين در سيطره خداست.»

 

[5] ـ فاتحه 1 : 4؛ «و فرمانرواى روز پاداش و كيفر است .»

 

[6] ـ لقمان 31 : 20؛ «نعمت هاى آشكار و نهانش را بر شما فراوان و كامل ارزانى داشته.»

 

[7] ـ آل عمران 3 : 185؛ «هر كسى مرگ را مى چشد.»

 

[8] ـ بقره 2 : 200؛ «و آنان را در آخرت هيچ بهره اى نيست .»

 

[9] ـ ملك 67 : 11؛ «اگر ما [ دعوت سعادت بخش آنان را  ]شنيده بوديم ، يا [ در حقايقى كه براى ما آوردند ] تعقّل كرده بوديم ، در ميان [ آتش  ]اهل آتش سوزان نبوديم .»

 

[10] ـ البلد الأمين: 210؛ بحار الأنوار: 95/89، باب 6، حديث 2؛ «أبْكَى لِخُرُوجى مِنْ قَبْرِى عُرْياناً ذَليلاً.»

 

[11] ـ الخصال: 1/80، حديث 3؛ «عن أبي حمزة الثمالي عن أبي جعفر  عليه السلام قال قال رسول الله  صلى الله عليه و آله ثلاث خصال من كن فيه أو واحدة منهن كان في ظل عرش الله  عز و جل يوم القيامة يوم لا ظل إلا ظله رجل أعطى الناس من نفسه ما هو سائلهم لها و رجل لم يقدم رجلا و لم يؤر أخرى حتى يعلم أن ذلك لله فيه.»

هم چنين آمده: الكافي: 2/190، حديث 8؛ «عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ إِذَا بَعَثَ اللَّهُ الْمُؤمِنَ مِنْ قَبْرِهِ خَرَجَ مَعَهُ مِثَالٌ يَقْدُمُ أَمَامَهُ كُلَّمَا رَأَى الْمُؤمِنُ هَوْلاً مِنْ أَهْوَالِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ لَهُ الْمِثَالُ لاَ تَفْزَعْ وَ لاَ تَحْزَنْ وَ أَبْشِرْ بِالسُّرُورِ وَ الْكَرَامَةِ مِنَ اللَّهِ  عز و جلحَتَّى يَقِفَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ  عز و جلفَيُحَاسِبُهُ حِسَاباً يَسِيراً وَ يَأْمُرُ بِهِ إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمِثَالُ أَمَامَهُ فَيَقُولُ لَهُ الْمُؤمِنُ يَرْحَمُكَ اللَّهُ نِعْمَ الْخَارِجُ خَرَجْتَ مَعِي مِنْ قَبْرِي وَ مَا زِلْتَ تُبَشِّرُنِي بِالسُّرُورِ وَ الْكَرَامَةِ مِنَ اللَّهِ حَتَّى رَأَيْتُ ذَلِكَ فَيَقُولُ مَنْ أَنْتَ فَيَقُولُ أَنَا السُّرُورُ الَّذِي كُنْتَ أَدْخَلْتَ عَلَى أَخِيكَ الْمُؤمِنِ فِي الدُّنْيَا خَلَقَنِي اللَّهُ  عز و جل مِنْهُ لَأُبَشِّرَك.»

و نيز آمده: بحار الأنوار: 8/61، باب 21، حديث 86 ؛ تأويل الآيات الظاهرة 387، سورة الشعراء و ما فيها من الآيات فى؛ «عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام يَقُولُ إِنَّ الْمُؤمِنَ لَيَشْفَعُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَأَهْلِ بَيْتِهِ فَيُشَفَّعُ فِيهِمْ حَتَّى يَبْقَى خَادِمُهُ فَيَقُولُ فَيَرْفَعُ سَبَّابَتَيْهِ يَا رَبِّ خُوَيْدِمِي كَانَ يَقِينِي الْحَرَّ وَ الْبَرْدَ فَيُشَفَّعُ فِيهِ.»

 

[12] ـ صف 61 : 10 ـ 11؛ «اى اهل ايمان ! آيا شما را به تجارتى راهنمايى كنم كه شما را از عذابى دردناك نجات مى دهد ؟ * به خدا و پيامبرش ايمان آوريد ، و با اموال و جان هايتان در راه خدا جهاد كنيد.»

 

[13] ـ بقره 2 : 201؛ «پروردگارا ! به ما در دنيا نيكى عطا كن.»

 

[14] ـ الكافي: 5/71، حديث 2؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ  عز و جل رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الآْخِرَةِ حَسَنَةً رِضْوَانُ اللَّهِ وَ الْجَنَّةُ فِي الآْخِرَةِ وَ الْمَعَاشُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ فِي الدُّنْيَا.»

هم چنين آمده: من لايحضره الفقيه 3/157، حديث 3573؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام أَنَّهُ قَالَ إِنِّي لَأُحِبُّ أَنْ أَرَى الرَّجُلَ مُتَحَرِّفاً فِي طَلَبِ الرِّزْقِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله قَالَ اللَّهُمَّ بَارِكْ لَأُمَّتِي فِي بُكُورِهَا.»

و نيز آمده: الكافى: 5/72، حديث 5؛ «عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام يَقُولُ لاَ خَيْرَ فِي مَنْ لاَ يُحِبُّ جَمْعَ الْمَالِ مِنْ حَلاَلٍ يَكُفُّ بِهِ وَجْهَهُ وَ يَقْضِي بِهِ دَيْنَهُ وَ يَصِلُ بِهِ رَحِمَهُ.»

 

[15] ـ الكافى: 2/74، حديث 2؛ «عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  عليه السلام قَالَ خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آلهفِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ فَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ وَ اللَّهِ مَا مِنْ شَيْءٍ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَ يُبَاعِدُكُمْ مِنَ النَّارِ إِلاَّ وَ قَدْ أَمَرْتُكُمْ بِهِ وَ مَا مِنْ شَيْءٍ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ النَّارِ وَ يُبَاعِدُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ إِلاَّ وَ قَدْ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ أَلاَ وَ إِنَّ الرُّوحَ الْأَمِينَ نَفَثَ فِي رُوعِي أَنَّهُ لَنْ تَمُوتَ نَفْسٌ حَتَّى تَسْتَكْمِلَ رِزْقَهَا فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَجْمِلُوا فِي الطَّلَبِ وَ لاَ يَحْمِلْ أَحَدَكُمْ اسْتِبْطَاءُ شَيْءٍ مِنَ الرِّزْقِ أَنْ يَطْلُبَهُ بِغَيْرِ حِلِّهِ فَإِنَّهُ لاَ يُدْرَكُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلاَّ بِطَاعَتِه.»

هم چنين آمده: وسائل الشيعة: 17/45، باب 12، حديث 21940؛ «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  عليه السلام قَالَ لَيْسَ مِنْ نَفْسٍ إِلاَّ وَ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَهَا رِزْقَهَا حَلاَلاً يَأْتِيهَا فِي عَافِيَةٍ وَ عَرَضَ لَهَا بِالْحَرَامِ مِنْ وَجْهٍ آخَرَ فَإِنْ هِيَ تَنَاوَلَتْ شَيْئاً مِنَ الْحَرَامِ قَاصَّهَا مِنَ الْحَلاَلِ الَّذِي فَرَضَ لَهَا وَ عِنْدَ اللَّهِ سِوَاهُمَا فَضْلٌ كَثِيرٌ وَ هُوَ قَوْلُهُ  عز و جل وَ اسْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ.»

و نيز آمده: التمحيص: 6/53، حديث 103؛ «عن أبي عبد الله  عليه السلام قال لو كان العبد في جحر لأتاه رزقه فأجملوا في الطلب.»

 

[16] ـ در اين زمينه رواياتى به اين مضمون آمده: مستدرك الوسائل: 12/428، باب 34، حديث 14524؛ «عَنْ رَسُولِ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله قَالَ خِدْمَةُ الْمُؤمِنِ لَأَخِيهِ الْمُؤمِنِ دَرَجَةٌ لاَ يُدْرَكُ فَضْلُهَا إِلاَّ بِمِثْلِهَا.»

هم چنين آمده: الكافى: 2/207، حديث 1؛ «عَنْ أَبِي الْمُعْتَمِرِ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤمِنِينَ  عليه السلاميَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللّهِ  صلى الله عليه و آله أَيُّمَا مُسْلِمٍ خَدَمَ قَوْماً مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلاَّ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِثْلَ عَدَدِهِمْ خُدَّاماً فِي الْجَنَّة.»

و نيز آمده: وسائل الشيعة: 16/380، باب 34، حديث 21815؛ «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلامقَالَ إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ التَّمَحُّلَ فِي الْقُرْآنِ قُلْتُ وَ مَا التَّمَحُّلُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ أَنْ يَكُونَ وَجْهُكَ أَعْوَدَ مِنْ وَجْهِ أَخِيكَ فَتَمَحَّلْ لَهُ.»

 

[17] ـ فصلت 41 : 30؛ «مترسيد و اندوهگين نباشيد و شما را به بهشتى كه وعده مى دادند ، بشارت باد .»

 

[18] ـ نهج البلاغة: خطبه 5، من خطبة له  عليه السلام لما قبض رسول الله  صلى الله عليه و آله و خاطبه العباس و أبو سفيان؛ «. . . فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ وَ إِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَيْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَيَّا وَ الَّتِي وَ اللَّهِ لاَبْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لاَضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ الْبَعِيدَةِ.»

 

[19] ـ كشف الغمة: 1/497؛ بحار الأنوار: 22/535، باب 2، حديث 37؛ «رُوِيَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَتْ فَاطِمَةُ  عليهاالسلام لِلنَّبِيِّ  صلى الله عليه و آله وَ هُوَ فِي سَكَرَاتِ الْمَوْتِ يَا أَبَتِ أَنَا لاَ أَصْبِرُ عَنْكَ سَاعَةً مِنَ الدُّنْيَا فَأَيْنَ الْمِيعَادُ غَداً قَالَ أَمَا إِنَّكِ أَوَّلُ أَهْلِي لُحُوقاً بِي وَ الْمِيعَادُ عَلَى جِسْرِ جَهَنَّمَ قَالَتْ يَا أَبَتِ أَ لَيْسَ قَدْ حَرَّمَ اللَّهُ  عز و جلجِسْمَكَ وَ لَحْمَكَ عَلَى النَّارِ قَالَ بَلَى وَ لَكِنِّي قَائِمٌ حَتَّى تَجُوزَ أُمَّتِي قَالَتْ فَإِنْ لَمْ أَرَكَ هُنَاكَ قَالَ تَرَيِنِّي عِنْدَ الْقَنْطَرَةِ السَّابِعَةِ مِنْ قَنَاطِرِ جَهَنَّمَ أَسْتَوْهِبُ الظَّالِمَ مِنَ الْمَظْلُوم... .»

 

[20] ـ در زمينه مرگ مومن آمده: دعائم الإسلام: 1/221؛ «عن رسول الله  صلى الله عليه و آله أنه قال الموت ريحانة المؤن.»

و هم چنين آمده: دعائم الإسلام: 1/221؛ «و عنه  صلى الله عليه و آله أنه قال مستريح و مستراح منه فأما المستريح فالعبد الصالح استراح من غم الدنيا و ما كان فيه من العبادة إلى الراحة و نعيم الآخرة و أما المستراح منه فالفاجر يستريح منه ملكاه.»

و نيز آمده: بحار الأنوار: 79/179، باب 20، حديث 22؛ «فِيمَا أَوْصَى لُقْمَانُ ابْنَهُ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ الْمَوْتَ عَلَى الْمُؤمِنِ كَنَوْمَةٍ نَامَهَا وَ بَعْثَهُ كَانْتِبَاهِهِ مِنْهَا.»

 

[21] ـ در زمينه خيانت آمده: تحف العقول: 21، ما روي عن النبي  صلى الله عليه و آله في طوال هذه المعاني؛ «أما علامة الخائن فأربعة عصيان الرحمن و أذى الجيران و بغض الأقران و القرب إلى الطغيان.»

هم چنين آمده: مستدرك الوسائل: 14/13، باب 3، حديث 15968؛ «قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله لَيْسَ مِنَّا مَنْ خَانَ بِالْأَمَانَة.»

و نيز آمده: نهج البلاغة: نامه 26، و من عهد له  عليه السلام إلى بعض عماله؛ «. . . مَنِ اسْتَهَانَ بِالْأَمَانَةِ وَ رَتَعَ فِي الْخِيَانَةِ وَ لَمْ يُنَزِّهْ نَفْسَهُ وَ دِينَهُ عَنْهَا فَقَدْ أَحَلَّ بِنَفْسِهِ الذُّلَّ وَ الْخِزْيَ فِي الدُّنْيَا وَ هُوَ فِي الآْخِرَةِ أَذَلُّ وَ أَخْزَى وَ إِنَّ أَعْظَمَ الْخِيَانَةِ خِيَانَةُ الْأُمَّة.»

 

[22] ـ بقره 2 : 201؛ «و در آخرت هم نيكى عطا كن.»

 

[23] ـ الكافى: 5/71، حديث 2؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ  عز و جل رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الآْخِرَةِ حَسَنَةً رِضْوَانُ اللَّهِ وَ الْجَنَّةُ فِي الآْخِرَةِ وَ الْمَعَاشُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ فِي الدُّنْيَا.»

 

[24] ـ انسان 76 : 1؛ «آيا بر انسان زمانى از روزگار گذشت كه چيزى در خور ذكر نبود ؟»

 

[25] ـ انسان 76 : 21؛ «حرير نازك و سبز رنگ، دستبندهايى از نقره.»

 

[26] ـ واقعه 56 : 34؛ «و همسرانى بلند مرتبه.»

 

[27] ـ الرحمن 55 : 56؛ «و پيش از آنان دست هيچ انس و جنى به آنان نرسيده است .»

 

[28] ـ صافات 37 : 44؛ «در حالى كه بر تخت هايى روبه روى يكديگر [ تكيه زده اند ، ].»

 

[29] ـ غاشيه 88 : 12؛ «در آن چشمه اى روان است.»

 

[30] ـ واقعه 56 : 31 ـ 32؛ «و آبى ريزان ، * و ميوه اى فراوان.»

 

[31] ـ توبه 9 : 72؛ «خشنودى و رضايتى از سوى خدا [ كه از همه آن نعمت ها  ]بزرگ تر است.»

 

[32] ـ بحار الأنوار: 8/102، باب 23؛ «وَ عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ  صلى الله عليه و آلهفَقَالَ يَا أَبَا الْقَاسِمِ تَزْعُمُ أَنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ يَأْكُلُونَ وَ يَشْرَبُونَ فَقَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ لَيُؤتَى قُوَّةَ مِائَةِ رَجُلٍ عَلَى الْأَكْلِ وَ الشُّرْبِ وَ الْجِمَاعِ قَالَ فَإِنَّ الَّذِي يَأْكُلُ وَ يَشْرَبُ يَكُونُ لَهُ الْحَاجَةُ فَقَالَ عَرَقٌ يَفِيضُ مِثْلَ رِيحِ الْمِسْكِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ ضَمَرَ لَهُ بَطْنُه.»

هم چنين در ادامه آمده: «عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ قُلْتُ لَأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ قَالَ لاَ وَ طَلْعٍ مَنْضُودٍ وَ الْمَنْضُودُ الَّذِي بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ نُضِدَ بِالْحَمْلِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ فَلَيْسَ لَهُ سُوقٌ بَارِزَةٌ فَمِنْ عُرُوقِهِ إِلَى أَفْنَانِهِ ثَمَرٌ كُلُّهُ.»

و نيز آمده: معانى الأخبار: 408، حديث 87؛ «عن أبي عبد الله  عليه السلام قال النعيم في الدنيا الأمن و صحة الجسم و تمام النعمة في الآخرة دخول الجنة و ما تمت النعمة على عبد قط لم يدخل الجنة.»

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

یزد حسینیه آیت‌الله شهید صدوقی دههٔ سوم صفر 1395 ...
شیطان هم عجله کرد
كوتاهى مدت برزخ بر اهل تقوا
آن سه کار چیست؟
قلب: فرعون وجود يا يوسف مصر؟
یزد حسینیه آیت‌الله شهید صدوقی دههٔ سوم صفر 1395 ...
آياتى در تبيين هدايت و ضلالت
کاروان ابی‌عبدالله(ع) و شهود قلبی حق
توحید عاطفی، زیباترین و شیرین‌ترین سخن‌ها
آثار رحمت خدا

بیشترین بازدید این مجموعه

تعبير پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از عالم ...
كوتاهى مدت برزخ بر اهل تقوا
هدف خلقت از زبان امام على عليه السلام‏
عقل: محرم راز ملكوت - جلسه نهم - (متن کامل + عناوین)
دلبستگى به دنيا، مانع از توبه
شير دار شدن سينه خشكيده حليمه
حركت توحيدي امام حسين (ع)
رمز موفقيت ابن ‏سينا
تهران حسینیه شهدا دهه اول رجب 95 سخنرانی سوم
جهنم و بهشت، ساختۀ اعمال انسان در دنیا

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^