فارسی
سه شنبه 24 مهر 1403 - الثلاثاء 10 ربيع الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

صبر از ديدگاه اسلام - جلسه ھفتم (متن کامل +عناوین)

گوهر صبر ظاهر و باطن صادقان و متقين

 

تهران، مسجد امير

رمضان 1385

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين

وصلّ على محمد و آله الطاهرين.

در قرآن مجيد، از گروه با ارزشى به عنوان گروه صادقان و هم چنين از گروهى كه در پيشگاه پروردگار از كرامت ويژه اى برخوردار هستند، به عنوان گروه متقون ياد شده است.

صادقان گروهى هستند كه ظاهر و باطن آنها لبريز از ايمان، پاكى و پاكيزگى است. بين ظاهر و باطن آنها تفاوتى وجود ندارد و باطن و ظاهرى الهى دارند.

مايه اى در باطن دارند كه باطن آنان از آن مايه پر است. پروردگار در قرآن از آن مايه به ايمان و يقين تعبير مى كند؛ ظاهر آنها همان جلوه ايمان و يقين است كه عبارت از عمل صالح و اخلاق حسنه است. اين ويژگى ها باعث شده است كه پروردگار عالم نام صادقان را بر آنها قرار داده است.

در رابطه با آنها به تمام مردان و زنان سفارش و امر مى كند كه همراه با صادقان باشيد. اگر بنا باشد در اين دنيا با دار و دسته و گروهى همراه باشيد، با صادقان همراه باشيد. «1» در آيه اى مى فرمايد: صدق داراى ثمر، نتيجه و منفعت است و يكى از ويژگى هاى روز قيامت اين است كه:

«هَذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصَّدِقِينَ صِدْقُهُمْ » «2»

______________________________
(1)- توبه 119: 9؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ»

(2)- مائده 119: 5؛ «اين روزى است كه راستان را راستى و صدقشان سود دهد.»

 

در آن روز، صادقان از صدق خود بهره كامل خواهند برد و روز قيامت براى آنها روز تنهايى، ترس، وحشت، اضطراب، نا امنى، سخت و مشكل نخواهد بود، بلكه نسيم قيامت براى آنها مانند نسيم بهار، خوشى و شادى آور است. فضاى آن، فضاى امن است. قلب آنها، در آرامش كامل است و همين طور كه وارد محشر مى شوند، در كمال خوشنودى، شادى، و رضايت از گذشته شان وارد محشر مى شوند.

«وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاعِمَهٌ* لّسَعْيِهَا رَاضِيَهٌ » «1» هر دو آيه در سوره مباركه غاشيه است كه نيمى از اين سوره بيان كننده اوضاع و احوال خوبان، پاكان و صادقان در روز قيامت است.

 

معرفى گروه متقين

و اما گروه ديگر، گروه متقون هستند كه درباره اهل تقوا فقط يك آيه را براى شما قرائت مى كنم، چون به نظر مى رسد كه در ميان آيات مربوط به اهل تقوا، بار معنوى اين آيه از همه آيات سنگين تر، با ارزش تر و بيشتر است.

پروردگار مهربان عالم درباره اهل تقوا مى فرمايد:

«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ » «2»

______________________________
(1)- غاشيه 8: 88- 9؛ «در آن روز چهره هايى شاداب و باطراوت اند* از تلاش و كوشش خود خشنودند.»

(2)- توبه 4: 9؛ «زيرا خدا پرهيزكاران را دوست دارد.»

 

من عاشق اهل تقوا هستم و اهل تقوا معشوق من هستند. برخلاف اين كه بايد بگوييم اهل تقوا عاشق هستند و خدا معشوق، ولى در قرآن مجيد مى فرمايد: خدا عاشق است و اهل تقوا معشوق.

بعد از شناخت صادقان و عظمت معنوى اهل تقوا، اين سؤال به وجود مى آيد كه صادقان چگونه در مدار صدق و اهل تقوا در فضاى تقوا قرار گرفته اند؟ صريح آيات قرآن مجيد اين است كه اهل صدق، با طىّ منزل صبر به صدق رسيده و اهل تقوا نيز با سلوك در جاده صبر به تقوا رسيده اند.

يكى از آياتى كه اين معنا را نشان مى دهد، آيه يكصد و هفتاد و هفت سوره مباركه بقره مى باشد:

«وَ الصَّبِرِينَ فِى الْبَأْسَآءِ وَ الضَّرَّآءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُوْلئِكَ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَ أُوْلئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ » «1» مردان و زنانى كه در مشكلات، سختى ها و ناگوارى ها كه شكل هاى مختلفى دارد؛ سختى هاى بدنى، مالى، اجتماعى، خانوادگى، عبادت، طاعت و سختى هاى تحمل تكاليف پروردگار، صبر كردند، خود را نباختند، از حريم پروردگار و قوانين و خواسته هاى پروردگار بيرون نرفتند، با مشكل ديندارى ساختند، تا مشكل برطرف شد. با ديندارى با تكاليف ساختند تا مدت تكاليف به پايان رسيد و از دنيا رفتند. با رنج ها و ناگوارى هاى روزگار با ديانت ساختند، تا ناگوارى ها تمام و بلاها برطرف شد.

صبر در برابر مشكلات اقتصادى

«وَ الصَّبِرِينَ فِى الْبَأْسَآءِ وَ الضَّرَّآءِ»

«ضرّاء» را از «بأساء» جدا نقل مى كند، «ضرّاء» به معناى مشكل اقتصادى

______________________________
(1)- بقره 177: 2؛ «و در تنگدستى و تهيدستى و رنج و بيمارى و هنگام جنگ شكيبايند؛ اينانند كه [در دين دارى و پيروى از حق ] راست گفتند، و اينانند كه پرهيزكارند.»

 

است. كارى نچرخيد و فقط به اندازه زندگى معمولى درآمد پيدا كردند و هر چه كوشيدند كه به اين زندگى گشايش بدهند، نشد. به خاطر كمبود مالى خود و خانواده اش در رنج بودند. بسيار علاقه داشتند كه خانه اى خوب به دست بياورند، اما نشد و رنج و سختى اين تهيدستى را با ديندارى تحمل كردند.

با ديندارى تحمل كردند يعنى چه؟ يعنى مى توانستند از اين خانه كوچك بيرون بروند و با مال حرام، خانه وسيعى در بهترين نقطه شهر تهيه كنند، به وسيله رشوه، غصب، دوز و كلك، فتنه، فساد و كلاه بردارى، زندگى بهترى داشته باشند، اما بر اين زندگى سخت صبر كردند و از حريم حلال و حرام خدا و حوزه حريم پروردگار بيرون نرفتند و «عبدالله» ماندند و سختى كشيدند.

چون رنجِ تهيدستى بسيار سنگين است، پروردگار جداگانه ذكر كرده است.

گاهى فشار زبان زن و فرزند و گاهى فشار زبان اقوام بر فشار اصل تهيدستى مى افزايد، ولى در مقابل سختى هاى زندگى صبر و تحمل كردند و كمبود ثروت خود را با حرام و فساد جبران نكردند.

«وَ الصَّبِرِينَ فِى الْبَأْسَآءِ وَ الضَّرَّآءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ »

كسانى كه در مقابله با دشمن، با هجوم فكرى رو به رو شدند، اما ايستادگى كردند و تسليم فرهنگ و شبيخون عقلى دشمن نشدند. اكنون در خانه و اتاق هاى اغلب مردم جهان، به خصوص مسلمان ها، با اسلحه اى كه در طول تاريخ خطرناك تر از اين اسلحه نبوده، به نام ماهواره و اينترنت، به جنگ فكرى با مؤمنين آمده است، ولى متقين براى قبول فرهنگ اين دشمن، آغوش باز نكردند و اين نوعى صبر است.

حالت ديگر صبر، صبرى است كه جوانان شيعه و پاك لبنان در مقابل آلوده ترين و بى رحم ترين دشمن تاريخ كردند كه دشمن را ذليل و زمين گير كردند.

حدود شصت سال قبل، وقتى دشمن خيمه اش را در خانه مسلمانان برپا كرد؛ اسرائيل گفت: در آينده نزديك، جغرافياى مملكتم را از نيل تا فرات خواهم كرد، يعنى فلسطين، مصر، لبنان و عراق جزء اسرائيل مى شود، اين نقشه را حتى به ديوار كلاس هاى درس خود نيز زده اند و معلم ها درس مى دهند.

 

صابرتر بودن شيعيان از امامان معصوم

چند هزار شيعه صابر داريم؟ امام صادق عليه السلام مى فرمايند: ما چهارده نفر صابريم، اما شيعيان واقعى ما «اصبر» هستند، يعنى به مراتب از ما چهارده معصوم صبورتر هستند. «1» شيعيان واقعى صبرشان از ما بيشتر است. گفتند: يابن رسول الله! منظور شما از اين سخن چيست؟ چرا شيعيان صابرتر مى باشند؟ حضرت فرمودند: براى اين كه ما تمام بهشت و پاداش هاى صبر را كه پشت پرده عالم هست، مى بينيم و صبر مى كنيم، اما آنها نديده، صبر مى كنند. ما مى بينيم و صبر مى كنيم، ولى شيعيان ما فقط از زبان ما شنيده اند و ما فقط به آنها خبر داده ايم، پس آنها صابرتر هستند.

«وَ الصَّبِرِينَ فِى الْبَأْسَآءِ»

واقعا اين آيه دشمن را ذليل كرد. وقتى اين عالم الهى و اين سيد صابر؛ سيد حسن نصرالله، قرار بود كه روز جمعه، در جشن پيروزى مسلمانان شيعه سخنرانى كند، اسرائيل پيغام داد كه من جايگاه ايشان را بمباران مى كنم، سيد حسن نيز به اسرائيل پيغام داد: ما نيز تمام اسرائيل را مانند جهنم مى كنيم.

خدا در قرآن مى فرمايد: همه اين ها در نتيجه صبر است. ايستادگى، تسليم نشدن، فرار نكردن، با دشمن نساختن. اسرائيل ديگر نمى تواند بگويد: چند جوان بيشتر نيستند، چون همين جوان ها با اسرائيل كارى كردند كه سرمايه دارهاى اسرائيل صحنه را خالى كردند و كسى ديگر براى زندگى به اسرائيل نمى آيد.

بلايى بر سر اسرائيل آوردند كه هنرپيشه مسيحى لبنانى بى حجاب، به

______________________________
(1)- الكافى: 2/ 93، حديث 25؛ «أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ إِنَّا صُبُرٌ وَ شِيعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ صَارَ شِيعَتُكُمْ أَصْبَرَ مِنْكُمْ قَالَ لِأَنَّا نَصْبِرُ عَلَى مَا نَعْلَمُ وَ شِيعَتُنَا يَصْبِرُونَ عَلَى مَا لَا يَعْلَمُونَ.»

 

كشورهاى عربى فرياد مى زند: من از همه دولت هاى عربى به خاطر كمال بى غيرتى و بى شرفى آنها تشكر مى كنم. چون دخالت نكردن آنها باعث شد كه اين جوانان بهتر شناخته شوند و در نتيجه شيعه بهتر شناحته شود.

«وَ الصَّبِرِينَ فِى الْبَأْسَآءِ وَ الضَّرَّآءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُوْلئِكَ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَ أُوْلئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ »

بندگان صادق من چنين كسانى هستند. كسى كه تحمل ندارد و در همان روز اول ماه رمضان، گرسنگى و تشنگى براى او ناگوار آمد و روزه خود را باطل كرد، چنين شخصى، مسلمان دروغين است.

كسى كه در مقابل فشار اقتصادى صبر نكند هوس خانه وسيع، ماشين صد ميليون تومانى، موبايل و امثال اين ها را مى كند و خودش را به حرام، فتنه ها و فسادها آلوده مى كند، اما مى گويد: من مسلمان هستم، قرآن مى گويد: تو دروغ مى گويى و صادق نيستى.

به بخيل مى گويد: تو كه از پرداخت مالى كه براى من است، در راه خدا و بندگان من دريغ مى كنى و باز هم مى گويى كه من مسلمان هستم، دروغگويى بيش نيستى.

«أُوْلئِكَ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَ أُوْلئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ »

طبق قرآن، صابران با صدق و با تقوا هستند. گروهى كه در قيامت:

«هَذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصَّدِقِينَ صِدْقُهُمْ »

و اهل تقوا گروهى هستند كه:

«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ »

منِ- خدا- عاشق آنها هستم.

البته در آيه ديگرى نيز عشق خود به صابران را به طور علنى اعلام كرده است:

«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَتِلُونَ فِى سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْيَنٌ مَّرْصُوصٌ » «1» صابران مانند ساختمان ضد ضربه مى باشند.

 

چهار مرحله مختلف صبر

رسول خدا صلى الله عليه وآله مى فرمايند: صبر، به صدق و تقوا منتهى مى شود. شما مى توانيد چهار مرحله را در وجود صابران مشاهده كنيد:

«فالصبر على أربع شعب؛ على الشوق و الشفق و الزهد و الترقب»

صبرى كه شكفته شده از شوق، بيم و ترس، زهد، اميد و انتظار باشد.

اما صبر شكفته شده از شوق:

«فمن اشتاق الى الجنه سلا عن الشهوات» «2»

كسانى كه تمام خواسته هاى غير منطقى را از خود دور مى كنند.

بيشتر گرفتارى هاى مردم دنيا و فساد آنها به خاطر اين است كه اسير خواسته هاى غيرمعقول هستند. درون بيشتر مردم دنيا، درياى پرموجى از خواسته هاى غيرمعقول است و سعى مى كنند كه براى رسيدن به اين خواسته ها، خود و خواسته ها را به جاى خدا قرار دهند. يعنى خواسته ها را به جاى خدا برمى گزينند:

«أَفَرَءَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَيهُ » «3»

______________________________
(1)- صف 4: 61؛ «خدا كسانى را دوست دارد كه صف زده در راه او جهاد مى كنند [و از ثابت قدمى ] گويى بنايى پولادين و استوارند.»

(2)- بحار الأنوار: 65/ 382، باب 27، حديث 32.

(3)- جاثيه 23: 45؛ «پس آيا كسى كه معبودش را هواى نفسش قرار داده ديدى؟»

 

اما صابران، كسانى كه مشتاق رسيدن به بهشت خداوند هستند، پيغمبر صلى الله عليه وآله مى فرمايند: در حوزه ايمان و باور «سلا عن الشهوات»؛ تمام خواسته هاى نامعقول را كنار مى گذارند.

مال پاك و معقول مى خواهند. شهوت، يعنى ميل و خواسته هاى درونى، اما صابران، شهوات را از حلال مى خواهند، اگر بدون زحمت و يا از حرام به سراغ آنان بيايد، آن را قبول نمى كنند، چون براى آنها قبول نكردن حرام بسيار آسان تر است.

 

تقواى اقتصادى صابران و متقين

مرحوم آيت الله العظمى آخوند خراسانى «1»، بيش از دويست مرجع تقليد تربيت كرده است. يكى از شاگردان مرحوم آخوند خدمت ايشان رسيد و به پول عراق، دو ريال، با احترام جلوى مرحوم آخوند گذاشت. آخوند فرمود: فرزندم! اين دو ريال چيست؟

دو ريال دو روز از زندگى را مى گذراند، ما اين پولها را خرج حوزه ها مى كنيم تا مرجع تقليد، مفسر قرآن، مبلغ دين، عالم، دين نگهدار تربيت كنيم، اين دو ريال چيست؟ عرض كرد: استاد! حقوق من در اين ماه يك تومان است. در اين ماه ديدم كه دو ريال آن اضافه مى باشد، اين دو ريال حق من نيست، مى خواهم آن را پس بدهم. من طاقت جواب دادن خدا در قيامت را ندارم. «2» حلال خدا را پس مى زنند، چه برسد به حرام. اگر بخواهند حساب مالى ما را بررسى كنند، نود درصد درآمد و هزينه كردن ما مردود مى شود؛ چون در اسراف، تبذير، بخل، حرص و سهل انگارى هزينه مى كنيم.

تاجر پولدارى از بغداد به نجف آمد. محضر وجود مبارك مرجع تقليد خود، آخوند خراسانى رسيد. ايران چه چهره هاى عظيمى در علوم مختلف از قبيل عرفان، فقه، فلسفه، فيزيك، شيمى و رياضى داشته است. ايران هزار و پانصد

______________________________
(1)- شرح حال ايشان در كتاب عرفان در سوره يوسف، جلسه 20 آمده است.

(2)- الكافى: 1/ 545، حديث 14؛ «أَبِى جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ كُلُّ شَىْ ءٍ قُوتِلَ عَلَيْهِ عَلَى شَهَادَهِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فَإِنَّ لَنَا خُمُسَهُ وَ لَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يَشْتَرِىَ مِنَ الْخُمُسِ شَيْئاً حَتَّى يَصِلَ إِلَيْنَا حَقَّنَا.»

 

سال در رشته هاى مختلف، در تحويل شخصيت هاى ناب از همه دنيا مسابقه را مى برد، البته اگر حكومت هاى ستمگر حاكم بر اين مملكت ممانعت نمى كردند.

آن تاجر عبايى براى آخوند آورد. عبايى كه در ما طلبه ها به عباى خاشيه معروف است، بافت عجيبى دارد، نگهدارى آن زحمت دارد، ولى عباى فوق العاده اى است. عرض كرد: آقا! اين عبا، صدقه، انفاق و از سهم امام نيست، شما مرا مى شناسيد، من مقلد شما هستم، من نزد شما حساب مالى دارم، اين عبا از پول خالص زحمت كشيده خودم است، به شما علاقه دارم، عبا را به شما هديه مى كنم، روى دوش خود بياندازيد، چون چند روز قبل به درس شما آمدم، ديدم عباى شما كهنه و وصله دار است. شما مرجع تقليد چند ميليون شيعه و مؤمن هستيد، درست نيست كه روى دوش بزرگ شيعه، عباى كهنه و وصله دار باشد.

مرحوم آخوند فرمودند: از محبت، و لطف شما بسيار ممنونم. عبا را قبول كردم.

تاجر بسيار خوشحال شد. وقتى تاجر از نجف رفت، مرحوم آخوند عبا را به يك روحانى داد و گفت: آن را در بازار، نزد فلان عبا فروش نجف بفروش، چون انسان صادق و بى دوز و كلكى است. قيمت واقعى آن را به تو مى گويد. يعنى در بين مردم كسانى هستند كه قيمت واقعى را نمى گويند و فاسد، كلاه بردار و متقلب هستند.

اين ها به فرموده پيغمبر صلى الله عليه و آله بى دين هستند:

«ليس منا من غشّ مسلماً» «1»

كاسبى كه به امت من كلك بزند، از ما نيست. «2» گفت: اين عبا فروش راست گو است. پولش را نمى خواهم. برو به او بگو: اين عبا را بردار و در برابر آن چند عباى معمولى به ما بده. چون وقتى كه طلبه شدم، عباى من ساده بود، بعد كه مدرّس شدم، همين عبا بر دوش من بود، اكنون نيز كه

______________________________
(1)- وسائل الشيعه: 12/ 241، باب 137، حديث 16198.»

(2)- وسائل الشيعه: 17/ 282، باب 86، حديث 22528؛ «الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عليه السلام فِى حَدِيثِ الْمَنَاهِى عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله أَنَّهُ قَالَ وَ مَنْ غَشَّ مُسْلِماً فِى شِرَاءٍ أَوْ بَيْعٍ فَلَيْسَ مِنَّا وَ يُحْشَرُ يَوْمَ الْقِيَامَهِ مَعَ الْيَهُودِ لِأَنَّهُمْ أَغَشُّ الْخَلْقِ.»

آخوند خراسانىِ مرجع تقليد شده ام، با همين عبا هستم، چون عبا كه كارى

نمى كند. آن عبا را با چهارده عبا عوض كرد و عباها را به طلبه ها هديه كرد و فرمود:

ما با همين عباى وصله دار پاره زندگى مى كنيم، چون ملك الموت كه بيايد، به عبا نگاه نمى كند، او جان و پرونده ام را مى خواهد. امّا طلبه ها يك عبا را براى آخوند گذاشتند و روى دوش ايشان انداختند.

پيغمبر صلى الله عليه وآله مى فرمايد: در فضاى ايمان و يقين، در برابر خواسته هاى نامعقول صابر هستند و همه خواسته هاى غيرمنطقى را از خود دور مى كنند و در شوق بهشت هستند و به آن نيز مى رسند. از حلال زياد نيز فرارى هستند، «فضلًا عن الحرام» «1» چه رسد به حرام.

 

فضيلت اميرالمؤمنين عليه السلام بر تمام انبيا

شخصى به اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كرد: از خود تعريف كن؟ فرمود: اگر كسى از خودش تعريف كند، قبيح است. گفت: من تو را خوب نمى شناسم، دلم مى خواهد كه با زبان خودت، تو را بشناسم، چون امام شناسى واجب است. از چه كسى بپرسم كه اميرالمؤمنين على عليه السلام كيست؟ حضرت فرمود: خودت انبيا را با من مقايسه كن و ببين كه چه تفاوت هايى با انبيا خدا دارم؟

اين حديث بسيار مفصل است. «2» امام عليه السلام فرمود: خداوند همه نعمت هاى

______________________________
(1)- كشف الغمه: 1/ 176؛ «فأعجب بهذه المكارم و الأفعال و القضايا التى هى غرر فى جبهات الأيام و الزهاده التى فاق بها جميع الأنام و الورع الذى حمله على ترك الحلال فضلا عن الحرام و العباده التى أوصلته إلى مقام وقف دونه كل الأقوام ..»

(2)- بحار الأنوار: 26/ 321؛ « [معانى الأخبار] قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَجْسَادِ بِأَلْفَىْ عَامٍ فَجَعَلَ أَعْلَاهَا وَ أَشْرَفَهَا أَرْوَاحَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِىٍّ وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْأَئِمَّهِ بَعْدَهُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ فَعَرَضَهَا عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَغَشِيَهَا نُورُهُمْ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِلسَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ هَولَاءِ أَحِبَّائِى وَ أَوْلِيَائِى وَ حُجَجِى عَلَى خَلْقِى وَ أَئِمَّهُ بَرِيَّتِى مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَىَّ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ وَ لِمَنْ تَوَلَّاهُمْ خَلَقْتُ جَنَّتِى وَ لِمَنْ خَالَفَهُمْ وَ عَادَاهُمْ خَلَقْتُ نَارِى وَ مَنِ ادَّعَى مَنْزِلَتَهُمْ مِنِّى وَ مَحَلَّهُمْ مِنْ عَظَمَتِى عَذَّبْتُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ وَ جَعَلْتُهُ مَعَ

الْمُشْرِكِينَ فِى أَسْفَلِ دَرْكِ نَارِى وَ مَنْ أَقَرَّ بِوَلَايَتِهِمْ وَ لَمْ يَدَّعِ مَنْزِلَتَهُمْ مِنِّى وَ مَكَانَهُمْ مِنْ عَظَمَتِى جَعَلْتُهُ مَعَهُمْ فِى رَوْضَاتِ جَنَّاتِى وَ كَانَ لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ عِنْدِى وَ أَبَحْتُهُمْ كَرَامَتِى وَ أَحْلَلْتُهُمْ جِوَارِى وَ شَفَّعْتُهُمْ فِى الْمُذْنِبِينَ مِنْ عِبَادِى وَ إِمَائِى فَوَلَايَتُهُمْ أَمَانَهٌ عِنْدَ خَلْقِى فَأَيُّكُمْ يَحْمِلُهَا بِأَثْقَالِهَا وَ يَدَّعِيهَا لِنَفْسِهِ دُونَ خِيَرَتِى فَأَبَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ الْجِبَالُ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنَ ادِّعَاءِ مَنْزِلَتِهَا وَ تَمَنِّى مَحَلِّهَا مِنْ عَظَمَهِ رَبِّهَا فَلَمَّا أَسْكَنَ اللَّهُ عز و جل آدَمَ وَ زَوْجَتَهُ الْجَنَّهَ قَالَ لَهُمَا كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَهَ يَعْنِى شَجَرَهَ الْحِنْطَهِ فَتَكُونا مِنَ الظّالِمِينَ فَنَظَرَ إِلَى مَنْزِلَهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِىٍّ وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْأَئِمَّهِ مِنْ بَعْدِهِمْ فَوَجَدَاهَا أَشْرَفَ مَنَازِلِ أَهْلِ الْجَنَّهِ فَقَالا يَا رَبَّنَا لِمَنْ هَذِهِ الْمَنْزِلَهُ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ ارْفَعَا رُءُوسَكُمَا إِلَى سَاقِ عَرْشِى فَرَفَعَا رُءُوسَهُمَا فَوَجَدَا اسْمَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِىٍّ وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْأَئِمَّهِ بَعْدَهُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ مَكْتُوبَهً عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ بِنُورٍ مِنْ نُورِ الْجَبَّارِ جَلَّ جَلَالُهُ فَقَالا يَا رَبَّنَا مَا أَكْرَمَ أَهْلَ هَذِهِ الْمَنْزِلَهِ عَلَيْكَ وَ مَا أَحَبَّهُمْ إِلَيْكَ وَ مَا أَشْرَفَهُمْ لَدَيْكَ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لَوْلَاهُمْ مَا خَلَقْتُكُمَا هَولَاءِ خَزَنَهُ عِلْمِى وَ أُمَنَائِى عَلَى سِرِّى إِيَّاكُمَا أَنْ تَنْظُرَا إِلَيْهِمْ بِعَيْنِ الْحَسَدِ وَ تَتَمَنَّيَا مَنْزِلَتَهُمْ عِنْدِى وَ مَحَلَّهُمْ مِنْ كَرَامَتِى فَتَدْخُلَا بِذَلِكَ فِى نَهْيِى وَ عِصْيَانِى فَتَكُونا مِنَ الظّالِمِينَ قَالا رَبَّنَا وَ مَنِ الظَّالِمُونَ قَالَ الْمُدَّعُونَ لِمَنْزِلَتِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ قَالا رَبَّنَا فَأَرِنَا مَنَازِلَ ظَالِمِيهِمْ فِى نَارِكَ حَتَّى نَرَاهَا كَمَا رَأَيْنَا مَنْزِلَتَهُمْ فِى جَنَّتِكَ فَأَمَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى النَّارَ فَأَبْرَزَتْ جَمِيعَ مَا فِيهَا مِنْ أَلْوَانِ النَّكَالِ وَ الْعَذَابِ وَ قَالَ اللَّهُ عز و جل مَكَانُ الظَّالِمِينَ لَهُمُ الْمُدَّعِينَ لِمَنْزِلَتِهِمْ فِى أَسْفَلِ دَرَكٍ

مِنْهَا كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها أُعِيدُوا فِيها وَ كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلُوا سِوَاهَا لِيَذُوقُوا الْعَذابَ يَا آدَمُ وَ يَا حَوَّاءُ لَا تَنْظُرَا إِلَى أَنْوَارِى وَ حُجَجِى بِعَيْنِ الْحَسَدِ فَأُهْبِطَكُمَا عَنْ جِوَارِى وَ أُحِلَّ بِكُمَا هَوَانِى فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِىَ لَهُما ما وُورِىَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَهِ إِلّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ وَ قاسَمَهُم خ إِنِّى لَكُما لَمِنَ النّاصِحِينَ فَدَلّاهُما بِغُرُورٍ وَ حَمَلَهُمَا عَلَى تَمَنِّى مَنْزِلَتِهِمْ فَنَظَرَا إِلَيْهِمْ بِعَيْنِ الْحَسَدِ فَخُذِلَا حَتَّى أَكَلَا مِنْ شَجَرَهِ الْحِنْطَهِ فَعَادَ مَكَانَ مَا أَكَلَا شَعِيراً فَأَصْلُ الْحِنْطَهِ كُلِّهَا مِمَّا لَمْ يَأْكُلَاهُ وَ أَصْلُ الشَّعِيرِ كُلِّهِ مِمَّا عَادَ مَكَانَ مَا أَكَلَاهُ فَلَمَّا أَكَلَا مِنَ الشَّجَرَهِ طَارَ الْحُلِىُّ وَ الْحُلَلُ عَنْ أَجْسَادِهِمَا وَ بَقِيَا عُرْيَانَيْنِ وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَهِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبِينٌ فَ قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ قَالَ اهْبِطَا مِنْ جِوَارِى فَلَا يُجَاوِرُنِى فِى جَنَّتِى مَنْ يَعْصِينِى فَهَبَطَا مَوْكُولَيْنَ إِلَى أَنْفُسِهِمَا فِى طَلَبِ الْمَعَاشِ فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ عز و جل أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمَا جَاءَهُمَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ لَهُمَا إِنَّكُمَا ظَلَمْتُمَا أَنْفُسَكُمَا بِتَمَنِّى مَنْزِلَهِ مَنْ فُضِّلَ عَلَيْكُمَا فَجَزَاوكُمَا مَا قَدْ عُوقِبْتُمَا بِهِ مِنَ الْهُبُوطِ مِنْ جِوَارِ اللَّهِ عز و جلإِلَى أَرْضِهِ فَاسْأَلَا رَبَّكُمَا بِحَقِّ الْأَسْمَاءِ الَّتِى رَأَيْتُمُوهَا عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ حَتَّى يَتُوبَ عَلَيْكُمَا فَقَالا اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُكَ بِحَقِّ الْأَكْرَمِينَ عَلَيْكَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِىٍّ وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْأَئِمَّهِ إِلَّا تُبْتَ عَلَيْنَا وَ رَحِمْتَنَا فَتَابَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا إِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحِيمُ فَلَمْ تَزَلْ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ بَعْدَ ذَلِكَ يَحْفَظُونَ هَذِهِ الْأَمَانَهَ وَ يُخْبِرُونَ بِهَا أَوْصِيَاءَهُمْ وَ الْمُخْلَصِينَ مِنْ أُمَمِهِمْ

فَيَأْبَوْنَ حَمْلَهَا وَ يُشْفِقُونَ مِنِ ادِّعَائِهَا وَ حَمَلَهَا الْاءِنْسَانُ الَّذِى قَدْ عُرِفَ فَأَصْلُ كُلِّ ظُلْمٍ مِنْهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عز و جل إِنّا عَرَضْنَا الْأَمانَهَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْاءِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا.»

 

بهشت را به حضرت آدم عليه السلام حلال كرد، گفت: هر چه ميوه در اين باغِ آباد هست، از هر كجاى آن كه دوست دارى بخور، اما؛

«وَ لَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَهَ » «1» فقط از اين درخت نخور. مى گويند: اين درخت يا گياه، گندم بوده است. خدا به حضرت آدم عليه السلام گفت: نخور، خورد، ولى بعد از حضرت آدم عليه السلام به تمام فرزندانش

______________________________
(1)- بقره 35: 2؛ «و به اين درخت نزديك نشويد.»

گفت: از آن بخوريد، ولى من در تمام عمرم نان جو خوردم. من حلال و آزاد بودم كه بخورم، اما نخوردم ولى حضرت آدم عليه السلام گياه ممنوعه را خورد.

پيغمبر صلى الله عليه وآله مى فرمايند: اين صبر، صبر شوق، عشق و رغبت است كه در فضاى ايمان و با چشم دل و كمك آيات قرآن، بهشت را مى بينند و مى فهمند كه بهشت رفتن، محصول قطع خواسته هاى غيرمنطقى است: «سلا عن الشهوات».

صبر ديگر، صبر ترس و صبر انتظار است كه در جلسات بعد توضيح خواهم داد.

 

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

عظمت كار معده
نظام خانواده در اسلام - جلسه دوم – (متن کامل + ...
زندگي بدتر از حيوانات
جايگاه دين در قرآن
مرگ و عالم آخرت
توحيد، بهاي بهشت
علم و ادب در خدمت خداوند
نعمت‌های معنوی متصل و منفصل
داستان دوم: ماجراى پارچه‏فروشى كه با خدا معامله ...
درمان قلوب بيمار با قرآن‏

بیشترین بازدید این مجموعه

مقام حضرت زينب (س)
متن سخنرانی استاد انصاریان در مورد قرآن
هدف خلقت از زبان امام على عليه السلام‏
بطلان شنيده‏هاى بدون تحقيق و تبيّن‏
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
معناى لغوى و اصطلاحى تقوا
حكايت سعدى درباره حرص مال دنيا
توحيد، بهاي بهشت
قيمت و ارزش انسان واقعى
اهتمام به نماز، از ویژگی‌های معصومین(ع) و اهل ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^