فارسی
يكشنبه 09 ارديبهشت 1403 - الاحد 18 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

صبر از ديدگاه اسلام - جلسه بیست و ششم (متن کامل +عناوین)

صبر در بلايا

 

مشهد، حسينه كاشمريها

دهه آخر ذى القعده 1362

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين

وصلّ على محمد و آله الطاهرين.

سخن در اين مسئله بود كه انسان از بدو ولادت تا هنگام خروج از دنيا با حوادث گوناگونى روبروست و اين حوادث اقتضاى طبيعى هر انسان است، دور ماندن انسان از حوادث يك امر محالى است، انسان به ناچار با حوادث گوناگون و به قول قرآن مجيد با عقبات مختلفى روبرو است و اگر انسان در دايره ايمان قرار بگيرد اين حوادث و اين عقبات و اين خطرات بيشتر و سنگين تر براى او اتفاق خواهد افتاد و براى اينكه يك انسان مومن حركت پر ارزش خود را در مدار ايمان به خدا و شئون ايمان به خدا حفظ كند و از سعادت دنيا و آخرت محروم نشود.

خداوند متعال مايه هاى بسيار مهمى در روان و نفس انسان تعبيه كرده كه انسان لازم است اين مايه ها را بشناسد و در برخورد با مواقع و عقبات اين مايه ها را به كار گيرد تا با به كار گرفتن آن مايه ها، خطرات و ضربه هاى عقبات و حوادث را دفع كند.

قسمت اعظم از حوادث براى اهل ايمان جنبه ابتلاء و آزمايش دارد و اين آزمايش ها براى اهل خدا از طرف خداوند تبارك و تعالى علاوه بر اينكه عنايت و لطف است، علت بروز استعدادهاى قرار داده شده خدا در وجود انسان است و اين آزمايش ها، هر انسان دور از خدا را به وجود مقدس حضرت حق نزديك مى كند.

شايد بتوان گفت: در علل قرب به پروردگار هيچ كدام از علتها ارزش حوادث و ابتلائات را نداشته باشد، قرآن مجيد وقتى به زندگى انبيا و اوليا اشاره مى كند قسمت اعظم رشد و كمالى را كه قبل از نبوت هر پيغمبر و قبل از ولايت هر ولى اى به دست آورده، مرهون همين ابتلائات و آزمايش ها مى داند.

داستان شگفت انگيز موسى بن عمران خيلى در قرآن مجيد آمده چون زندگى اين مرد از بدو ولادت تا پايان حياتش در دنيا آميخته با سنگين ترين حوادث دنيايى بوده و وجود مقدس موسى عليه السلام هميشه در برخورد با حوادث از همان مايه هاى الهى كه در وجود او و ديگر انبيا عليهم السلام هست بهره بردارى مى كرده و تمام جوانب حادثه و آزمايش را فقط به نفع ايجاد شخصيت عالى الهى در خودش تغيير مى داد.

و اگر انسان در برخورد با اين عقبات و حوادث، آشناى با آن حالات عالى در روان و نفسش نباشد و يا آشنا باشد ولى در برخورد با حادثه ها سست اراده و كم ظرفيت و عافيت طلبى بر او حاكم باشد. حادثه كاملا در برخورد جهت ضربه زدن به شخصيت او و حيات معنوى او تغيير جهت خواهد داد.

 

صبر و ايمنى در برابر حوادث

يكى از اين حالات عالى كه خداوند متعال در وجود انسان قرار داده مساله صبر است مايه صبر براى ايمنى از ضربه هاى حوادث به انسان ها عنايت شده است.

انسان در برخورد به هر حادثه اى بايد از اين مقام عالى الهى بهره بردارى كند تا حادثه را به نفع خودش تغيير جهت بدهد چون اگر انسان از اين مايه پربهاى خدايى استفاده نكند حادثه براى او ضربه خواهد داشت ولو اينكه حادثه مثبت باشد.

به اين آيه شريفه دقت كنيد:

ما هيچ حادثه مثبتى در تاريخ عالم تا الان به مانند حادثه نزول قرآن مجيد نداشتيم، در بين پديده ها و حوادث و به قول قرآن مجيد در سوره مباركه بقره، در بين ابتلائات هيچ ابتلايى براى بشر و آزمايشى براى بشر و حادثه اى براى بشر وسيع تر و مهم تر و پرارزش تر و مثبت تر از حادثه نزول قرآن مجيد نبوده است. «1» يكى اينكه: از اول سوره مباركه حمد تا «مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ » «2» بيش از شش هزار آيه است، صد و چهارده سوره، صد و بيست حزب، انسان با دقت بايد در اين آيات غور بكند؛ تا غور در آيات عظمت اين حادثه را به انسان نشان بدهد يا مراجعه بكند به نظراتى كه پيغمبر راجع به قرآن داده، يا مراجعه كند به نظرياتى كه دويست وهشتاد و هشت سال ائمه طاهرين عليهم السلام تا وقتى كه بين مردم بودند براى مردم بيان كردند، كه مجموع نظريات پروردگار و پيغمبر و ائمه طاهرين نسبت به قرآن اين است، كه قرآن مجيد براى پروردگار ما فوق تمام ارزش هايى است كه خداوند متعال در اين عالم وجود قرار داد، كتابى است كه از همه موجودات آسمان و زمين ارزشش بيشتر است، از تمام ملائكه عالم ارزشش بيشتر است، از تمام انسان ها، انبيا و شخص پيغمبر ارزشش بيشتر است. «3»

 

غيرقابل رؤيت بودن پروردگار

خداوند متعال ديده نمى شود، چرا ديده نمى شود چون كه وجود بى نهايت در

______________________________
(1)- بقره 99: 2؛ «وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ ما يَكْفُرُ بِها إِلَّا الْفاسِقُونَ»

(2)- ناس 6: 114؛ «از جنّيان و آدميان.»

(3)- الكافى: 2/ 599- 600، باب فضل القرآن، حديث 3، 5، 6

حديث 3؛ «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام إِنَّ الْعَزِيزَ الْجَبَّارَ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ كِتَابَهُ وَ هُوَ الصَّادِقُ الْبَارُّ فِيهِ خَبَرُكُمْ وَ خَبَرُ مَنْ قَبْلَكُمْ وَ خَبَرُ مَنْ بَعْدَكُمْ وَ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لَوْ أَتَاكُمْ مَنْ يُخْبِرُكُمْ عَنْ ذَلِكَ لَتَعَجَّبْتُمْ.»

حديث 5؛ «طَلْحَهَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ فِيهِ مَنَارُ الْهُدَى وَ مَصَابِيحُ الدُّجَى فَلْيَجْلُ جَالٍ بَصَرَهُ وَ يَفْتَحُ لِلضِّيَاءِ نَظَرَهُ فَإِنَّ التَّفَكُّرَ حَيَاهُ قَلْبِ الْبَصِيرِ كَمَا يَمْشِى الْمُسْتَنِيرُ فِى الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ.»

حديث 6؛ «عَنْ أَبِى جَمِيلَهَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام كَانَ فِى وَصِيَّهِ أَمِيرِ الْمُومِنِينَ عليه السلام أَصْحَابَهُ اعْلَمُوا أَنَّ الْقُرْآنَ هُدَى النَّهَارِ وَ نُورُ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ عَلَى مَا كَانَ مِنْ جَهْدٍ وَ فَاقَهٍ.»

 

بى نهايت اصولا قابل رويت نيست، و هيچ ديده اى قدرت ندارد كه او را ببيند، موسى بن عمران هم كه تقاضاى رؤيت كرد، پروردگار رويت خود را نفى ابدى كردند، فرمودند: امكان ديدن من وجود ندارد، و واقعاً وجود ندارد.

در سوره طه به موسى بن عمران فرمود:

اين كوه روبه روى خود را نگاه كن، يك تجلى به اين كوه شد، البته اين تجلى تجلى مطلق كه نبوده، اين نظر نظر مطلق كه نبوده، اگر تجلى و نظر مطلق بود، معلوم نبود كه در عالم چه پيش مى آمد، اين تجلى و اين نظر، يك نظر و تجلى بسيار جزئى بوده، و حالا ما نمى فهميم همين تجلى جزئى چه بوده، ولى با همين مسئله برق، ما مى توانيم يك مقدار خودمان را به جزئيت اين تجلى نزديك كنيم، عقول عاليه استعداد درك مطلقش را ندارند.

وقتى كارخانه، برق توليد مى كند، نزديك به چند ميليون ولت برق توليد مى كند، اگر يك لامپى را مستقيماً هر چقدر پرقدرت باشد، بخواهند به همين چند ميليون ولت وصلش بكنند لامپ كشش اين چند ميليون ولت را ندارد.

در همه جاى دنيا رسم است برق توليد شده را مهار مى كنند، آن قدر در طريق حركت به اين برق مهار مى خورد، تا وقتى به كنتور منزل شما برسد، مى شود بيست و پنج آمپر و تازه خود اين مقدار آمپر هم با همين كنتور مهار و كنترل مى شود كه اين لامپ به اندازه توان خودش بتواند از قدرت و اين نور استفاده بكند، حالا پروردگار عالم چقدر نظر مطلق و تجلى مطلق را كنترل كردند، اين از فهم عقول عاليه هم خارج است.

 

حجاب هاى بين انسان و پروردگار

در روايات و اخبار آمده كه:

انسان اگر بخواهد به آن قرب واقعى برسد، صد و چهل هزار منزل را بايد عبور بكند، هفتاد هزار حجاب ظلمانى، در راه است، و بعد از دريده شدن اين حجاب هاى ظلمانى هفتاد هزار حجاب نورى در ميان است، از اين هفتاد هزار حجاب نورى كه بگذرد، به مقام قرب معنوى رسيده، وقتى كه هر هفتاد هزار حجاب ظلمانى و هفتاد هزار حجاب نورى را پشت سر گذاشته به آنجا كه مى رسد، مى بيند بين او و بين وجود مقدس او بى نهايت فاصله وجود دارد، مى بيند بين او و بين مقام حضرت احديت يك فاصله اى وجود دارد، كه نه ابتدا و نه انتهايش را مى توان ديد، «1» همانجا است كه آنها به زبان خودشان مى گويند:

كه انسان فناى محض است، هم ازلًا هم ابداً يعنى همانجا فكر مى كند كه عدم محض است، و اين حركاتش يك تجلى بسيار ضعيف حضرت حق است، آن هم به تناسب ظرفيت خود انسان، البته ما با شنيدن اين مسائل نبايد دست و پاى خودمان را گم كنيم، و نبايد يك نااميدى خطرناك و وحشتناك بر دل ما حاكم شود.

خداى متعال در قرآن مجيد فرموده:

آنچه كه از انسان ها خواسته شده اجراى واجبات و كناره گيرى از محرمات است.

كه ما نه به تمام معنا واجبات را اجرا مى كنيم، و نه به تمام معنا از محرمات كناره گيرى مى كنيم. كه به اين حد مختصر هم قانع هستند، كه ما واجبات را اجرا كنيم و از محرمات كناره گيرى كنيم.

ولى ما نه تنها در دايره اجراى كل واجبات افتاديم، و نه تا حالا از اول تكليفمان يك روز به ما گذشته كه پاك پاك گذرانده باشيم، مگر اينكه در بيمارستان گير كرده باشيم، يك آمپول بى هوشى به ما زده باشند، بيست و چهار ساعت به هوش نيامده باشيم، مى خواهيم از هفتاد هزار حجاب ظلمانى رد بشويم، بعد از هفتاد هزار حجاب نورى رد بشويم، بعد بفهميم كه چقدر كوچكيم، چون با وجود حجابهاى

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 55/ 40، باب 5، الحجب و الأستار و السرادقات، حديث 1؛ «زَيْدِ بْنِ وَهْبٍ قَالَ سُئِلَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ عليه السلام عَنِ الْحُجُبِ فَقَالَ أَوَّلُ الْحُجُبِ سَبْعَهٌ غِلَظُ كُلِّ حِجَابٍ مِنْهَا مَسِيرَهُ خَمْسِمِائَهِ عَامٍ وَ بَيْنَ كُلِّ حِجَابَيْنِ مَسِيرَهُ خَمْسِمِائَهِ عَامٍ وَ الْحِجَابُ الثَّانِى سَبْعُونَ حِجَاباً بَيْنَ كُلِّ حِجَابَيْنِ مَسِيرَهُ خَمْسِمِائَهِ عَامٍ حَجَبَهُ كُلِّ حِجَابٍ مِنْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ قُوَّهُ كُلِّ مَلَكٍ مِنْهُمْ قُوَّهُ الثَّقَلَيْنِ مِنْهَا ظُلْمَهٌ وَ مِنْهَا نُورٌ وَ مِنْهَا نَارٌ وَ مِنْهَا دُخَانٌ وَ مِنْهَا سَحَابٌ وَ مِنْهَا بَرْقٌ وَ مِنْهَا رَعْدٌ وَ مِنْهَا ضَوْءٌ وَ مِنْهَا رَمْلٌ وَ مِنْهَا جَبَلٌ وَ مِنْهَا عَجَاجٌ وَ مِنْهَا مَاءٌ وَ مِنْهَا أَنْهَارٌ وَ هِىَ حُجُبٌ مُخْتَلِفَهٌ غِلَظُ كُلِّ حِجَابٍ مَسِيرَهُ سَبْعِينَ أَلْفَ عَامٍ ثُمَّ سُرَادِقَاتُ الْجَلَالِ وَ هِىَ سِتُّونَ سُرَادِقاً فِى كُلِّ سُرَادِقٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ بَيْنَ كُلِّ سُرَادِقٍ وَ سُرَادِقٍ مَسِيرَهُ خَمْسِمِائَهِ عَامٍ ثُمَّ سُرَادِقُ الْعِزِّ ثُمَّ سُرَادِقُ الْكِبْرِيَاءِ ثُمَّ سُرَادِقُ الْعَظَمَهِ ثُمَّ سُرَادِقُ الْقُدُسِ ثُمَّ سُرَادِقُ الْجَبَرُوتِ ثُمَّ سُرَادِقُ الْفَخْرِ ثُمَّ سُرَادِقُ النُّورِ الْأَبْيَضِ ثُمَّ سُرَادِقُ الْوَحْدَانِيَّهِ وَ هُوَ مَسِيرَهُ سَبْعِينَ أَلْفَ عَامٍ ثُمَّ الْحِجَابُ الْأَعْلَى وَ انْقَضَى كَلَامُهُ عليه السلام وَ سَكَتَ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ لَا بَقِيتُ لِيَوْمٍ لَا أَرَاكَ فِيهِ يَا أَبَا الْحَسَنِ.»

بحار الأنوار: 55/ 42، حديث 3؛ «عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله قَالَ جَبْرَئِيلُ فِى لَيْلَهِ الْمِعْرَاجِ إِنَّ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ تِسْعِينَ أَلْفَ حِجَابٍ وَ أَقْرَبُ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ أَنَا وَ إِسْرَافِيلُ وَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ أَرْبَعَهُ حُجُبٍ حِجَابٌ مِنْ نُورٍ وَ حِجَابٌ مِنْ ظُلْمَهٍ وَ حِجَابٌ مِنَ الْغَمَامِ وَ حِجَابٌ مِنْ مَاءٍ، الْخَبَرَ.»

 

ظلمانى و نورانى، باز هم كوچكى اصلى و ذاتى خودمان را درك نمى كنيم، قابل درك نيست.

تمام برخوردهاى سنگين و كم توجهى با همديگر نتيجه خودبينى است كه خود را داناتر يا شجاع تر مى دانم كه همه اينها جزء حجاب هاى ظلمانى است، و اينها حجاب نورى نيست، علم و شجاعت از حجاب هاى ظلمانى است.

ما به آلودگيهاى خطرناكى دچار هستيم كه اصلًا پروردگار عالم عارش مى آيد به ملائكه بگويد اينها بنده من هستند چون ما بنده شياطين هستيم.

ما تا مقام تصفيه چقدر راه داريم، ما كه در مقابل هزار تومان پول صبر نداريم، در مقابل اينكه مدير يا رئيس فلان اداره صبر نداريم، يا در مقابل علم يا شجاعت هوايى مى شويم. واقعاً خدا چگونه ما را بنده خودش بداند، يكى بنده پول است، يكى بنده علم است، يكى بنده مقام و يكى بنده صندلى است. چگونه خدا ما را بنده خودش بداند؟

ما از اين قيود خطرناك ابليسى آزاد نيستيم، كه پروردگار به انجام همين واجبات در حد معمولى قانع شده است.

آنقدر هم پروردگار ما قناعتش عجيب است كه براى همين چند ركعت، سه جور شكيات درست كرده و به پيغمبر گفته است:

اينها را به ملت بگو براى اينكه اينها نمازهايشان از بيخ و بن خراب است. با اين شكيات و اعمال بعد از شكيات وصله و پينه كنند.

شما را به خدا نمى خواهد فكر گذشتن از اين حجابهاى ظلمانى و نورانى كه صد و چهل هزار حجاب است بكنيد. بياييد ما فقط از گناه بگذريم و واجبات خودمان را اجرا كنيم، با اين دو تا كار، ما را به بهشت مى برند.

اولياى خدا در تمام مدت عمر، يك بار در عبادتشان با شك برنخوردند، آنها در كمال يقين بودند، آنها وقتى در مقابل مولا مى ايستادند، در كمال حضور بودند، اصلًا در حصار الهى بودند.

پروردگار متعال فرموده:

«فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنا» «1» در هنگام عبادت اصلا شك، ترديد، ابليس، صدا، رنگ، مال، زن، بچه نداشتند كه وارد اين حصار بشوند، اصلًا راه نداشتند، او بود و فقط حق، غير در آنجا راه نداشت، شك را غير ايجاد مى كند، هميشه شك هاى ما را در نماز، غير ايجاد مى كند.

 

آمادگى براى عبور از حجاب ها

استعدادتان را بسنجيد، واقعاً اگر استعداد عبور از حجاب هاى ظلمانى و نورانى را داريد و عبور نكنيد، كمال جنايت را به خود كرديد، اما اگر استعداد نداريد ميزان استعدادتان را با قرآن بسنجيد ميزان تكليفتان را با قرآن بسنجيد، ببينيد چه مقدار مى توانيد عمل بكنيد، به همان مقدار عمل بكنيد كه پروردگار به همان مقدار قانع مى باشد.

اميرالمونين مى فرمايد:

«أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِى بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّهٍ وَ سَدَادٍ» «2»

خدا قدرت حركت دادن به شما را مثل على بن ابى طالب عليه السلام نداده است كه بتوانيد مانند او پرواز بكنيد و منزل ها را به سرعت پشت سر بگذاريد و حجابهاى ظلمانى و نورانى را بدريد و برويد ولكن بياييد ما را با ورعتان، با اجتهاد و كوششتان، با عفت و صداقت خود كمك بكنيد، اما شما بياييد شكم و شهوتتان را با حصار عفت ببنديد كه شيطان به شكم و شهوت شما راه پيدا نكند، به همين

______________________________
(1)- آل عمران 97: 3؛ «در آن نشانه هايى روشن [از ربوبيّت، لطف، رحمت خدا و از جمله ] مقام ابراهيم است؛ و هر كه وارد آن شود در امان است.»

(2)- نهج البلاغه: نامه 45؛ «أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِى بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّهٍ وَ سَدَادٍ فَوَاللَّهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْيَاكُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لَا أَعْدَدْتُ لِبَالِى ثَوْبِى طِمْراً وَ لَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً.»

 

مقدار خدا به شما قانع است.

حالا اين تجلى بر كوه كه يك تجلى جزئى بوده و اين تجلى چقدر كنترل شده كه مقدار اين تجلى را هيچ كس نمى داند فقط در قرآن مى فرمايد: بعد از اين تجلى كوه از بيخ و بن كنده شد و گرد و غبارش در وادى سينا به فضا رفت. موسى افتاد و غش كرد و مثل آدم مرده بى جان افتاد، نه مى شنيد، نه مى ديد، نه حركت مى كرد، كه اگر كسى مى آمد و رد مى شد قيافه موسى را مى ديد خيال مى كرد مرده است، بعد موسى بلند شد آن وقت به او گفت:

آيا مى توان مرا ديد، اين تجلى جزئى من به كوه بود آن وقت به ديده چشم تو كه دو تا پى مختصر است، آخر با چه قدرتى مى خواهد تجلى مطلقه را ببيند؟ «1» آن وقت اميرالمونين درباره قرآن همين حرف را مى زند و مى فرمايد:

خدا ديده نمى شود و نمى شود او را ديد، چرا كه در سوره اعراف مى گويد:

تجلى جزئى من كوه را به صورت گرد و غبار نرم به باد داد، آن هم چقدر كنترل شده است.

ولى از باب عشقى كه به بشر داشته قرآن مجيد، را نازل كرد و قرآن مجيد تجلى حق است، اما تجلى در لباس الفاظ و معانى، اصل تجلى قرآن در ام الكتاب است كه آن را هيچكس نمى داند. يعنى تجلى نورانى قرآن را كسى نمى داند اگر هم كسى در عالم تجلى نورى، قرآن را ديده باشد پيغمبر اسلام است، آن هم خداوند قدرت تجلى نورى اوليه قرآن مجيد را به او داد كه حالت نورى بود نه لفظى، از اراده حضرت او تجلى مى كند بعد آن تجلى در قلم كنترل مى شود، از قلم در ام الكتاب تجلى مى كند و آنجا كنترل مى شود، از ام الكتاب تحقق ظهورى و شهودى پيدا

______________________________
(1)- اشاره است به سوره اعراف 43: 7؛ «وَلَمَّا جَآءَ مُوسَى لِمِيقَتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبّ أَرِنِى أَنظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَن تَرَلنِى وَلَكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَلنِى فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّآ أَفَاقَ قَالَ سُبْحَنَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ» «زمانى كه موسى به ميعادگاه ما آمد، و پروردگارش با وى سخن گفت، عرض كرد: پروردگارا! جمال با كمال ذات بى نهايتت را [به قلب من ] بنماى تا تو را [به رؤيت ويژه باطنى ] بنگرم. خدا فرمود: هرگز مرا نخواهى ديد، ولى به اين كوه بنگر اگر [پس از جلوه من ] بر جاى خود ثابت و برقرار ماند، تو هم مرا خواهى ديد. چون پروردگارش بر كوه جلوه كرد، آن را متلاشى نمود و موسى بى هوش شد، پس هنگامى كه به هوش آمد گفت: تو منزّهى [از اينكه مشاهده شوى،] به سويت بازگشتم، و من [در ميان مردم اين روزگار] نخستين باور كننده [اين حقيقت كه هرگز ديده نمى شوى ] هستم.»

 

مى كند، آنجا كنترل مى شود از آنجا به امين وحى تجلى مى كند، آنجا كنترل مى شود از آنجا در لباس الفاظ به پيغمبر تجلى مى كند و به ما مى رسد و ما قرآن را راحت مى بينيم و مى نويسيم و بر سر مزار گذشتگان خود مى خوانيم، ولى در مقام عمل به آيات كوتاهى مى كنيم و يا در معاملات خود براى كلاهبردارى به قرآن متوسل مى شويم. «1»

 

استفاده نابجا از قرآن

پيغمبر فرمود: آنهايى كه از قرآن، براى معاملات باطلشان استفاده مى كنند داراى سوء الحساب هستند، خدا اگر از كسى بد حساب بكشد معلوم است كارش به كجا مى كشد مگر ما مى توانيم سوء الحساب را درك كنيم.

قرآن مجيد تجلى حضرت حق است، اين قرآنى كه تجلى حضرت حق است براى اين فرستاده شده كه انسان در تمام شئون حيات با قرآن مجيد شكل بگيرد.

 

صبر، مايه درونى و نفسانى

پروردگار قبلًا به انسان مايه هاى درونى و نفسانى بسيار عالى عنايت كرده كه يكى از آن ها صبر است. انسان از بدو ولادت تا شب مرگ با انواع حوادث روبروست كه خداوند مى فرمايد: قسمتى از اين حوادث ابتلا و آزمايش است. يتيم و فقير براى پولدار و مقام و كرسى براى صاحبان مقام، كلاس آزمايش است.

براى بروز استعدادهاى الهى، حادثه اگر چه مثبت باشد انسان بايد از مقامات عالى درونى مثل صبر استفاده كند، در غير اين صورت حادثه عليه او تغيير جهت مى دهد به جاى اينكه براى او منفعت داشته باشد.

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 89/ 184- 185، باب 19، حديث 19، 20، 23

حديث 19؛ «قَالَ النَّبِىُّ صلى الله عليه وآله فِى وَصِيَّتِهِ يَا عَلِىُّ إِنَّ فِى جَهَنَّمَ رَحًى مِنْ حَدِيدٍ تُطْحَنُ بِهَا رُءُوسُ الْقُرَّاءِ وَ الْعُلَمَاءِ الْمُجْرِمِينَ وَ قَالَ صلى الله عليه وآله رُبَّ تَالِ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَلْعَنُهُ.»

حديث 20؛ «عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام أَنَّ أَبَاهُ كَانَ يَقُولُ مَنْ دَخَلَ عَلَى إِمَامٍ جَائِرٍ فَقَرَأَ عَلَيْهِ الْقُرْآنَ يُرِيدُ بِذَلِكَ عَرَضاً مِنْ عَرَضِ الدُّنْيَا لُعِنَ الْقَارِئُ بِكُلِّ حَرْفٍ عَشْرَ لَعَنَاتٍ وَ لُعِنَ الْمُسْتَمِعُ بِكُلِّ حَرْفٍ لَعْنَهً.»

حديث 23؛ «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله قَالَ مَا آمَنَ بِالْقُرْآنِ مَنِ اسْتَحَلَّ مَحَارِمَهُ.»

 

حالا بزرگ ترين حادثه عالم قرآن است كه براى شكل گيرى زن و مرد و احساس مسؤوليت بشر نازل شده است.

واى بر حال امت من از زمانى كه واقعيات الهى را عادى نگاه كنند و براى آنها ائمه معصومين عليهم السلام شخصيت هاى معمولى جلوه كنند.

آن قدر وجود ائمه با ارزش است كه حب ايشان بهشت را به دنبال دارد. كسى كه محبت اولياى الهى در وجودش است نبايد از حضرت ابى عبدالله بيگانه باشد، آلوده به مال حرام باشد، آلوده به نگاه حرام باشد، آلوده به انواع گناه هاى زبان باشد و بعد هم بخواهد از مقام حضرت سيد الشهدا به نفع خودش استفاده بكند چون امكان ندارد.

شما حسين را به عنوان تجلى خدا نگاه بكنيد آنقدر بايد قدرت پيدا بكنيم كه در مقابل حضرت سيدالشهدا مثل كوه مقابل موسى نباشيد كه خاكسترتان كند، بايد قدرت ديد او را پيدا كنيم، قدرت فهم او را پيدا كنيم، قدرت شكل گرفتن از او را پيدا بكنيم، عادى نگرى بسيار خطرناك است.

انسان روزهاى اول تكليف با عشق نماز مى خواند كه بايد اين عشق و حال را هميشه حفظ كرد، در غير اين صورت اگر به مرور زمان ديدمان به نماز عادى شود نمازمان به قول پيغمبر بدتر از نوك زدن كلاغ به زمين خواهد شد. «1»

 

صبر در برابر گناه

آيات حجاب قرآن «2» براى بسيارى از خانواده ها عادى نبود، از اين رو حجاب را

______________________________
(1)- مستدرك الوسائل: 4/ 469، باب 17، استحباب زياده تمكين الجبهه، حديث 5186؛ «فِى مَنَاهِى النَّبِىُّ صلى الله عليه وآله أَنَّهُ نَهَى عَنْ نَقْرَهِ الْغُرَابِ أَنْ لَا يَتَمَكَّنَ مِنَ السُّجُودِ وَ لَا يَطْمَئِنَّ فِيهِ.»

(2)- احزاب 59: 33؛ «يا أَيُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُومِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُوذَيْنَ وَ كانَ اللّهُ غَفُوراً رَحيماً»

نور (24): 31؛ «وَ قُلْ لِلْمُومِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلّا ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنى إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنى أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التّابِعينَ غَيْرِ أُولِى الْاءِرْبَهِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُومِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»

 

به رضاخان بى سواد ساخته شده استعمار انگليس معامله نكردند و آنهايى كه رو به بى حجابى آوردند آيات حجاب را معمولى مى نگريستند.

واقعيات الهى را عادى نگاه نكنيد خدا عادى نشود، ائمه عادى نشوند، قرآن معمولى نشود.

ارزش قرآن مجيد مافوق تمام ارزشها است اگر كسى بخواهد به شكل قرآن درآيد احتياج به كار زياد و جهاد و كوشش و فعاليت دارد و براى حركت در اين مسير هم نياز به نيروهاى عادى الهى دارد كه خداوند قبلًا عنايت كرده و يكى از آنها صبر است.

در برخورد با اين حوادث بايد از صبر استفاده بشود تا تمام موجوديت قرآن، به سوى انسان برگردد اما اگر انسان صبر پيشه نكند و نترسد، جهت قرآن از انسان برمى گردد.

«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُومِنينَ وَ لا يَزيدُ الظّالِمينَ إِلّا خَسارا» «1» اميرالمونين مجموع اوصافى كه براى مؤمن فرمودند در تحف العقول آمده كه حدود چهارصد وصف، چهارصد خط زيبايى و خط مثبت در وجود مؤمن است كه يكى از آن اوصاف، صبر است.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: مون هشت سرمايه دارد كه يكى صبر است. «2»

______________________________
(1)- اسراء 82: 17؛ «و ما از قرآن آنچه را براى مؤمنان مايه درمان ورحمت است، نازل مى كنيم وستمكاران را جز خسارت نمى افزايد.»

(2)- تحف العقول: 361؛ «و روى عنه عليه السلام فى قصار هذه المعانى.. و قال عليه السلام ينبغى للمون أن يكون فيه ثمان خصال وقور عند الهزاهز صبور عند البلاء شكور عند الرخاء قانع بما رزقه الله لا يظلم الأعداء و لا يتحمل الأصدقاء بدنه منه فى تعب و الناس منه فى راحه.»

تحف العقول: 222؛ «و قال عليه السلام تعلموا الحلم فإن الحلم خليل المون و وزيره و العلم دليله و الرفق أخوه و العقل رفيقه و الصبر أمير جنوده.»

 

امام باقر مى فرمايد: مؤمن سه سرمايه الهى دارد كه يكى صبر است. «1» پيغمبر مى فرمايد: مؤمن زنده است ولى زنده بودنش به صبر است. «2» اگر كسى در شكل گيرى از قرآن ايستادگى و صبر نكند جهت قرآن به ضرر برمى گردد.

«وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلَّا خَسارا»

كسى كه تجاوز از حدود قرآن بكند همين قرآن براى او غير از خسارت چيزى ندارد.

 

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حكايت ابوسعيد ابوالخير
حکایت بی برکتی خانه بی بلا
ادامۀ حكايت واعظ معروف
مرگ و عالم آخرت
ملعون بودن ويران كننده بنيان خدا
باز شدن چشم عقل در متقين
لالايى جبرئيل براى امام حسين(ع)
ويژگى دوم مومن: صبر
تهران حسینیهٔ همدانی‌ها - رمضان 1396 – سخنرانی ...
صدق صادقین - جلسه دهم

بیشترین بازدید این مجموعه

صدق صادقین - جلسه دهم
تجارت مادی و معنوی - جلسه ششم
حقيقت چهارم: روزه، اعلان محبت واقعى به خداوند
تعليم خودشناسى از طريق انبيا و ائمه عليهم ...
ويژگى دوم مومن: صبر
زيان پرخورى‏
ديدن باطن افراد با نور الهى
انسان دور از حق، هيزم نسوز جهنم
طهارت جوارح
اشتیاق خدا نسبت به بندگانش

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^