طلب دانش
كتاب خدا و روايات براى علم و عالم و متعلّم ارزشى فوق العاده قايلند.
دانش: چراغ راه، حرارت عقل، بينايى و بصيرت، ارزش و قيمت و شرافت و كرامت است.
در اين جهان و آن جهان رفعت و مقام و مرتبه و شأن، اختصاص به اهل ايمان و بيش از آنها به عالمان مؤمن دارد.
«... يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ...» «1».
... تا خداوند مرتبه ى آنان را كه ايمان آوردند، و كسانى كه دانش به آنها عنايت شده بالا ببرد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
اطْلُبُوا العِلْمَ وَلَوْ بِالصِّينِ، فَانَّ طَلَبَ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلى كُلِّ مُسْلِمٍ «2».
دانش را بطلبيد گرچه به چين باشد، همانا طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است.
و نيز آن حضرت فرمودند:
طالِبُ الْعِلْمِ بَيْنَ الْجُهّالِ كَالْحَىِّ بَيْنَ الْامْواتِ «3».
خواهان دانش در ميان نادانان همانند زنده در بين مردگان است.
از رسول حق در رابطه با خواهان دانش روايت شده:
اذا جاءَ الْمَوْتُ لِطالِبِ الْعِلْمِ وَهُوَ عَلى هذِهِ الْحالَةِ ماتَ وَهُوَ شَهِيدٌ «4».
زمانى كه مرگ دانشجو برسد و او در حال فراگيرى دانش باشد مرده ولى شهيد است.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در حديثى عجيب فرمودند:
______________________________
(1)- مجادله (58): 11.
(2)- روضة الواعظين: 1/ 11، باب الكلام فى ماهية العلوم؛ مشكاة الأنوار: 135، الفصل الثامن؛ بحار الأنوار: 1/ 180، باب 1، حديث 65.
(3)- امالى طوسى: 577، المجلس الرابع عشر، حديث 1191؛ بحار الأنوار: 1/ 181، باب 1، حديث 71.
(4)- ترغيب و ترهيب: 1/ 97.
مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ فَهُوَ كَالصَّائِمِ نَهارُهُ، الْقائِمِ لَيْلُهُ، وَانَّ باباً مِنَ الْعِلْمِ يَتَعَلَّمُهُ الرَّجُلُ خَيْرٌ لَهُ مِنْ انْ يَكونَ لَهُ ابوقُبَيْسٍ ذَهَباً فَانْفَقَهُ فِى سَبِيلِ اللَّهِ «1».
كسى كه دنبال فراگيرى دانش است، مانند شخصى است كه روزش را به روزه و شبش را به نماز گذرانده، همانا بابى از دانش را كه مرد فرا گيرد براى او بهتر است كه همچون كوه ابوقبيس طلا در اختيارش باشد و در راه خدا انفاق كند.
نبى اكرم فرمودند:
مَنْ كانَ فِى طَلَبِ الْعِلْمِ كانَتِ الْجَنَّةُ فِى طَلَبِهِ «2».
كسى كه دنبال دانش است، بهشت هم به دنبال اوست.
چه راهى براى اصلاح حال توبه كننده بهتر از فراگيرى حلال و حرام و شناخت معروف و منكر، و يادگيرى معارف الهى و عمل به آن است؟
انسان اگر از واقعيات خبر نداشته باشد، چگونه مى تواند خود را هماهنگ با آنها كند؟
به آيه ى شريفه ى «ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ» «3» آيا مى توان بدون معرفت به حقايق دينى و واقعيات اخلاقى عمل كرد؟
توبه بدون اصلاح حال و قال كامل نمى شود، و اصلاح بدون معرفت حاصل نمى گردد.
اميد
اميد واقعيت و حالتى است قلبى كه بايد اهل ايمان به خصوص آنان كه از گناه
______________________________
(1)- منية المريد: 100، فصل 2؛ بحار الأنوار: 1/ 184، باب 1، حديث 96.
(2)- كنز العمال: 28862.
(3)- انعام (6): 54.
توبه مى كنند به رحمت حضرت حق و عفو و غفران او داشته باشند.
آنان كه معتقد به حقند، و يقين به آخرت دارند، و در حد استعداد خود به واجبات عمل مى كنند، و از محرمات پرهيز مى نمايند، بدون آلوده شدن به عجب و خودپسندى و غرور و منيّت، بايد اميدوار باشند كه خداوند مهربان در قيامت به آنان عنايت مى كند و از ايشان دست گيرى مى نمايد، و بهشت و رضوانش را نصيب آنها مى كند، اينان بايد با اين سرمايه ى عظيمى كه به توفيق حق نصيبشان شده از يأس و نا اميدى و دلسردى نسبت به رحمت حضرت او سخت بپرهيزند، و بدانند كه سند نجات آنان به خاطر ايمان و عملشان، قرآن مجيد است.
قرآن در آيات فراوانى مردم مؤمن را كه داراى عمل صالح و اخلاق پسنديده اند بشارت به بهشت و فوز عظيم داده، و وعده ى خداوند وعده ى تخلف ناپذير است.
«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» «1».
همانا كسانى كه ايمان آوردند، و همانان كه هجرت نمودند، و در راه خدا كوشيدند، اينان اميدوار به رحمت خدا هستند، و خداوند آمرزنده و مهربان است.
«وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ» «2».
و به آنان كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، بشارت ده كه همانا براى
______________________________
(1)- بقره (2): 218.
(2)- بقره (2): 25.
اينان بهشت هايى است كه زير درختانش نهرهايى جارى است.
نمونه ى اين آيات در كتاب خدا فراوان است و براى مؤمن با اين سند متين و محكم خداوندى معنا ندارد نسبت به رحمت حضرتش دلسرد باشد، و بشارات قطعى او را ترديد داشته باشد.
آنان كه مدتى از عمرشان را در گناه و عصيان به سر بردند، و از انجام واجبات خوددارى كردند، بايد بدانند كه درِ رحمت و مغفرت به روى آنان بسته نيست، بايد توجه داشته باشند كه خداوند عزيز توبه پذير است، بايد به اين حقيقت يقين داشته باشند كه خداوند قدرت بى نهايت است، و آمرزش گناه عبد، گرچه به اندازه ى همه ى كوهها و ريگها و پهنه ى درياها باشد براى او كار سختى نيست.
«... لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» «1».
از رحمت خدا مأيوس نباشيد، همانا خداوند تمام گناهان را مى بخشد، به تحقيق او آمرزنده ى مهربان است.
توبه كننده در لحظه ى توبه بايد توبه اش توأم با اميد و دلگرمى به رحمت و مغفرت حق باشد كه يأس از غفران و رحمت، به فرموده ى قرآن مساوى با كفر است «2».
توبه كننده بايد بداند كه وضع او چون وضع مريض است، و طبيب بيمارى او خداست، و مرضى وجود ندارد كه خداوند از شفايش عاجز باشد.
يأس از رحمت و مغفرت، بازگشت به اين معناى باطل مى كند كه نعوذ باللَّه خداوند از علاج بيمارى بيمار ناتوان است!
______________________________
(1)- زمر (39): 53.
(2)- يوسف (12): 87.
در هر صورت بايد اميد به رحمت حق را محصول ايمان و عمل، و ثمره ى توبه و بازگشت به حساب آورد چرا كه اميد بدون ايمان و عمل و دلگرمى بدون توبه و بازگشت حالتى شيطانى و به تعبير قرآن مجيد امنيه است.
«يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلَّا غُرُوراً» «1».
شيطان براى گمراه كردن انسان به او وعده هاى پوچ مى دهد، و او را در فضايى از اوهام و خيالات، آرزومند كرده اميد بى ريشه مى دهد، و وعده ى او به انسان جز فريب و غرور چيزى نيست.
مردى به اميرالمؤمنين عليه السلام عرضه داشت: مرا موعظه كن، حضرت فرمودند:
لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ الْعَمَلِ وَيُرَجِّى التَّوْبَةَ بِطولِ الْامَلِ، يَقولُ فِى الدِّنْيا بِقَوْلِ الزّاهِدِينَ، وَيَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرّاغِبِينَ «2».
از آنان مباش كه نجات در آخرت را بدون عمل اميد دارند، و توبه را در فضاى تاريك آرزوى دراز مى خواهند، گفتارشان درباره ى دنيا گفتار اهل زهد ولى عملشان عمل خواهندگان دنياست.
و نيز آن حضرت فرمودند:
اميدواريت به آنچه كه اميد ندارى بيش از چيزى باشد كه اميد دارى، موسى بن عمران به اميد قبسى از آتش از پيش زن و بچه رفت، به مقام كليم اللّهى رسيد و با منصب پيامبرى بازگشت. ملكه ى سبا براى ديدن سليمان و كشورش رفت ولى به دست سليمان مسلمان شد، ساحران فرعونى براى عزت گرفتن از فرعون رفتند، اما مؤمنين واقعى بازگشتند «3».
______________________________
(1)- نساء (4): 120.
(2)- نهج البلاغه: 795، حكمت 150؛ بحار الأنوار: 69/ 199، باب 105، حديث 30.
(3)- عن ال صادق عن آبائه عن علي عليهم السلام قال: كن لما لا ترجو أرجى منك لما ترجو، فإن موسى بن عمران عليه السلام خرج يقتبس لأهله نارا فكلمه اللَّه عزّ وجل، فرجع نبيا وخرجت ملكة سبأ فأسلمت مع سليمان عليه السلام و خرج سحرة فرعون يطلبون العزة لفرعون فرجعوا مؤمنين.
من لا يحضره الفقيه: 4/ 399، حديث 5854؛ بحار الأنوار: 68/ 134، باب 63، حديث 9.
امام ششم عليه السلام فرمودند:
لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتّى يَكُونَ خائِفاً راجِياً، وَلَا يَكُونُ خائِفاً راجِياً حَتّى يَكُونَ عامِلًا لِما يَخافُ وَيَرْجُو «1».
مؤمن، مؤمن نيست مگر اينكه بترسد و اميدوار باشد، و در ترس و اميد نيست مگر اينكه بر اساس ترس و اميدش عمل كند.
عدالت
از جمله مسايل محورى در قرآن مجيد و روايات مسأله ى عدالت است.
عدل، از اوصاف حق و از خصايص انبيا و اولياى الهى است.
انسان عادل محبوب خدا، و اهل نجات، و چراغ پرفروغ فضاى حيات و زندگى است.
عدل، اصل و ريشه و واقعيت و حقيقتى است كه درباره ى موقعيت آن در نظام هستى گفته شده:
بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَالْارْضُ «2».
آسمانها و زمين بر اساس عدل برپاست.
قرآن مجيد در بسيارى از آيات از عدالت سخن به ميان آورده، و همگان را در تمام امور زندگى و شئون حيات دعوت به اجراى عدالت نموده است.
______________________________
(1)- كافى: 2/ 71، باب الخوف و الرجاء، حديث 11؛ بحار الأنوار: 67/ 365، باب 59، حديث 9.
(2)- عوالى اللئالى: 4/ 102، حديث 150.
«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى ...» «1».
همانا خداوند امر به عدل و احسان و كمك مالى به اقوام مى نمايد.
«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ...» «2».
خداوند شما را دستور مى دهد كه امانت ها را به اهلش بدهيد، و چون بين مردم به حكومت برخاستيد حكومت به عدل كنيد.
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى ...» «3».
اى اهل ايمان! براى خدا قائم و استوار باشيد، بر قسط و عدالت شاهد و گواه بر ديگر ملت ها گرديد، نبايد عداوت گروهى شما را به اين معنا وا دارد كه عدالت نكنيد، عدالت به خرج دهيد كه عدالت از هر چيزى به تقوا نزديك تر است.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
عَدْلُ ساعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَبْعينَ سَنَةً، قيامٌ لَيْلُها وَصِيامٌ نَهارُها، وَجَوْرُ ساعَةٍ فِى حُكْمٍ اشَدُّ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ مَعاصِى سَتّينَ سَنَةً «4».
يك ساعت عدالت، از عبادت هفتاد سال كه تمام شبهايش به نماز و همه ى روزهايش به روزه بگذرد بهتر است، و ظلم ساعتى در حكم كردن نزد خداوند از گناهان شصت سال شديدتر است!
______________________________
(1)- نحل (16): 90.
(2)- نساء (4): 58.
(3)- مائده (5): 8.
(4)- جامع الأخبار: 154، الفصل السادس عشر؛ مشكاة الأنوار: 316، الفصل الخامس فى الظلم و الحرام؛ بحار الأنوار: 72/ 352، باب 81، حديث 61.
حضرت على عليه السلام فرمودند:
مَنْ طابَقَ سِرُّهُ عَلَانِيَتَهُ، وَوافَقَ فِعْلُهُ مَقَالَتَهُ، فَهُوَ الَّذِى ادَّى الْامانَةَ وَتَحَقَّقَتْ عَدالَتُهُ «1».
كسى كه نهانش با آشكارش يكى باشد و عملش با گفتارش مطابق باشد، او كسى است كه امانت را ادا كرده و عدالتش محقق شده است.
و نيز آن حضرت فرمودند:
الْعَدْلُ اساسُ بِهِ قَوامُ الْعالَمِ «2».
عدالت پايه اى است كه قوام و برجايى جهان بر اوست.
مولا عليه السلام فرمودند:
الْعَدْلُ رَأْسُ الْايمانِ، وَجِماعُ الْاحْسانِ، وَاعلى مَراتِبِ الْايمانِ «3».
عدالت سر ايمان و موافق احسان و برترين مراتب ايمان است.
آنچه در سطور گذشته به تحرير آمد عبارت است از: ايمان، نماز، انفاق، يقين به آخرت، احسان به پدر و مادر، احسان به اقوام، احسان به ايتام، احسان به مساكين، گفتار نيك، اخلاص، صبر، مال حلال، تقوا، بر، غيرت، عبرت، خير، طلب دانش، اميد و عدالت.
اين امور عالى قسمتى عملى و برخى اخلاقى، و تعدادى باطنى و شمارى ظاهرى است كه نمونه اى از زيباييهاى معنوى، و عواملى جهت اصلاح بعد از بريدن از گناه و توبه از معصيت است. امورى مانند نيت، معروف، حريت،
______________________________
(1)- غرر الحكم: 211، حديث 4069.
(2)- بحار الأنوار: 75/ 83، باب 16، حديث 87.
(3)- غرر الحكم: 446، مدح العقل، حديث 10206؛ مستدرك الوسائل: 11/ 319، باب 37، حديث 13146.
حكمت، قرض الحسنه، محبت و مودت، انصاف، ولايت، اصلاح ذات البين، وفاى به عهد، گذشت، توكل، تواضع، صدق، خيرخواهى، الفت و معاشرت، جهاد اكبر، امر به معروف و نهى از منكر، ورع، شكر، مسئوليت، سخاوت و امثال اينها كه از عوامل اصلاح و از زيباييهاى معنوى است اگر بخواهد همراه با آيات و روايات توضيح داده شود از چند جلد كتاب تجاوز مى كند، به اين خاطر تفسير اين امور را صرف نظر نموده، و عزيزان را به مطالعه ى كتابهاى مفصل از قبيل تفاسير قرآن و كتاب شريف اصول كافى، جامع السعادات، معراج السعادة، محجة البيضاء، عرفان اسلامى در دوازده جلد نوشته ى اين فقير، معانى الاخبار، خصال صدوق و مواعظ العددية و امثال اين كتب دعوت مى كنم.
زشتى ها و سيّئات
سيّئات و زشتى ها يا گناهان كبيره و صغيره، و به عبارت ديگر فحشا و منكرات به تعدادى است كه اين اوراق گنجايش بيان همه ى آنها را از قرآن مجيد و روايات ندارد.
در اين بخش هم مانند بخش گذشته كه در رابطه با حسنات و زيباييها مسايل قابل توجهى به عنوان نمونه توضيح داده شد، مسايلى باز به عنوان نمونه ذكر مى شود، و مفصل آن را به تفاسير و كتابهاى مهم روايت واگذار مى كنم.
آراستگى به زيباييهاى معنوى و پيراستگى از زشتى هاى معنوى، انسان را تبديل به موجودى رشيد و كامل مى كند، و سعادت دنيا و آخرت او را تضمين مى نمايد.
قسمت عمده اى از زيباييهاى معنوى باعث جلب رحمت حق، و موجب ورود انسان به عرصه گاه رضوان الهى، و بخش عمده اى از سيئات و زشتى ها باعث خشم حق، و عامل از دست رفتن شخصيت انسان، و زمينه ساز استحقاق آدمى براى ورود به عذاب ابد در روز قيامت است.
بر اساس آيات قرآن مجيد، بهشت در روز معاد محصول حسنات و جهنم معلول سيئات است، و به عبارت ديگر حسنات مصالح ساختمانى بهشت، و سيئات ابزار عذاب دردناك در روز قيامت است.
بياييد اين فرصت بسيار اندكى كه در دنيا به عنوان عمر در اختيار ماست در تحصيل حسنات و دفع سيئات خرج كنيم تا از عذاب دايم در امان بمانيم، و ريزه خور خوان نعمت دوست در بهشت شويم.
دروغ
سخن به دروغ گفتن امرى است بسيار ناپسند و برنامه اى است شيطانى.
قرآن مجيد در بسيارى از آيات، دروغ را از گناهان بزرگ شمرده و دروغگو را در معرض لعنت قرار داده، و براى اهل كذب و تكذيب عذابهاى سختى مطرح مى كند.
قرآن مجيد نصاراى نجران را كه براى بحث و گفتگو با پيامبر اسلام به مدينه آمده بودند، و نتيجه ى برخوردشان به آنجا رسيد كه با رسول خدا به مباهله بنشينند، قومى دروغگو معرفى كرده و آنان را سزاوار لعنت خدا دانسته.
آرى گناه دروغ به اندازه اى سنگين است كه موجب دچار شدن انسان به لعنت خداست.
«ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ» «1».
آنگاه به مباهله برمى خيزيم، سپس لعنت خدا را بر دروغگويان قرار مى دهيم.
خداوند متعال دروغ و دروغگويى را در قرآن مجيد از اوصاف زشت منافقان
______________________________
(1)- آل عمران (3): 61.
و مردم دورو و دو زبان ذكر كرده و خود به دروغگويى آنان شهادت مى دهد:
«وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِينَ لَكاذِبُونَ» «1».
و خداوند شهادت مى دهد كه همانا اهل نفاق بدون شك دروغگو هستند.
از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم روايت شده:
كَبُرَتْ خِيانَةً انْ تُحَدِّثَ اخاكَ حَدِيثاً هُوَ لَكَ مُصَدِّقٌ وَأَنْتَ بِهِ كاذِبٌ «2».
بزرگ خيانتى است كه با برادر دينى خود به دروغ سخن بگويى، در حالى كه او تو را راستگو مى پندارد.
امام على عليه السلام فرمودند:
تَحَفَّظُوا مِنَ الْكِذْبِ، فَانَّهُ مِن ادْنَى الْاخْلاقِ قَدْراً، وَهُوَ نَوْعٌ مِنَ الْفُحْشِ وَضَرْبٌ مِنَ الدَّناءَةِ «3».
از دروغ خود را بپاييد كه پست ترين مرحله ى اخلاقى است، دروغ نوعى از عمل قبيح و صنفى از پستى است.
رسول حق صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
اعْظَمُ الْخَطايَا اللِّسانُ الْكَذوبُ «4».
بزرگ ترين خطاها زبانى است كه دروغش از اندازه گذشته!
حضرت على عليه السلام فرمودند:
______________________________
(1)- منافقون (63): 1.
(2)- مجموعه ى ورّام: 1/ 114، باب الكذب؛ الترغيب: 3/ 596.
(3)- تحف العقول: 224؛ مشكاة الأنوار: 180، الفصل الرابع و العشرون فى محاسن الأفعال؛ بحار الأنوار: 75/ 64، باب 16، حديث 157.
(4)- مستدرك الوسائل: 9/ 85، باب 120، حديث 10283؛ محجة البيضاء: 5/ 243، كتاب آفات اللسان.
اذا كَذَبَ الْعَبْدُ كِذْبَةً تَباعَدَ الْمَلَكُ مِنْهُ مَسيرَةَ ميلٍ مِنْ نَتْنِ ما جَاءَ بِهِ «1».
زمانى كه انسان يك دروغ بگويد، فرشته به اندازه ى يك ميل به خاطر بوى بد دروغ از انسان فاصله مى گيرد!
امام باقر عليه السلام فرمودند:
انَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ اقْفالًا وَجَعَلَ مَفاتِيحَ تِلْكَ الْاقْفالِ الشَّرابَ، وَالْكِذْبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرابِ «2».
خداوند براى بدى قفل هايى قرار داده و كليد اين قفل ها را شراب، و دروغ از شراب بدتر است!
رسول حق صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
الْكِذْبُ بابٌ مِنْ ابْوابِ النِّفاقِ «3».
دروغ درى از درهاى نفاق است.
تهمت
چه بسيار زشت است كه انسان، مرد يا زن پاكدامنى را در ميان مردم آلوده دامن معرفى كند، چه عمل بسيار قبيحى است كه انسان گناهى را به كسى ببندد كه دامن او از آن گناه پاك است و چه كار ناپسندى است كه انسان به عللى واهى و از روى هوا و هوس آبروى انسان محترمى را بر باد دهد.
تهمت زدن به بى گناه، و متهم كردن انسان پاكدامن از بدترين اعمال
______________________________
(1)- شرح نهج البلاغه: 6/ 357، فصل فى ذم الكذب.
(2)- كافى: 2/ 338، باب الكذب، حديث 3؛ بحار الأنوار: 69/ 236، باب 114، حديث 3.
(3)- مجموعه ى ورّام: 1/ 113، باب الكذب.
و زشت ترين كارهاست.
«وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً» «1».
و كسى كه كاسب خطا يا گناه شود، سپس پاكدامنى را در معرض تهمت قرار دهد، بهتان و گناه آشكارى را متحمل شده است.
پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً اوْ مُؤْمِنَةً قالَ فِيهِ مَا لَيْسَ فِيهِ اقَامَهُ اللَّهُ تَعالى يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى تَلٍّ مِنْ نارٍ حَتّى يَخْرُجَ مِمّا قَالَهُ فِيهِ «2».
كسى كه به مؤمنى افترا ببندد يا در حق او چيزى بگويد كه در او نيست، خداوند او را در قيامت بر تپه اى از آتش نگاه مى دارد، تا گفته اش را در حق مؤمن ثابت كند!
امام صادق عليه السلام فرمودند:
مَنْ باهَتَ مُؤْمِناً اوْ مُؤْمِنَةً بِما لَيْسَ فِيهِمَا، حَبَسَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِى طِينَةِ خَبالٍ حَتّى يَخْرُجَ مِمّا قَالَ. قُلْتُ: وَمَا طِينَةُ خَبالٍ؟ قالَ: صَديدٌ يَخْرُجُ مِنْ فُروجِ الْمُومِساتِ- يَعْنِى الزَّوانِىَ «3».
كسى كه به مرد مؤمن يا زن مؤمنه اى تهمت بزند و آنچه را كه در آنها نيست بگويد خداوند در قيامت او را در طينت خَبال حبس مى كند تا گفته ى خود را ثابت نمايد. راوى مى گويد: به حضرت گفتم: طينت خبال چيست؟ فرمود:
چرك و خونى است كه از محل زناى زناكاران بيرون مى آيد!
______________________________
(1)- نساء (4): 112.
(2)- عيون اخبار الرضا: 2/ 33، باب 31، حديث 63؛ بحار الأنوار: 72/ 194، باب 62، حديث 5.
(3)- معانى الأخبار: 163، باب معنى طينة خبال، حديث 1؛ بحار الأنوار: 72/ 194، باب 62، حديث 6.
رسول حق فرمودند:
الْبُهْتانُ عَلَى الْبَرى ءِ اثْقَلُ مِنَ الْجِبالِ الرّاسياتِ .
تهمت بر پاكدامن، سنگين تر از كوههاى استوار است.
منبع : پایگاه عرفان