انگشت ها را يك به يك روى آتش گذاشت. امام باقر عليه السلام مى فرمايد: ديگر هوا روشن شد، تمام دست سوخته بود، آمد ديد زن بيدار شده است، گفت: خانم! هوا روشن شده، بلند شو و برو.
مهمان بدى براى من بودى، ديشب به من بد گذشت، من ديشب نتوانستم با رفيقم كنار بيايم، يك صورتى روى خاك بگذارم، ديشب خانه من تاريك بود، بين من و محبوبم فاصله افتاده بود.
منبع : پایگاه عرفان