فارسی
پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403 - الخميس 22 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

ادامه حكايت ميرزا ابوالفضل ساوجى و گذر به بوستان


ايستادم به عبادت كردن و گفتم: در اين جنگل و اين منطقه سرسبز، يك مدت عشقى با خدا برقرار كنم. يك رودخانه بود. گفتم: روزه مى گيرم، نماز هم مى خوانم، سحر هم مناجات مى كنم، صورت هم روى خاك مى گذارم. تركه هاى اضافى اين جنگل را هم جمع مى كنم، هنر هم كه دارم، سبد مى بافم.

روز اول يك سبد قشنگ دسته دار بافتم و هر چه نگاه كردم، ديدم آدميزادى پيدا نمى شود كه بگويم: اين سبد را ببر.

سبد را آوردم و روى آب رودخانه گذاشتم، به سبد گفتم: بسم الله الرحمن الرحيم، جايى كه بايد بروى برو. به سلامت. سبد هم از ما خداحافظى كرد و گفت: باشد، آنجايى كه بايد بروم مى روم، رفت.

ديگر ما سبد را نديديم. فردا يك سبد ديگر، پس فردا يك دانه ديگر، چهل پنجاه روز آنجا بوديم، هر روز يك سبد قشنگ درست مى كرديم و روى آب و مى گفتيم: يادت نرود، آنجايى كه بايد بروى، برو.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

شرابخوارى تا لحظه مرگ‏
اميد
نفس - جلسه بیست ودوم
كشف حقيقت با گذر زمان
خدمت پاك و با درايت براى اماكن متبركه
ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه سیزدهم
رحمت آوردن به كوچكتر و احترام به بزرگتر
اثر عبادت خالص و بامعرفت در زندگی
فضل و رحمت الهی - جلسه نوزدهم - (متن کامل + عناوین)
گريۀ شوق اهل‌ايمان

بیشترین بازدید این مجموعه

نفس - جلسه بیست ودوم
ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه سیزدهم
دعای حضرت ابراهیم علیه السلام برای پیروان اهل ...
نگاهى كوتاه به زندگانى امام زين‏العابدين (ع)
رعايت انصاف در معاملات
زنده كردن مردگان در آخرت
پاسخ دوزخيان در برابر عقل
كشف حقيقت با گذر زمان
تهران/ مسجد امیرالمؤمنین(ع)/ ایام غدیر/ تابستان1396/ ...
معنای ذات الله و صفت‌های رحمان و رحیم

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^