فارسی
سه شنبه 06 آذر 1403 - الثلاثاء 23 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
2
نفر 0

حکایتی از توبه‏ فضيل عياض‏

 

فضيل گرچه در ابتداى كار راهزن بود و همراه با نوچه هاى خود، راه را بر كاروانها و قافله هاى تجارتى مى بست و اموال آنان را به غارت مى برد، ولى داراى مروت و همتى بلند بود، اگر در قافله ها زنى وجود داشت، كالاى او را نمى برد و كسى كه سرمايه اش اندك بود، از سرقت مال او چشم مى پوشيد، و براى آنان كه مال و اموالشان را مى ربود، دستمايه اى ناچيز باقى مى گذاشت، در برابر عبادت حق تكبر نداشت، از نماز و روزه غافل نبود، سبب توبه اش را چنين گفته اند:

عاشق زنى بود ولى به او دست نمى يافت، گاه به گاه نزديك ديوار خانه ى آن زن مى رفت و در هوس او گريه مى كرد و ناله مى زد، شبى قافله اى از آن ناحيه مى گذشت، در ميان كاروان يكى قرآن مى خواند، اين آيه به گوش فضيل رسيد:

«أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ» .

آيا براى آنان كه ايمان آورده اند وقت آن نرسيده كه دلهايشان براى ياد خدا خاشع شود؟

فضيل با شنيدن اين آيه از ديوار فرو افتاد و گفت: خداوندا! چرا وقت آن شده و بلكه از وقت هم گذشته، سراسيمه و متحير، گريان و نالان، شرمسار و بيقرار، روى به ويرانه نهاد. جماعتى از كاروانيان در ويرانه بودند، مى گفتند: بار كنيم و برويم، يكى گفت الآن وقت رفتن نيست كه فضيل سر راه است، او راه را بر ما مى بندد و اموالمان را به غارت مى برد، فضيل فرياد زد كه اى كاروانيان! بشارت باد شما را كه اين دزد خطرناك و اين راهزن آلوده توبه كرد!

او پس از توبه همه روز به دنبال صاحبان اموال غارت شده مى رفت و از آنان حلاليت مى طلبيد ، او بعد از مدتى از عارفان واقعى شد و به تربيت مردم برخاست و كلماتى حكيمانه از خود به يادگار گذاشت.


منبع : پایگاه عرفان
2
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

عبوديت را از يك عبد بياموزيم‏
تا از مرگ غفلت نكنيم
من دختر بدحجابی بودم با آرایش‌های زیاد
حکایت حال غافلان ‏
محروم ماندن از سعادت ابدى‏
اخلاص بى نظیر امام مخلصان
نباش كفن دزد
داستانى در رزّاقيت خدا
خدمت امام رضا(ع) در حمام نیشابور
هلاكت به خاطر حرص و حسد

بیشترین بازدید این مجموعه

حكايتى از علّامه طباطبايى‏
حكايت بهلول نبّاش‏
حكايت روباه و گرگ‏
حكايت گرگان و كرمان‏
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
آتش احسان بر خان حضرت على اكبر عليه السلام‏
حکایتی از خوف و محبّت نزد عارفان‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
عبوديت را از يك عبد بياموزيم‏
عابد و فاسق‏

 
نظرات کاربر

حسین
انشاالله همه مثل این بزرگ مرد عاقبت به خیر بشن.خدا رحمتش کنه.دستتون درد نکنه ولی ای کاش بیشتر بود.
پاسخ
0     0
30 خرداد 1392 ساعت 06:48 صبح
محمد زارع
خداوند توفيق بازگشت به خودش را به ما ارزاني دارد آمين
پاسخ
0     0
25 بهمن 1391 ساعت 02:21 صبح
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^