فارسی
جمعه 14 دى 1403 - الجمعة 2 رجب 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

با توكّل بر خدا، صد هزار هسته خرما، صد هزار درخت خرما است‏

 

برخورد خود اميرمؤمنان عليه السلام با زمين چنين بود كه اين برخورد حتى در ايام حكومت ايشان نيز ادامه داشت؛ يعنى آن حضرت ساعت هايى را براى زمين قرار داده بود. امام باقر عليه السلام مى فرمايد، او روزى داشت شترى را با يك بارى مى برد. يك نفر رسيد و به اميرمؤمنان عليه السلام گفت: اين بار چيست؟ امام فرمود: اگر خدا عنايت كند و بخواهد، در بار من، صد هزار درخت خرما است. چرا حضرت نفرمود: بار شترم، صد هزار هسته خرما هست؛ چون درخت و نخليه اى در بار شتر حضرت بسته نشده بود.

يك ديندار واقعى چه ديدگاه زيبايى دارد! اولًا حضرت گفت: اگر خدا عنايت كند، و اگر خدا بخواهد؛ يعنى ما هر كارى را بخواهيم بكنيم، اگر بخواهيم كار انجام بشود و تحقّق پيدا بكند، بايد به خدا تكيه كنيم:

وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ

اگر تو به گونه اى باشى كه من براى تو خيرى را بخواهم؛ يعنى بنده اى هستى كه قبولت كرده ام و دوستت دارم، و خيرى را برايت مى خواهم، تمام موجوداتِ عالم اگر جمع بشوند و بخواهند جلوى رسيدن خيرى كه من برايت خواسته ام بگيرند، نمى توانند.

آن ها كجا مى خواهند راه بندان درست بكنند كه خير من به تو نرسد. كل جاده هاى آفرينش، در اختيار من است، پس كدام راه را مى خواهند ببندند؟ حضرت اول گفت: خدا. چنين كسى كه حالش اين است كه تا خدا نخواهد، كارى انجام نمى گيرد و او بايد قابليتى نشان بدهد كه خدا براى او خير بخواهد. اين فرد نمى تواند آدم مغرورى بشود؛ نمى تواند آدم متكبرى بشود؛ نمى تواند براى ديگران سينه سپر بكند؛ چون حال او نسبت به پروردگار عالم، حال خاكسارى است. او مى گويد، من هيچ كاره ام. اين يك حرف راستى است. اين كه تو همه كاره اى. اين هم يك حرف راستى است.

اين كه اميرمؤمنان عليه السلام چرا به جاى اين كه بگويد، صد هزار هسته خرما، فرمود، صد هزار درخت خرما. گفتن چنين سخنى براى اين است كه ديندار نبايد حال بين و الآن بين باشد؛ چون آن كسى كه الان بين است، فقط براى الآن كار مى كند و توجه اى به آيند كار خود ندارد. اميرمؤمنان عليه السلام هم زمان آيند دنيايش را مى بيند و هم زمان آيند آخرتش را. او به گونه اى دارد كار مى كند كه هم در آيند دنيايى اش كم نياورد و هم در آيند آخرت خود؛ يعنى مؤمن بايد عاقبت بين باشد، و به هسته خرما بگويد، نخل خرما؛ يعنى اين كه من خدا دارم و به او اميد هم دارم، و زمين و آب هم هست. پس چنين كسى به جاى صد هزار هسته خرما، بايد بگويد صد هزار درخت خرما.

امام باقر عليه السلام فرمود: اميرمؤمنان عليه السلام رفت و با دست خود اين هسته ها را كاشت، و بعد از چند سال، اين هسته ها به درخت تبديل شدند، حتى يك هسته از اين صد هزار هسته، هم از رده خارج نشد و همه آن ها ريشه گرفتند و سبز شدند و بعد، تبديل به درخت نخل گشتند و پر از خرما شدند. «1»

به اين نكته بايد دقت كرد كه حالا مگر هزين خوراك و پوشاك على بن ابى طالب عليه السلام و نان خورهايى كه در چهارديوارى خان او بودند و در اختيار او قرار داشتند، چقدر بودند كه حضرت مى خواست چنين كار گسترد اقتصادى را براى تأمين نيازهاى آن ها انجام دهد؟ پيغمبر صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمود: مؤمن خيلى زرنگ است. «2» امّا آدم هاى بى دين خيلى زرنگ نيستند، و تنها خيلى آدم هاى زورگويى هستند، ولى دينداران زرنگ هستند. اميرمؤمنان عليه السلام حساب كرد كه من غير از آن صد هزار درخت خرما، تعداد ديگرى نخل خرما دارم و چند سال هم هست كه آن خرماها را كه به بازار مى دهم، هزين من و نانخورهاى من تأمين مى شود و من با آن ها مى توانم زندگى شخصى ام را اداره كنم. حالا چطور چند تا نخل خرما زندگى على را اداره مى كند؟ چون على، نه در خوراك، و نه در پوشاك، و نه در مركب، و نه در مسكن، اهل اتلاف و اسراف نيست. او يك زندگى با قناعتى داشت؛ لباس معمولى مى پوشيد، ولى لباس هايش خيلى تميز بود و هيچ وقت لكه اى بر روى لباس هاى على ديده نشد. خوراك حضرت هم تنها يك خوراك بود؛ يعنى اين كه حضرت على سفر رنگين نداشت.

در كتاب ها خواندم كه هر شب، سفر شامى كه براى هارون الرشيد مى انداختند، و هزينه اش را هم بايد اداره دارايى مى داد؛ يعنى بايد براى تأمين هزين آن، ماليات هاى مردم را مصرف آن مى كردند، معادل با پنجاه هزار دينار بوده است.

اما على بن ابى طالب مى گفت: بدن طعام مى خواهد و آن را هم به اندازه مى خواهد. «1» مطابق با اين فرمود حق تعالى: وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا ، چنين انسانى سفره رنگين هم لازم نداشت كه در آن ده جور غذا بخورد «3»؛ چون معده بايد ده جور هم به اين لقمه ها برسد. مگر معده چقدر قدرت دارد؟ خود بدن مگر چقدر كشش دارد؟ البته، اسراف در خوراك و انداختن سفره هاى رنگين، مرگ زودرس مى آورد؛ در سلامت خون، اختلال ايجاد مى كند؛ حافظه را خيلى كم مى كند؛ كليه و معده را هم ضعيف مى كند؛ چون بدن خيلى سنگين مى شود.


منبع : پایگاه عرفان
0
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

تهران_ حسینیه همدانیها رمضان 94 سخنرانی بیست و سوم
لحظات آخر مرحوم آيت الله خوانسارى رحمه‏الله
3 ـ « وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَـهِلِينَ »
«تومنون ببعض و تكفرون ببعض»
نيكى‏
چهره ملكوتى يوسف عليه السلام-جلسه یازدھم (متن ...
عبادت خائفانه امير المؤمنين‏
تجسّم عمل در قرآن كريم
توبه جوان گناهکار
اثر پنجم تقوا: فضايل و ارزش‏ها

بیشترین بازدید این مجموعه

مقاومت و صبر مؤمن در آزمايش الهى‏
چهره ملكوتى يوسف عليه السلام-جلسه یازدھم (متن ...
توبه آغوش رحمت - بحث ششم - قسمت چهارم (متن کامل ...
هماهنگى بين انسان و پروردگار
داستان دوم: ماجراى پارچه‏فروشى كه با خدا معامله ...
رحمت آوردن به كوچكتر و احترام به بزرگتر
اجتناب از حرام‏هاى بدنى، اخلاقى و اجتماعى
معناى ذكر كثير در كلام امام صادق عليه ‏السلام
پند فردوسی در باب حقیقت رستگاری
نماز، راهی برای بازگشت به‌سوی خداوند

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^