منابع مقاله:
کتاب : تفسير حكيم جلد سوم
نوشته : حضرت آیت الله حسین انصاریان
پليدى و قبح دروغ و افترا بر كسى پوشيده نيست، دروغ در حقيقت فريب دادن مردم و سخن گفتن به باطل است.
دروغ نشانه ضعف ايمان يا بيايمانى و زبونى و پستى و علامت نبود شخصيت و كرامت انسانى است.
قرآن مجيد به خاطر عظمت و شدت زشتى اين گناه آلودگان به آن را در دايره لعنت شدگان قرار داده است.
ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ: «1»
پيامبر اسلام به مسيحيان نجران كه منكر نبوت حضرت بودن فرمود:
بيائيد يكديگر را نفرين كنيم، پس لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم، از آيه شريفه استفاده مى شود كه اهل دروغ مستحق لعنت خدا هستند.
درباره زشتى دروغ روايات فراوانى در كتاب هاى باارزش حديث آمده كه به بخشى از آن اشاره مى شود:
از رسول خدا روايت شده:
«كبرت خيانة ان تحدث اخاك حديثا هو لك مصدق وانت به كاذب:» «2»
خيانت بزرگى است كه با برادر دينى ات سخن بگوئى سخنى كه مورد باور و تصديق او قرار بگيرد در حالى كه به او دروغ مى گوئى.
«من اعظم الخطايا اللسان الكذب:» «3»
زبان بسيار دروغگو داشتن از بزرگ ترين گناهان است.
«اياكم والكذب فانه يهدى الى الفجور و هما فى النار:» «4»
بر شماست كه از دروغ بپرهيزيد، زيرا دروغ شما را به كارهاى زشت مى كشاند و دروغ و كارهاى زشت سبب ورود به دوزخ است.
«اياكم والكذب فان الكذب لايصلح لابالجد ولابالهزل، ولايعدالرجل صبيه لايفى له وان الكذب يهدى الى الفجور وان الفجور يهدى الى النار وان الصدق يهدى البر وان البر يهدى الى الجنة:» «5»
از دروغ بپرهيزيد، زيرا جدى و شوخى دروغ روانيست و انسان نبايد به كودك خود وعده دروغ بدهد، دروغ آدمى را به بدكارى و بدكارى به دوزخ مى كشاند، و راستى و صدق انسان را به نيكى و نيكى نيز به بهشت رهنمون مى گردد.
«عليكم بالصدق فانه باب من ابواب الجنة واياكم والكذب فانه باب من ابواب النار:» «6»
راستى پيشه كنيد زيرا درستى درى از درهاى بهشت است، و از دروغ بپرهيزيد، زيرا دروغ درى از درهاى دوزخ است.
«ويلٌ للذى يحدث فيكذب فيضحك به القوم، ويل له ويل له:» «7»
واى بر كسى كه سخن دروغ گويد تا مردم را بخنداند، واى بر او، واى بر او.
اميرالمؤمنين (ع) در رواياتى مى فرمايد:
«اذا كذب العبد كذبة تباعد الملك منه مسيرة ميل من نتن ما جاءبه:» «8»
هنگامى كه انسان دروغى بگويد، فرشته الهى به اندازه يك ميل بخاطر بوى بدى كه به سبب دروغ توليد كرده از او دور مى شود.
«الكذب باب من ابواب النفاق:» «9»
دروغ درى از درهاى دوروئى و نفاق است.
«الصدق امانة والكذب خيانة:» «10»
راستى نشانه امانت، و دروغ علامت خيانت است.
«تحفظوا من الكذب فانه ادنى الاخلاق قدراً و هو نوع من الفحش و ضرب من الدناءة:» «11»
خود را از دروغ حفظ كنيد زيرا پست ترين مورد اخلاقى، و نوعى از زشتى و بخشى از پستى است.
حضرت باقر (ع) فرمود:
«ان الله عزوجل جعل للشر اقفالًا وجعل مفاتيح تلك الاقفال الشراب والكذب اشر من الشراب:» «12»
همانا خداى عزوجل براى شر قفل هائى قرار داده، و كليد اين قفل ها شراب مستكننده است و دروغ از شراب بدتر است.
با توجه به اين روايات بايد گفت سخن دروغگويان از هيچ نظر ارزش ندارد، و شناخت دروغگويان هم كار مشكلى نيست، و براين اساس باور كردن سخن دروغگويان و تصديق نمودن آنان، و زندگى را بر پايه دروغ ايشان جهت دادن كارى بسيار زشت و موجب افتادن انسان در خسارت، و درو شدنش از كرامت و هدايت است، با اين همه گروهى از يهود كه از سران خود شناخت داشتند، و عالمان خود را به مادى گرى و مايل به پركردن جيب و شكم خود مى ديدند، و اوصافى را كه با تكيه بر آيات تورات در پيامبر مشاهده مى كردند مورد انكار آنان ملاحظه مى كردند دروغ هاى آنان را تصديق نموده، و از ايمان به پيامبر امتناع كرده و انسانيت خود را زير پاى سران و عالمانشان قربانى مى كردند و ميكنند.
زشتى اتكاء به گمان و خيال
به راستى تكيه كردن بر گمان و خيال كه پايه عقلى و منطقى ندارد كارى ناپسند و زشت است، پيروى از گمان و خيالى كه علميت و عينيت ندارد تباه كردن زندگى، و ضايع نمودن عمل، و برباد دادن كوشش، و درود به خسارتى سنگين و زيانى عظيم است.
كتاب خدا در اين زمينه آيات بسيار قابل توجهى دارد كه دانستن آن آيات و نكاتش برهمگان لازم است.
وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا: «13»
و از چيزى كه به آن علم ندارى و عينيت و حقيقتش بر تو روشن نيست، بلكه برگرفته از شنيده ها و ساده نگرى ها و خيالات و اوهام است پيروى مكن، زيرا گوش و چشم و دل كه ابزار علم و شناخت واقعى اند مورد بازخواست و سئوال هستند.
از رسول خدا روايت شده:
«اذا حسدتم فلاتبغوا واذا ظننتم فلا تحققوا واذا وزنتم فارحجوا:»
هنگامى كه دچار حسد شديد تجاوز به حقوق محسود نكنيد، و هرگاه گرفتار گمان و ظن و خيال و وهم شديد آن را حقيقت مپنداريد، و چون چيزى را وزن كرديد اضافه بدهيد.
فرعون نسبت به موسى بن عمران كه پيامبر اوالوالعزم حق و داراى معجزات استوار بود دچار خيال و ظن گشت و همان خيال و ظن او را به هلاكت رسانيد، او با ديدن معجزات بينظير موسى بايد حساب معجزات را با سحر و جادو جدا مى كرد و ميان آن دو به قبول تفكيك تن مى داد، ولى به خيال و گمانش كه هيچ پايه علمى و منطقى نداشت تكيه زد و معجزه را از دريچه خيال و گمال نوعى سحر پنداشت و تصور كرد با به ميدان كشيدن ساحران، فرستاده حق را دچار شكست مى كند ولى با رو در رو قرار دادن ساحران و موسى نقشه اش نقش برآب شد، و تدبيرش باطل گشت او بر ضد موسى با كمال بيشرمى خطاب به ساحران گفت:
إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ: «14»
اى جادوگران موسى بزرگ شماست كه جادوگرى را به شما آموخته است!
او به خيال و گمان خود موسى را با آن همه معجزات و بينات جادوگر و معلّم جادوگرى پنداشت و تا لحظه هلاكتش در خيال و گمان واهى خود غوطه ور بود.
قوم هود نسبت به نبوت و تبليغات هود كه پيامبرى از پيامبران حق بود و جز اصلاح قوم عاد نظرى نداشت و باهمه وجود دلسوز امت بود متكى به خيال واهى و ظن باطن بودند و براساس گمان و خيالشان هود را كه در صف اول عاقلان و راستگويان قرار داشت سبك مغز و دروغگو مى انگاشتند:
قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ فِي سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبِينَ: «15»
سران و اشراف و ثروتمندان قومش كه كافر بودند گفتند: ما تو را در سبك مغزى و نادانى مى بينيم و تو را از دروغگويان مى پنداريم!!
كافران قوم نوح كه بدون دليل و منطق و بدون آگاهى و علم برگمان و خيال تكيه داشتند براساس گمان بيپايه و باطلشان خطاب به نوح و مؤمنان گفتند:
ما نَراكَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ وَ ما نَرى لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ: «16»
ما تو را جز بشرى مانند خود نمى بينيم و كسى را جز فرومايگان كه نسنجيده و بدون انديشه از تو پيروى كرده باشد مشاهده نمى كنيم، و براى شما هيچ برترى و فضيلتى برخود احساس نمى نمائيم، بلكه همه شما را دروغگو مى پنداريم.
راستى گمان و خيال با انسان چه مى كند، و چه خسارت سنگينى ببار مى آورد، و چگونه سعادت دنيا و آخرت انسان را به باد مى دهد، و عمر را به تباهى مى كشد، كدام زيان از اين بالاتر كه پيامبر اولوالعزم و مؤمنان به او دروغگو خوانده شوند، و عاقلان و خردمندان به نظر سبك مغزان آيند!!
اهل گمان و خيال در برابر وحى و همه پيامبران، و اولياء الهى موضع گيرى مخالف دارند و هزاران دليل و برهان را ناديده گرفته و بر اعتقاد خود كه متكى به خيال واهى و گمان باطل است اصرار و پافشارى مى ورزند، و حاضر نيستند از گمان دست برداشته و به علم و آگاهى كه ميوه شيرين دلايل و بينات و نظرات ارزشمند است تكيه كنند.
وَ قالُوا ما هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ: «17»
و اعتقادشان براين است كه زندگى و حياتى جز همين زندگى و حيات دنياى ما نيست، همواره گروهى از ما مى ميريم و گروهى زندگى مى كنيم و فقط روزگار ما را هلاك مى كند آنان را نسبت به اعتقادى كه دارند يقين و علم استوارى نيست، آنان فقط حدس و گمان مى زنند!
وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ: «18»
اگر از بيشتر مردم روى زمين پيروى كنى و به فرهنگ ها و آراء و خواسته هايشان گردن نهى تو را از راه خدا گمراه ميكنند، آنان فقط از گمان و پندار كه پايه علمى و منطقى ندارد پيروى ميكنند و تنها به حدس و گمان تكيه ميزنند.
توهم و خيال، و حدس و گمال كه اساس و ريشه علمى ندارد، و برهيچ برهان و دليلى استوار نيست وقتى مهار زندگى را به دست گيرد، و شكل دهنده حيات انسان شود، بدون ترديد فضاى زندگى و عرصه حيات را انباشته از انحرافات و كج فهمى ها و كژ راهه ها مى كند، و زمينه توليد انواع فساد و معصيت و ظلم و ستمگرى و جنايت و خيانت را فراهم مى سازد، و متأسفانه در همه دورهاى حيات اكثريت مردم با خيال پردازان و گرفتاران به حدس و گمان بوده، و پيروى از آنان سبب گمراهى و دورشدن از راه خدا و محروميت از درك حقايق، و موجب خسارت هاى غيرقابل جبران است.
إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ ... «19»
اين بتان كه شما آنها را به عنوان شريك خدا گرفته ايد، چيزى جز نام هاى بيمعنا و بيمصداق كه شما و پدرانتان براساس حدس و گمان نام گزارى كرده ايد نيستند خدا بر حقانيت آنها هيچ دليلى نازل نكرده است، اين بت پرستان فقط از گمان و پندار بيپايه و هواهاى نفسانى پيروى ميكنند در حالى كه براى نجاتشان از اين گمان هاى بيپايه و پندارهاى بياساس از سوى پروردگارشان براى آنان هدايت آمده است.
إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى (27) وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً: «20»
بى ترديد كسانى كه به آخرت كه يك حقيقت مسلم و واقعيتى منطقى و بر پايه دليل و برهان استوار است ايمان ندارند فرشتگان را كه موجوداتى نيرومند و ملكوتى و مجرى فرمان هاى حق در عرصه هستى هستند در نامگذارى به نام زن نامگذارى ميكنند، آنان در اين زمينه متكى به علم و معرفت و آگاهى و بصيرت نيستند، آنان فقط از حدس و گمان پيروى مى كنند و يقيناً گمان به انسان براى دريافت حق هيچ سودى نميدهد و حدس و ظن هرگز جاى علم و يقين و آگاهى و بصيرت را نمى گيرد.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- آل عمران 61.
(2)- تنبيه الخواطر 92.
(3)- نهج الفصاحه 558.
(4)- الرّغيب والرّهيب، ج 3، ص 592.
(5)- نهج الفصاحه، 558- 559.
(6)- نهج الفصاحه، 558- 559.
(7)- نهج الفصاحه 559.
(8)- شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 357.
(9)- تنبيه الخواطر 92.
(10)- بحار، ج 72، ص 261.
(11)- بحار، ج 78، ص 63.
(12)- بحار، ج 72، ص 236.
(13)- اسراء 36.
(14)- طه 101.
(15)- اعراف 66.
(16)- هود 27.
(17)- جاثيه 24.
(18)- انعام 116.
(19)- نجم 23.
(20)- نجم 27- 28.
منبع : پایگاه عرفان