
انحراف در اعتقاد به عظمت حق
منابع مقاله:
کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد چهارم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
الهى! كدام ستم بالاتر از اين است كه حق روشن و عظمت معلوم را كه چون خورشيد وسط روز از افق اسما و صفاتت طلوع دارد منكر شويم، و از شگفتىها و عجايب مخلوقاتت كه هر يك در جاى خود نشانگر عظمت و بزرگى تو هستند، غفلت ورزيم!
الهى! كدام ظلم بالاتر از اين كه به جاى فرمان بردن از احكام ودستورهايت كه دل را مستعد پذيرش انوارت مىنمايد، به گردونه معاصى و ناپاكىها و آلودگىها درافتيم و به درياى پرطوفان شهوات غرق گشته و از صعود به مقام قرب و وصل بازمانيم!
الهى! آنان كه محجوب از عظمت تو هستند، بالاترين جرم و گناهشان اين است كه عقل عنايت شده تو را تعطيل كرده و به دامن جهل و جهالت توسّل جستهاند.
محبوبا! آنان كه محجوب از تماشاى تو هستند، به مرض كبر و خودخواهى و غرور و عُجب دچارند.
الهى! ملحدان نسبت به عظمت تو، در كمال بى شرمى و بى حيايى، خود را ميزان سنجش واقعيتها گرفته و آنچه را با خودشان مطابق و همگون نمىبينند انكار مىكنند.
اى معشوق عاشقان! چه پستاند آن بدبختهاى تيرهروزى كه به جاى فرستادگان و سفيران پاك و آگاه تو، بىخبران مغرور را به معلّمى انتخاب كرده و تمام مايههاى سعادت خويش را فداى آنان مىكنند، در صورتى كه تاريخ نشان داده در برابر اين فداكارى احمقانه چيزى نصيب آنان نشده است.
پروردگارا! اى اول و آخر، و اى ظاهر و باطن، و اى عليم و خبير، الحاد ملحدان داغ ننگى است كه شياطين جنّى و انسى بر پيشانى هويّت آنان زدهاند، تا از انسانيّت و حقيقت و كرامت و فضيلت دور بمانند و تبديل به جرثومه فساد گشته و منبع پستى و رذالت گردند.
وَلِلّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» «1»
و نيكوترين نامها [به لحاظ معانى] ويژه خداست، پس او را با آن نامها بخوانيد؛ و آنان كه در نامهاى خدا به انحراف مىگرايند [و او را با نامهايى كه نشان دهنده كاستى و نقص است، مىخوانند] رها كنيد؛ آنان به زودى به همان اعمالى كه همواره انجام مىدادند، جزا داده مىشوند.
توجه به اسماى حسنى علماً و عملًا، آدمى را از دچار شدن به مكتبهاى انحرافى و شياطين خطرناك حفظ نموده و ضامن تحقّق سعادت دنيا و آخرت است.
در روايات بسيار مهمّ از امامان معصوم: آمده كه:
«به خدا قسم، اسماى حسناى خدا ماييم.» «2»
آرى، توسّل به علوم و معارف اهل بيت و بهرهگيرى از قواعد تربيتى آن بزرگواران انسان را از الحاد و انحراف و ميل به باطل و باطل شدن بازداشته و راه خوشبختى و تحقّق خير دنيا و آخرت را به روى انسان باز مىكند.
بدبختى ملحدان در اين است كه گوش از شنيدن صداى ملكوتى انبيا و ائمّه بسته، و گوش انسانيّت را فروخته و گوش خر، خريدهاند، كه با آن گوشِ حيوانى جز صداى باطل و نداى شيطانى نمىشنوند. اينان به مايههاى عالى ملكوتى وجود خود، بر اثر الحاد و انحراف لطمه زده و دنياى فانى را بر آخرت باقى ترجيح دادهاند.
زنده نبود آن دلى كز عشق جانان بازماند |
مرده دان چون دل ز عشق و جسم از جان بازماند |
|
جاى نفس و طبع شد كز عشق خالى گشت دل |
ملك ديوان شد ولايت كز سليمان بازماند |
|
جان چون كار عشق نكند بار تن خواهد كشيد |
گاو آخور شد چو رخش از پور دستان باز ماند |
|
اين عجب نبود كه اندر دست خصمان اوفتد |
ملك سلطانى كه از پيكار خصمان بازماند |
|
عاشقان را نفرت است از لقمه دنيا طلب |
خوان سلطان را نشايد چون ز سگ نان بازماند |
|
(سيف فرغانى)
الحاد به آيات الهى
آيات الهى اعم از آفاقى و انفسى و تربيتى كه به ترتيب عبارت است از جهان خلقت و انسان و قرآن، همچون روز روشن در برابر ديدگان عقل و دو چشم قلب جهت تأمين ايمان به حق و قيامت و نبوّت انبيا و امامت امامان و سعادت دنيا و آخرت مىدرخشد. آنان كه به اين آيات كه كتاب زندگى و راهنماى انسان به سوى كمال است الحاد بورزند طرْفى نبسته و از علم حق پنهان نيستند ودر پايان كار مايهاى جز خزى دنيا و عذاب آخرت براى آنان نخواهد ماند!
إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِى آيَاتِنَا لَايَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَن يُلْقَى فِي النَّارِ خَيْرٌ أَم مَن يَأْتِى آمِناً يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» «3»
مسلماً كسانى كه معانى و مفاهيم آيات ما را از جايگاه واقعىاش تغيير مىدهند [و به تفسير و تأويلى نادرست متوسل مىشوند] بر ما پوشيده نيستند. آيا كسى را كه در آتش مىافكنند، بهتر است يا كسى كه روز قيامت در حال ايمنى مىآيد؟ هر چه مىخواهيد انجام دهيد، بىترديد او به آنچه انجام مىدهيد، بيناست.
انحراف سالكان شهوات
عارف ناشناخته بزرگ، سالك سبيل حق، عاشق واله مرحوم آيت اللّه حاج شيخ ابراهيم امام زاده زيدى كه داراى دم عيسوى بوده و در تربيت سالكانِ راه، جِدّى وافر داشته، در رساله پرقيمت «حكمت متعاليه و سير و سلوك» خود مىفرمايد:
«اى برادر! احوال آنان كه سالك سبيل اهل اللّه نيستند و افعال و حركات و حالاتشان بر اساس خواسته و ميل و مقتضاى شهوات آنهاست و در منجلاب آلودگى و قذارت روحى ومعاصى ظاهرى و باطنى آن چنان غرقند كه خداوند متعال در حقّ آنان فرموده:
وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ» «4»
و اگر حق از هواهاى نفس آنان پيروى مىكرد، بىترديد آسمانها و زمين و هر كه در آنهاست از هم مىپاشيد.
آن قدر بيچاره و بدبختاند، و به اندازهاى از سعادت و سلامت محرومند كه حتى از رسيدن به خواستههاى مادى و محدود خود ممنوع و از آنچه طبع حيوانى و ميل شيطانى و اشتهاى سَبُعى آنان اقتضا دارد محجوبند، چنانچه قرآن در حق آنان فرموده:
وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ» «5»
و [در نتيجه] ميان آنان و همه خواستههايشان [به وسيله مرگ] جدايى انداخته شد.
اين بىخبران بىخرد و ملحدان پست و افتادگان در چاه شهوت و منغمران در آرزوهاى بىارزش و غرق شدگان در هواى نفس، سرنگون در سخط حق و آتش غضب حضرت جبّارند!
أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ كَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ» «6»
پس آيا كسى كه [با طاعت و عبادت] از خشنودى خدا پيروى كرده، همانند كسى است كه [بر اثر گناه] به خشمى از سوى خدا سزاوار شده؟ و جايگاه او دوزخ است و آن بد بازگشت گاهى است.
اينان را متابعت هواى نفس به هاويه درانداخت و از آنچه در حال و هواى الهى بايد لذّت ببرند محروم ساخت. و به سرگردانى و اضطراب درونى دچار كرد؛ به سلاسل و اغلالى كه صورت باطنى الحاد و گناهان و معاصى است مقيّد نمود، چنانچه عبيد و مماليك گريزپا را به ذلّت زندان و غل و زنجير دچار كنند.
اينان را مالك نفسشان كه هواى لعنتى است تسليم مهالك كرد، از پى اين مالك و متصرف خائن است كه خازن آتش را در قيامت، معارف الهيّه «مالك» ناميدهاند.
براى اين سرگردانان در بيابان ضلالت و گم شدگان وادى هلاكت در برابر هر درجهاى از درجات اهل حق دركهاى در جحيم و عذاب مقيم و آتش عظيم و نار اليم است. براى آنان در برابر درجه توكّل دركه خذلان است، چنانكه در قرآن مجيد آمده است:
إِن يَنصُرْكُمُ اللّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِن يَخْذُلْكُمْ فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم مِن بَعْدِهِ» «7»
اگر خدا شما را يارى كند، هيچ كس بر شما چيره و غالب نخواهد شد، و اگر شما را واگذارد، چه كسى بعد از او شما را يارى خواهد داد؟
و در برابر درجه تسليم، دركه پستى و هوان و خوارى است چنانكه در قرآن كريم فرموده:
وَمَن يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ» «8»
و كسى را كه خدا خوار كند، گرامى دارندهاى براى او نيست؛ به يقين خدا هر چه را بخواهد انجام مىدهد.
براى آنان در برابر درجه قرب و وصل دركه طرد و لعنت است. چنانكه در قرآن مجيد بدان اشارت رفته است:
أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» «9»
خدا لعنتشان مىكند، و لعنت كنندگان هم لعنتشان مىكنند.
چنانكه عارفان آگاه و عشاقان بينا در برابر حضرت محبوب از خويش با تمام وجود و به راستى و حقيقت، نفى قدرت و علم و وجود مىكنند و از پى اين تواضع و فناى فى اللّه به قدرت بى انتها و علم ذاتى و لدنّى و وجود مخلّد ابدى كه عنايت خاص حضرت دوست به آنان است مىرسند، ملحدان بدبخت، و منكران پست فطرت به خاطر الحاد و انكارشان به ناتوانى بىنهايت و جهل كلّى و هلاكت سرمدى دچار مىشوند و اين همان خِزْى عظيم است كه نتيجه الحاد و محصول انكار و ميوه تلخ ميل به باطل مىباشد، به راستى كه خداوند بزرگ همه ما را از درافتادن به چنين ورطه هلاكتى حفظ فرمايد.» «10» بياييد مرد ميدان ايمان و عمل و طهارت و پاكى و سلامت و تقوا شويم. بياييد دنياى فانى را در برابر آخرت باقى انتخاب نكنيم و از اين راه خود را به خسارت ابدى مبتلا نسازيم. بياييد در برابر پيشگاه باعظمت حضرت حق سر تسليم فرود آريم و از تمام دستورهاى او كه محض تأمين سعادت ما تنظيم شده پيروى كنيم.
بياييد همچون حضرت زين العابدين عليه السلام دست دعا به درگاه حضرت ربّ العزّه برداشته و در كمال عجز و نياز به جناب بىانباز عرضه بداريم:
يا الهى و سيّدى و مولاى، يا أرحم الراحمين و يا أكرم الأكرمين:
«وَاحْجُبْنا عَنِ الإلْحادِ فى عَظَمَتِك»
به قول فيض آن سالك مسلك صدق:
چو مرد او شدى مردانه مىباش |
چو مست او شدى مستانه مىباش |
|
اگر در سر هواى دوست دارى |
ز خويش و آشنا بيگانه مىباش |
|
چو خواهى لذّت مستى بيابى |
شراب عشق را پيمانه مىباش |
|
چو درهاى سعادت باز خواهى |
كليد عشق را دندانه مىباش |
|
چو زلف او پريشان شد به صد دل |
در او آويز خود را شانه مىباش |
|
(فيض كاشانى)
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- اعراف (7): 180.
(2)- بحار الأنوار: 27/ 37، باب 14؛ شرح الاسماء الحسنى: 1/ 215.
(3)- فصّلت (41): 40.
(4)- مؤمنون (23): 71.
(5)- سبأ (34): 54.
(6)- آل عمران (3): 162.
(7)- آل عمران (3): 160.
(8)- حج (22): 18.
(9)- بقره (2): 159.
(10)- حكمت متعاليه و سير و سلوك، امام زاده زيدى: 162.