
شیطان و اهل تقوا - جلسه سى و چهارم - (متن کامل + عناوین)
سفارش به تقوا
تهران، حسينيه حضرت زهرا عليها السلام رمضان 1383
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
از آيات بسيار جالب و حكيمانه قرآن ، آيه سى و يكم از سوره مباركه يونس است كه پروردگار عالم در پايان اين آيه ، با لحن سخت و اعتراض آميزى به مردم خطاب مىكند : چرا اهل تقوا نيستيد ؟ به چه دليل ؟
اين آيه شريفه بسيار مهم را براى مقدمه انتخاب كردم كه سه بخش ديگر آثار تقوا را از قرآن بررسى كنيم تا دوازده ثمره تقوا گفته شده باشد .
آيه شريفه هشدارى بسيار سنگين به مغز ، عقل ، فكر و باطن انسان مىدهد ، تا به حقايق عالم توجه پيدا كند و مسأله نيز در رابطه با اعتراض خيلى شديد پروردگار به اين است كه چرا مردم بىتقوا زندگى مىكنند ؟
آيه مىفرمايد:
» قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الأَْبْصَرَ وَ مَن يُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَىِّ وَ مَن يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ «(541)
البته در اين آيه شريفه به پنج حقيقت اشاره شده است و در پايان آيه نيز اعتراض شديد حضرت حق به افراد بىتقوا است .(542)
در اين آيه ، پنج حقيقتى را كه مىخواهد به مردم برساند ، وجود مبارك رسول خدا صلى الله عليه وآله را واسطه قرار داده است كه تو به مردم بگو . جاهايى هست كه پروردگار خطاب مستقيم دارند و » قل « در كار نيست ، اما جاهايى كه » قل « در كار است ؛ يعنى اى پيامبر ! تو بگو ، اين كار علت دارد . بيشتر آياتى كه خطاب مستقيم است ، براى گروههايى است كه در ارتباط با پروردگار هستند و آشناى حريم شدهاند .
كسى از من پرسيد : چرا مسافر در مسجد الحرام مىتواند نمازها را تمام بخواند ؟ گفتم : براى اين كه در مكه و مسجد الحرام ديگر مسافر نيست ، به مقصد و محبوب رسيده است . وقتى به خدا رسيده است ، ديگر كجا و در چه راهى مىخواهد برود ؟
آن كسى كه در حرمش ، جلوه حضرت حق است ، باز دستور دادهاند كه مسافر مىتواند آنجا نمازش را تمام بخواند ، مانند حرم حضرت سيد الشهداء عليه السلام ، مسجد كوفه و حرم وجود مقدس رسول بزرگوار اسلام صلى الله عليه وآله دو مسجد و دو حرم . در اين اماكن نيز به مقصود رسيده است ؛ اينجا پايان راه است و مسافر به منزل و مقصد اصلى رسيده است ، ديگر نبايد نمازش را بشكند .
آنجايى كه مردم با خدا رفيق هستند ، خدا خودش با عاشقانش مستقيم حرف مىزند . آنجايى كه مردم مقدارى كم لطف ، بىمحبت و دور هستند ، پروردگار عالم ، پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله را واسطه قرار مىدهد كه صداى مرا تو به گوش آنان برسان . چون مقدارى بوى قهر مىآيد . )در اين نكته دقت كنيد(
در اين آيه نيز پيغمبر صلى الله عليه وآله را واسطه قرار داده است تا با كسانى كه قهر است ، حرف بزند ، بلكه آدم شوند و با خدا آشتى كنند تا از آن به بعد ، خدا با آنها رو در رو حرف بزند . شايد هم حكمتش اين نباشد .
تفكر و تذكر به نعمتها
به قدرى قرآن از نظر لطافت گسترده است كه كسى اين معانى را نمىتواند صد در صد بگويد كه حتماً اين است . شايد اين باشد .
» قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الأَْبْصَرَ وَ مَن يُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَىِّ وَ مَن يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ «
چه كسى است كه از ناحيه آسمانها و زمين به شما روزى مىدهد ؟ اين هشدار به عقلِ خواب است كه بيدار شو و فكر كن ! اگر جلوى باران را بگيرد و نبارد و استعداد زمين را به كار نگيرد ، خشك مىشود . چه زيانهايى دارد ؟(543)
زيانى كه براى باران نيامدن در محاسبات علمى نوشتهاند اين است كه : بسيارى از مناطق زمين در فعل و انفعالات توليد نمك مىكنند . در پنج قاره ، مقدار نمكى كه توليد مىشود ، اگر يك سال باران نيايد و اين نمكها را نشويد و با خودش به دريا نبرد ، در خشكىهاى زمين صد و سى و پنج متر نمك توليد مىشود ؛ كره زمين انبار نمك با ارتفاع صد و سى و پنج متر مىشود ؛ يعنى تمام خانهها زير نمك مىرود .
از يك طرف باران نمىگذارد كه نمك با اين ارتفاع ايجاد شود و از طرف ديگر درياها به هيچ جا راه ندارند و مانند كاسه پر از آب هستند . آب اين ظرف راكد است ، اگر خدا مرتب نمك به اين آبها نزند ، آب مىگندد و رنگش مىرود و لجن مىگيرد .
ولى اندازهگيرى پروردگار عجيب است از زمانى كه خورشيد و زمين و منظومه آفريده شده است تا كنون ، شش ميليارد سال گذشته است ؛ شش ميليارد سال است كه نمك به داخل اين آبها مىرود ، اما آب شورتر نمىشود .
اگر شما مقدارى بيشتر نمك به غذا بزنيد ، شور مىشود . چگونه اندازهگيرى مىشود ؟ اگر شورتر شود ، همه موجودات دريا از بين مىروند و اگر بىنمك شود ، آب معلوم است كه چه مىشود .
اما آب شيرين نيز دارد ، اين همه باران مىآيد و نمكها را مىشويد و از طريق رودخانهها در دريا مىريزد ، جاهايى در درياها هست ، آب كاملاً بىنمك است ، كنار آن آبِ نمك دار است و ميلياردها سال است كه اين دو آب مخلوط نمىشوند :
» مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ × بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ × فَبِأَىِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ «(544)
مىگويد : اين دو آب به همديگر چسبيدهاند و حايلى بين اين دو آب است ؛ اين طرف آب شيرين و آن طرف آب شور است . ميلياردها سال است كه اين دو آب در كنار هم هستند و مخلوط نمىشوند .(545)
طوفانها و موجها چه مىكنند ؟ نمىدانيم . چگونه اين دو آب با هم مخلوط نمىشوند ؟ نمىدانيم . نمىدانيم كه دروغ است ، مىدانيم و نمىخواهيم بگوييم ، چون جهان عملاً با ما حرف مىزند .
غفلت از فطرت
فطرت كه قبول دارد ، اما نمىخواهند اقرار كنند كه كار ، كار خدا است . به جاى خدا اسم ديگرى روى آن گذاشتهاند ، مىگويند : كار طبيعت است . چرا تكبر مىكنى و نمىگويى ؟ يعنى قبول دارد كه كسى اين كار را مىكند ، اما به جاى اين كه اسم اصلى او را ببرد ، مىگويد : كار طبيعت است . به اسم واقعى كننده آن افعال اقرار نمىكند .
ديگر زياد آن طرفتر نرويم ، چون به دنبال باران بخواهيم برويم ، بايد چند هزار مطلب را دنبال كنيم . اول اين كه چرا تا كنون اين همه باران و برف آمده ، خشكىها زير آب نرفته است ؟ دوم اين كه اين همه برف و باران مىآيد ، چرا خشكى بيشتر مىشود و دريا كوچكتر مىشود ؟ اين همه باران و برف در ميلياردها سال آمده است ، اما چرا همه چيز را نمىشويد و با خود نمىبرد ؟ باز همه چيز سر جاى خود است ؟ اين اندازهگيرى خيلى شگفتآور، از كيست ؟
» الَّذِى خَلَقَ فَسَوَّى × وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى «(546)
ما همه چيز را اندازهگيرى كرديم .
ما از رحم مادر كه بيرون آمديم ، اما شروع به بزرگ شدن كرديم تا جايى مشخص كه رسيديم ، دستور توقف دادند . ما همان غذاها را داريم مىخوريم كه قد ما را رشد مىداد ، همان نور و هوا را داريم استفاده مىكنيم كه باعث مىشد قد بكشيم ، خدا چه كار مىكند ؟ به آنها مىگويد : همه كارى بكن ! الا اين كه قد بكشد ؟ يا نه ، به وجود ما مىگويد : آن چيزهايى را كه باعث قد كشيدن است مىخورد ، قد كشيدن به وسيله آنها را خنثى كن ؟ كارگاه وجود ما آنها را خنثى مىكند ؟ يا نه ، به خود آنها مىگويند كه رشته قد كشيدن اين آدم ، حيوان و نبات را توقف بده ؟!
اگر اين اندازهگيرى نبود و قد كشيدن ادامه پيدا مىكرد ، درخت گردو چند متر بود ؟ اگر ما را نيز رها مىكرد تا قد ما بلند شود ، ما نيز چند متر مىشديم ؟ چه بساط خنده آورى درست مىشد .
دست اندر كاران روزى
به مردم ، در مورد مجموعه آسمان و زمين بگو كه چه كسى ، چگونه و با به كار انداختن چند ميليارد چرخ ، لقمهاى نان در سفره شما مىگذارد ؟
» قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ «
يك لقمه نان را نمىتوانيم حساب كنيم . چقدر نور تابيده ؟ چقدر آب مصرف شده ؟ چقدر اكسيژن و ازت صرف شده ؟ چقدر معدن را درآوردند كه از آهن آن گاوآهن و تراكتور درست كنند ؟ چقدر نيروى انسانى خرج شده ؟ چقدر عقلها را به كار گرفتند ؟ چه فعل و انفعالاتى در يك سانتى متر مربع خاك ايجاد شده ؟ چه موجودات خاكى ذرهبينى و غير ذره بينى در كار بودهاند ؟ چند بار زمين دور خورشيد و خودش چرخيده تا استعداد خاك به وجود بيايد ؟ خدا چند ميليارد چرخ را چرخانده است تا تو نانى به دست آورى ؟
بگو : چه كسى به شما روزى مىدهد ؟ خودتان ؟ پدر و مادرتان ؟ مردم ؟ قرآن مىگويد :
» إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُواْ ذُبَابًا وَ لَوِ اجْتَمَعُواْ لَهُوَ إِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيًْا لَّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ «(547)
تمام جنّ و انس جمع شوند ، نمىتوانند يك مگس يا پشه درست كنند . اينها به شما روزى مىدهند ؟ به ياد آنان بيايد كه نان و نمك چه كسى را دارند مىخورند . اين همه را دارد مقدمه چينى مىكند تا اعتراض شديد خود نسبت به بىتقوايى را بيان كند .
هشدارى بر غافلان
آيات قرآن خيلى لطيف است . كمى بنشينيم و در تركيب آيات فكر كنيم ، خيلى چيزها مىفهميم .
» أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الأَْبْصَرَ وَ مَن يُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَىِّ وَ مَن يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ «
»يملك« در اين آيه چهار نكته دارد:
اول اين كه: به بندگان من بگو : اين روزىهايى كه شما مىخوريد ، چه كسى آنها را به شنوايى و بينايى تبديل مىكند ؟ چه مىكند كه نخود و عدس و لوبيا و غيره ، به شنوايى تبديل مىشود ؟ كارخانه تبديل اين خوراكىها به شنوايى در كجاى بدن ما است ؟ بايد كارخانهاى اين تبديل را انجام بدهد ؟ چه كسى اين كار را مىكند ؟
دوم اين كه : چشم و گوش ، شعاعى از:
» إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَنَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَهُ سَمِيعَاً بَصِيرًا «(548)
است . شما جلوهاى از سميع و بصير بودن من هستيد . شصت سال است كه در اين دنيا هستيد ، چرا اين چشم و گوش كه ابزار فهم است ، به كار نگرفتيد ؟ حداقل روزى دهنده خود را بشناسيد . ما كه با كمك خدا هدايت شدهايم .
من در بهشت زهرا بودم . كسى از دنيا رفته بود و من گوشهاى ايستاده بودم و اوضاع آنجا را تماشا مىكردم . ديدم مرده را درون خاك گذاشتند . صد نفر مرد در كنار قبر هستند و همه با پيراهن مشكى و كراوات و پاپيون ، زنهايى كه در كنار اين مردها هستند ، شكل لباسها و موها غربى است.
كسى مرده را تلقين مىكرد:
» اذا اتاك الملكان المقرّبان رسولين من عند اللّه تبارك و تعالى وسألاك عن ربّك «(549)
اگر آمدند و گفتند پروردگارت كيست؟ من گفتم : خدايا ! من زودتر از مرده و به جاى او جواب مىدهم ، جوابهاى قشنگى نيز دارم ؛ » من ربّك « ؟ آمريكا . اين مشرك است و مطيع ربّى است كه ضد ربوبيت پروردگار است .
» من نبيّك « ؟ اين تابع چه فرهنگى بوده است ؟ از قيافه خانواده او پيداست كه نبىّ او چه كسى بوده است . يا اهل واشنگتن يا نيويورك بوده . بالاخره كسى مطالبى نوشته و به او داده است كه براساس آن فرهنگ ، اين گونه شدهاند .
» من امامك « ؟ اين نيز سريع جواب بدهد : حضرت بوش .
» ما كتابك « ؟ مجلات رنگارنگ خارجى كه پر از انواع عكسهايى كه محرك شهوات حيوانى هستند و ما عمرى با همين كتابها سر و كار داريم .
»ما قبلتك « ؟ قبله او نيز غرب است . بعد خودم از طرف مرده به آن تلقين خوان كلى خنديدم و گفتم : زنها ، دخترها و تشييع كنندگان مرا ببين ، اينها چيست كه بر سر قبر من ايراد مىكنى ؟ اين ربى كه مىگويى :
» لاتخف و لاتحزن و قل فى جوابهما: الله جلّ و جلاله ربّى . . . «
من عمرى است كه اصلاً به گوشم نخورده كه »الله« كيست ؟ رسول الله و علىو قرآن چيستند ؟ تو مىگويى قبلهات كجا بوده است ؟ شصت سال خود و خانوادهاش در اين خانه يك بار رو به قبله نكردهاند ، آن گاه شما داريد قبله را به ياد او مىآوريد ؟
چرا گوش و چشم را كه ابزار درك حقايق هستند ، به كار نگرفتيد ؟ مگر من اين گوش و چشم را براى درك حقيقت ندادهام ؟
سوم اين كه: چرا به اين چشم به عنوان خلقتى بسيار لطيف ، كه با يك سر سوزن كور مىشود و گوش كه با ضربه ، پرده آن پاره مىشود و كر مىشويد ، نمىنگريد ، چگونه عمرى اين را نگه مىداريد كه پردهاش پاره و چشمت كور نشود ؟ اين دو پرده نازك را چه كسى نگه مىدارد ؟ پرده خانه شما، بعد از چند سال پاره مىشود و بايد آن را عوض كنيد .
پرسش قيامتى از اعضا و جوارح
چهارم اين كه:
» إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسُْولًا «(550)
از همه ديدهها و شنيدههاى شما در قيامت بازپرسى مىكنم .
بعد مىگويد :
» أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الأَْبْصَرَ وَ مَن يُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَىِّ وَ مَن يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ «
چه كسى بوده كه تو را به عنوان موجود زنده ، از خاك مرده درآورده است ؟
تو مگر نطفه نبودى ؟ نطفه مگر غذا نبوده است ؟ غذا مگر خاك نبوده است ؟ چه كسى تو را از آن خاك مرده در آورده و زنده كرده است ؟ چه كسى از مرغ زنده ، تخم مرغ دربسته مرده درآورده است ؟ مرغ كه زنده است ، پس چرا اين تخم مرغ مرده را از اين موجود زنده در مىآورد و بعد بيست و چهار روز روى همين مرده مىخوابد و زير پر و بال خود مىگيرد و با حرارت بدن ، باز اين مرده را به صورت جوجه زنده بيرون مىدهد ، چه كسى اين كار را مىكند ؟ كارگردانى آفرينش در دست كيست ؟
مىگويد : وقتى اين هشدار را به آنها بدهيد و اين سؤال را از آنها بپرسيد ، همه جواب مىدهند : وجود حكيم و بينايى كارگردان است . به آنها بگو : پس شما كه بر سر سفره او نشستهايد ، چرا با معصيت خود در همه چيز با او مخالفت مىكنيد ؟ چرا تقوا به خرج نمىدهيد ؟ چرا در محضر و دستگاه من گناه مىكنيد ؟
اثر دهم تقوا: كرامت
از آثار ديگر تقوا اين است كه شما وقتى اهل تقوا شويد ، نزد من از همه موجودات گرامىتر و با ارزشتر مىشويد :(551)
» إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَيكُمْ «(552)
اثر يازدهم تقوا: قبولى اعمالى
اثر يازدهم تقوا اين است كه : شما اگر اهل تقوا باشيد ، من در قيامت ، پروندهها را كه اغلب در بسته است ، باز مىكنم ، اما براى متقين :
» إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ «(553)
پرونده آنان را در بسته قبول مىكنم . ديگر حسابرسى ، دادگاه و محاكمهاى در كار نيست ، مىگويم : حق با تو است ، چون كه تو اهل تقوا هستى .(554)
اثر دوازدهم تقوا : بهشت
اما اگر تقوا پيشه كنيد ، از آثار تقوا اين است كه :
» وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَوَ تُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ «(555)
تقوا مركبى است كه در پايان جاده شما را به بهشت مىرساند .
» الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ كَانُواْ يَتَّقُونَ × لَهُمُ الْبُشْرَى فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فِى الْأَخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَتِ اللَّهِ «(556)
بشارتهايم را در دنيا و آخرت ويژه اهل تقوا قرار دادهام ؛ مژده پيروزى ، ظفر ، رسيدن اعمال به نتيجه ، بهشت ، همه مژدههايم براى اهل تقواست .(557)
آنچه تاكنون بيان شد اثرات دوازدهگانه تقوا از كلام خدا قرآن كريم بر پايه بيان جناب علامه مجلسى رضوان اللَّه تعالى عليه بود .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پی نوشت ها:
540) بحار الأنوار: 116/81، باب 13، حديث 11؛ »قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله يُحْشَرُ بِلَالٌ عَلَى نَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ يُؤَذِّنُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله فَإِذَا نَادَى كُسِيَ حُلَّةً مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةِ.«
بحار الأنوار: 202/31، باب 25 السادس؛ »عن رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه وآله أَنَّهُ قَالَ اشْتَاقَتِ الْجَنَّةُ إِلَى عَلِيٍّ وَ عَمَّارٍ وَ سَلْمَانَ وَ بِلَالٍ.«
541) يونس (31 : (10؛ »بگو : كيست كه شما را از آسمان و زمين روزى مىدهد ؟ يا كيست كه بر گوشها و چشمها مالكيّت و حكومت دارد ؟ و كيست كه زنده را از مرده ، و مرده را از زنده بيرون مىآورد ؟و كيست كه همواره امور ] جهان هستى [ را تدبير مىكند ؟ به زودى خواهند گفت : خدا ! پس بگو : آيا ] از پرستش غير او [نمىپرهيزيد ؟ !«
542) الكافى: 76/2، بَابُ الطَّاعَةِ وَ التَّقْوَى، حديث 7؛ »مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فَذَكَرْنَا الْأَعْمَالَ فَقُلْتُ أَنَا مَا أَضْعَفَ عَمَلِي فَقَالَ مَهْ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ ثُمَّ قَالَ لِي إِنَّ قَلِيلَ الْعَمَلِ مَعَ التَّقْوَى خَيْرٌ مِنْ كَثِيرِ الْعَمَلِ بِلَا تَقْوَى قُلْتُ كَيْفَ يَكُونُ كَثِيرٌ بِلَا تَقْوَى قَالَ نَعَمْ مِثْلُ الرَّجُلِ يُطْعِمُ طَعَامَهُ وَ يَرْفُقُ جِيرَانَهُ وَ يُوَطِّىُ رَحْلَهُ فَإِذَا ارْتَفَعَ لَهُ الْبَابُ مِنَ الْحَرَامِ دَخَلَ فِيهِ فَهَذَا الْعَمَلُ بِلَا تَقْوَى وَ يَكُونُ الآْخَرُ لَيْسَ عِنْدَهُ فَإِذَا ارْتَفَعَ لَهُ الْبَابُ مِنَ الْحَرَامِ لَمْ يَدْخُلْ فِيهِ.«
بحار الأنوار: 237/66، باب 36، حديث 4؛ »] تفسير القمي [ الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ يَعْنِي الْأَصْدِقَاءَ يُعَادِي بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام أَلَا كُلُّ خَلَّةٍ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا فِي غَيْرِ اللَّهِ فَإِنَّهَا تَصِيرُ عَدَاوَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صلى الله عليه وآله وَ لِلظَّالِمِ غَداً بِكَفِّهِ عَضَّةٌ وَ الرَّحِيلُ وَشِيكٌ وَ لِلْأَخِلَّاءِ نَدَامَةٌ إِلَّا الْمُتَّقِينَ.«
543) بحار الأنوار: 380/56، باب 28، حديث 24؛ »عن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ كَانَ عَلِيٌّ عليه السلام يَقُومُ فِي الْمَطَرِ أَوَّلَ مَا يُمْطَرُ حَتَّى يَبْتَلَّ رَأْسُهُ وَ لِحْيَتُهُ وَ ثِيَابُهُ فَقِيلَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ الْكِنَّ الْكِنَّ فَقَالَ إِنَّ هَذَا مَاءٌ قَرِيبُ الْعَهْدِ بِالْعَرْشِ ثُمَّ أَنْشَأَ يُحَدِّثُ فَقَالَ إِنَّ تَحْتَ الْعَرْشِ بَحْراً فِيهِ مَاءٌ يُنْبِتُ أَرْزَاقَ الْحَيَوَانَاتِ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ أَنْ يُنْبِتَ بِهِ مَا يَشَاءُ لَهُمْ رَحْمَةً مِنْهُ لَهُمْ أَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ فَمَطَرَ مَا شَاءَ مِنْ سَمَاءٍ إِلَى سَمَاءٍ حَتَّى يَصِيرَ إِلَى سَمَاءِ الدُّنْيَا فِيمَا أَظُنُّ فَيُلْقِيَهُ إِلَى السَّحَابِ وَ السَّحَابُ بِمَنْزِلَةِ الْغِرْبَالِ ثُمَّ يُوحِي إِلَى الرِّيحِ أَنِ اطْحَنِيهِ وَ أَذِيبِيهِ ذَوَبَانَ الْمَاءِ ثُمَّ انْطَلِقِي بِهِ إِلَى مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا فَامْطُرِي عَلَيْهِمْ فَيَكُونَ كَذَا وَ كَذَا عُبَاباً وَ غَيْرَ ذَلِكَ فَتَقْطُرُ عَلَيْهِمْ عَلَى النَّحْوِ الَّذِي يَأْمُرُهَا بِهِ فَلَيْسَ مِنْ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ إِلَّا وَ مَعَهَا مَلَكٌ حَتَّى يَضَعَهَا مَوْضِعَهَا وَ لَمْ يَنْزِلْ مِنَ السَّمَاءِ قَطْرَةٌ مِنْ مَطَرٍ إِلَّا بِعَدَدٍ مَعْدُودٍ وَ وَزْنٍ مَعْلُومٍ إِلَّا مَا كَانَ مِنْ يَوْمِ الطُّوفَانِ عَلَى عَهْدِ نُوحٍ عليه السلام فَإِنَّهُ نَزَلَ ] من [ مَاءٌ مُنْهَمِرٌ بِلَا وَزْنٍ وَ لَا عَدَدٍ.«
بحار الأنوار: 384/56، باب 28، حديث 29؛ »كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام إِذَا أَصَابَهُ الْمَطَرُ مَسَحَ بِهِ صُلْعَتَهُ وَ قَالَ بَرَكَةٌ مِنَ السَّمَاءِ لَمْ يُصِبْهَا يَدٌ وَ لَا سِقَاء.«
بحار الأنوار: 127- 125/3، باب 4، حديث 1؛ »عن الصادق عليه السلام فَكِّرْ يَا مُفَضَّلُ فِي الصَّحْوِ وَ الْمَطَرِ كَيْفَ يَعْتَقِبَانِ عَلَى هَذَا الْعَالَمِ لِمَا فِيهِ صَلَاحُهُ وَ لَوْ دَامَ وَاحِدٌ مِنْهُمَا عَلَيْهِ كَانَ فِي ذَلِكَ فَسَادُهُ أَ لَا تَرَى أَنَّ الْأَمْطَارَ إِذَا تَوَالَتْ عَفِنَتِ الْبُقُولُ وَ الْخُضَرُ وَ اسْتَرْخَتْ أَبْدَانُ الْحَيَوَانِ وَ خَصِرَ الْهَوَاءُ فَأَحْدَثَ ضُرُوباً مِنَ الْأَمْرَاضِ وَ فَسَدَتِ الطُّرُقُ وَ الْمَسَالِكُ وَ أَنَّ الصَّحْوَ إِذَا دَامَ جَفَّتِ الْأَرْضُ وَ احْتَرَقَ النَّبَاتُ وَ غِيضَ مَاءُ الْعُيُونِ وَ الْأَوْدِيَةِ فَأَضَرَّ ذَلِكَ بِالنَّاسِ وَ غَلَبَ الْيُبْسُ عَلَى الْهَوَاءِ فَأَحْدَثَ ضُرُوباً أُخْرَى مِنَ الْأَمرَاضِ فَإِذَا تَعَاقَبَا عَلَى الْعَالَمِ هَذَا التَّعَاقُبَ اعْتَدَلَ الْهَوَاءُ وَ دَفَعَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا عَادِيَةَ الآْخَرِ فَصَلَحَتِ الْأَشْيَاءُ وَ اسْتَقَامَتْ.«
544) الرحمن (21 - 19 : (55؛ »دو درياى ] شيرين و شور [ را روان ساخت در حالى كه همواره باهم تلاقى و برخورد دارند ؛ × ] ولى [ ميان آن دو حايلى است كه به هم تجاوز نمىكنند ] درنتيجه باهم مخلوط نمىشوند ! [ × پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد ؟«
545) تفسير نمونه: 126 - 124/23 )تفسير: درياها با ذخائر گرانبهايشان(
در ادامه شرح نعمتهاى پروردگار سخن از درياها به ميان مىآورد، اما نه همه درياها بلكه كيفيت خاصى در پارهاى از درياها كه هم پديدهاى است عجيب و نشانهاى است از قدرت بى پايان حق، و هم وسيلهاى است براى پديد آمدن بعضى از متاعهاى مورد استفاده انسانها.
مىفرمايد: »دو درياى مختلف را در كنار هم قرار داد در حالى كه با هم تماس دارند« »مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ«. »اما در ميان آن دو برزخى است كه مانع از طغيان و غلبه يكى بر ديگرى مىباشد« »بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ«. ماده »مرج« )بر وزن فلج( به معنى مخلوط كردن و يا فرستادن و رها نمودن است، و در اينجا به معنى فرستادن و در كنار هم قرار دادن مىباشد، به قرينه جمله »بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ«. منظور از اين دو دريا به گواهى آيه 5 - 3 سوره »فرقان« دو درياى آب »شيرين« و »شور« است، آنجا كه مىفرمايد »وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً«: او كسى است كه دو دريا را در كنار هم قرار داد يكى گوارا و شيرين است و ديگرى شور و تلخ، و در ميان آنها برزخى قرار داد تا با هم مخلوط نشوند. اما در اينكه اين دو درياى شيرين و شور كجاست كه بر يكديگر غلبه نمىكنند؟ و اين برزخى كه ميان آن دو قرار دارد چيست؟ در ميان مفسران گفتگو بسيار است، و بعضى تعبيراتى دارند كه نشان مىدهد وضع درياهاى زمين در آن زمان براى آنها كاملا مشخص نبوده است، از جمله اينكه گفتهاند: منظور از اين دو دريا درياى فارس و درياى روم است، در حالى كه امروز مىدانيم اين هر دو دريا آب شور دارد و برزخى در ميان آن دو نيست. يا اينكه گفتهاند: منظور درياى آسمان است، و درياى زمين كه اولى شيرين و دومى شور است، در حالى كه مىدانيم دريايى در آسمان وجود ندارد جز ابرها و بخاراتى كه از اقيانوسهاى زمين برمىخيزد.
يا اينكه گفتهاند: منظور از درياى شيرين آبهاى زيرزمينى است، كه با آبهاى درياها مخلوط نمىشود، و برزخ ميان اين دو ديوارهاى اين مخازن آنها است. در حالى كه مىدانيم در زيرزمين چيزى به صورت دريا كمتر يافت مىشود، بلكه ذرات آب در لابلاى ذرات خاك و شن مرطوب مخفى و پنهان است هنگامى كه در نقطهاى چاه مىكنند اين رطوبتها تدريجا جمع شده و آب ظاهر مىگردد، بعلاوه لؤلؤ و مرجان كه در آيات بعد به آن اشاره شده از آبهاى زيرزمينى به دست نمىآيد. پس منظور از اين دو دريا چيست؟ سابقاً در تفسير سوره فرقان به اين واقعيت اشاره كرديم كه رودخانههاى عظيم آب شيرين هنگامى كه به درياها و اقيانوسها مىريزند معمولا دريايى از آب شيرين در كنار ساحل تشكيل مىدهند و آب شور را به عقب مىرانند و عجب اينكه تا مدت زيادى اين دو آب شيرين و شور به خاطر تفاوت درجه غلظت به هم آميخته نمىشوند. در مسافرت با هواپيما در مناطقى كه اين رودخانهها به دريا مىريزند منظره درياهاى آب شيرين و شور كه در كنار هم قرار دارند و از هم جدا هستند به خوبى از بالا نمايان است، و هنگامى كه كناره اين آبها به يكديگر مخلوط شوند آبهاى شيرين تازه جاى آنها را مىگيرند، به طورى كه اين دو درياى جدا از هم دائما جلب توجه مىكند. جالب اينكه به هنگام مد دريا كه سطح اقيانوس بالا مىآيد آبهاى شيرين به عقب رانده مىشود، بى آنكه با آب شور مخلوط گردد »مگر در مواقع خشكسالى و كم آبى« و قسمت زيادى از خشكى را مىپوشانند، لذا ساحلنشينان در اين مناطق با مهار كردن اين آبهاى شيرين نهرهاى زيادى در منطقه ساحلى به وجود مىآورند كه به وسيله آن زمينهاى فراوانى مشروب مىشود.اين نهرها كه از بركت جزر و مد ساحلى وتاثير آن در آب اين نهرها به وجود مىآيد در شبانهروز دو بار از آب شيرين پر و خالى مىشود، و وسيله بسيار مؤثرى براى آبيارى مناطق وسيعى هستند.
546) اعلى (3 - 2 : (87؛ »آنكه آفريد ، پس درست و نيكو گردانيد . × و آنكه اندازه قرار داد و هدايت كرد.«
547) حج (73 : (22؛ »اى مردم ! ] براى شما و معبودانتان [ مَثَلى زده شده است ؛ پس به آن گوش فرا دهيد ، يقيناً كسانى كه به جاى خدا مىپرستيد ، هرگز نمىتوانند مگسى بيافرينند اگر چه براى آفريدن آن گرد آيند و اگر مگس ، چيزى را از آنان بربايد ، نمىتوانند آن را از او بازگيرند ، هم پرستشكنندگان و هم معبودان ناتوانند .«
548) انسان (2 : (76؛ »ما انسان را از نطفه آميخته و مختلطى ] از مواد و عناصر [آفريديم و او را از حالتى به حالتى و شكلى به شكلى ] از نطفه به علقه ، از علقه به مضغه ، از مضغه به استخوان تا طفلى كامل [درآورديم ، پس او را شنوا و بينا قرار داديم .«
549) العروة الوثقى، سيد محمد كاظم طباطباى يزدى: 122 - 120/2، دعاى تلقين ميت؛ »يا فلان بن فلان إذا أتاك الملكان المقربان رسولين من عند الله تبارك وتعالى وسألاك عن ربك وعن نبيك وعن دينك وعن كتابك وعن قبلتك وعن أئمتك فلا تخف ولا تحزن وقل في جوابهما : الله ربي و محمد صلى الله عليه وآله نبيي والإسلام ديني والقرآن كتابي والكعبة قبلتي وأمير المؤمنين علي بن أبي طالب إمامي.«
550) اسرا (36 : (17؛ »زيرا گوش و چشم و دل ] كه ابزار علم و شناخت واقعىاند [ موردِ بازخواست اند .«
551) الكافى: 422/3؛ باب تهيئة الإمامللجمعة و خطبته؛ »عن أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فِي خُطْبَةِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ الْخُطْبَةُ الْأُولَى: .. أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أُخَوِّفُكُمْ مِنْ عِقَابِهِ فَإِنَّ اللَّهَ يُنْجِي مَنِ اتَّقَاهُ بِمَفَازَتِهِمْ لَا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ وَ يُكْرِمُ مَنْ خَافَهُ يَقِيهِمْ شَرَّ مَا خَافُوا وَ يُلَقِّيهِمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً وَ أُرَغِّبُكُمْ فِي كَرَامَةِ اللَّهِ الدَّائِمَةِ وَ أُخَوِّفُكُمْ عِقَابَهُ الَّذِي لَا انْقِطَاعَ لَهُ وَ لَا نَجَاةَ لِمَنِ اسْتَوْجَبَهُ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الدُّنْيَا وَ لَا تَرْكَنُوا إِلَيْهَا فَإِنَّهَا دَارُ غُرُورٍ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهَا وَ عَلَىأَهْلِهَا الْفَنَاءَ فَتَزَوَّدُوا مِنْهَا الَّذِي أَكْرَمَكُمُ اللَّهُ بِهِ مِنَ التَّقْوَى وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَإِنَّهُ لَا يَصِلُ إِلَى اللَّهِ مِنْ أَعْمَالِ الْعِبَادِ إِلَّا مَا خَلَصَ مِنْهَا وَ لَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ إِلَّا مِنَ الْمُتَّقِينَ . . .«
مستدرك الوسائل: 267/11، باب 20، حديث 12963؛ »عن النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله: قَالَ التَّقْوَى إِجْلَالُ اللَّهِ وَ تَوْقِيرُ الْمُؤْمِنِينَ. وَ عَنْهُ صلى الله عليه وآله قَالَ كُلُّكُمْ بَنُو آدَمَ طَفُّ الصَّاعِ إِلَّا مَنْ أَكْرَمَهُ اللَّهُ بِالتَّقْوَى إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ.«
بحار الأنوار: 293/70، باب 133، حديث 24؛ »عن أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ لَمَّا كَانَ يَوْمُ فَتْحِ مَكَّةَ قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله فِي النَّاسِ خَطِيباً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ أَذْهَبَ عَنْكُمْ بِالْإِسْلَامِ نَخْوَةَ الْجَاهِلِيَّةِ وَ التَّفَاخُرَ بِآبَائِهَا وَ عَشَائِرِهَا أَيهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ مِنْ آدَمَ وَ آدَمُ مِنْ طِينٍ أَلَا وَ إِنَّ خَيْرَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَكْرَمَكُمْ عَلَيْهِ الْيَوْمَ أَتْقَاكُمْ وَ أَطْوَعُكُمْ لَهُ أَلَا وَ إِنَّ الْعَرَبِيَّةَ لَيْسَتْ بِأَبٍ وَالِدٍ وَ لَكِنَّهَا لِسَانٌ نَاطِقٌ فَمَنْ قَصَّرَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ يُبَلِّغْهُ رِضْوَانَ اللَّهِ حَسَبُهُ أَلَا وَ إِنَّ كُلَّ دَمٍ أَوْ مَظْلِمَةٍ أَوْ إِحْنَةٍ كَانَتْ فِي الْجَاهِلِيَّةِ فَهِيَ تُطَلُّ تَحْتَ قَدَمِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.«
بحار الأنوار: 293/70، باب 133، حديث 25؛ »عن أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ قَالَ أَصْلُ الْمَرْءِ دِينُهُ وَ حَسَبُهُ خُلُقُهُ وَ كَرَمُهُ تَقْوَاهُ وَ إِنَّ النَّاسَ مِنْ آدَمَ شَرَعٌ سَوَاءٌ.«
552) حجرات (13 : (49؛ »بىترديد گرامىترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست .«
553) مائده (27 : (5؛ »] او [ گفت : خدا فقط از پرهيزكاران مىپذيرد .«
554) الكافى: 47/2، حديث 3؛ »عن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ إِنَّكُمْ لَا تَكُونُونَ صَالِحِينَ حَتَّى تَعْرِفُوا وَ لَا تَعْرِفُونَ حَتَّى تُصَدِّقُوا وَ لَا تُصَدِّقُونَ حَتَّى تُسَلِّمُوا أَبْوَاباً أَرْبَعَةً لَا يَصْلُحُ أَوَّلُهَا إِلَّا بِآخِرِهَا ضَلَّ أَصْحَابُ الثَّلَاثَةِ وَ تَاهُوا تَيْهاً بَعِيداً إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يَقْبَلُ إِلَّا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَ لَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ إِلَّا بِالْوَفَاءِ بِالشُّرُوطِ وَ الْعُهُودِ وَ مَنْ وَفَى اللَّهَ بِشُرُوطِهِ وَ اسْتَكْمَلَ مَا وَصَفَ فِي عَهْدِهِ نَالَ مَا عِنْدَهُ وَ اسْتَكْمَلَ وَعْدَهُ إِنَّ اللَّهَ Uأَخْبَرَ الْعِبَادَ بِطَرِيقِ الْهُدَى وَ شَرَعَ لَهُمْ فِيهَا الْمَنَارَ وَ أَخْبَرَهُمْ كَيْفَ يَسْلُكُونَ فَقَالَ وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى وَ قَالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ فَمَنِ اتَّقَى اللَّهَ U فِيمَا أَمَرَهُ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُؤْمِناً بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه وآله . . .«
555) آل عمران (133 : (3؛ »و به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش ] به وسعتِ [ آسمانها و زمين است بشتابيد ؛ بهشتى كه براى پرهيزكاران آماده شده است.«
556) يونس (64 - 63 : (10؛ »آنان كه ايمان آوردهاند و همواره پرهيزكارى دارند . × آنان را در زندگى دنيا وآخرت مژده و بشارت است ] در دنيا به وسيله وحى و در آخرت به خطاب خدا و گفتار فرشتگان [ در كلمات خدا ] كه وعدهها و بشارتهاى اوست [ هيچ دگرگونى نيست.«
557) بحار الأنوار: 177/6، باب 7، حديث 5؛ »قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام إِنَّمَا أَحَدُكُمْ حِينَ يَبْلُغُ نَفْسُهُ هَاهُنَا يَنْزِلُ عَلَيْهِ مَلَكُ الْمَوْتِ فَيَقُولُ أَمَّا مَا كُنْتَ تَرْجُو فَقَدْ أُعْطِيتَهُ وَ أَمَّا مَا كُنْتَ تَخَافُهُ فَقَدْ أَمِنْتَ مِنْهُ وَ يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى مَنْزِلِهِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ يُقَالُ لَهُ انْظُرْ إِلَى مَسْكَنِكَ فِي الْجَنَّةِ وَ انْظُرْ هَذَا رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عليه السلام رُفَقَاؤُكَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الآْخِرَةِ.«
بحار الأنوار: 218/39، باب 85، حديث 11؛ »عن جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ تَذَاكَرَ أَصْحَابُنَا الْجَنَّةَ عِنْدَ النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله فَقَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وآله إِنَّ أَوَّلَ أَهْلِ الْجَنَّةِ دُخُولًا فِي الْجَنَّةِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام قَالَ فَقَالَ أَبُو دُجَانَةَ الْأَنْصَارِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَيْسَ أَخْبَرْتَنَا أَنَّ الْجَنَّةَ مُحَرَّمَةٌ عَلَى الْأَنْبِيَاءِ حَتَّى تَدْخُلَهَا وَ عَلَى الْأُمَمِ حَتَّى يَدْخُلَهَا أُمَّتُكَ قَالَ بَلَى يَا أَبَا دُجَانَةَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ لِوَاءً مِنْ نُورٍ وَ عَمُودُهُ مِنْ يَاقُوتٍ مَكْتُوبٌ عَلَى ذَلِكَ اللِّوَاءِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ وَ صَاحِبُ اللِّوَاءِ أَمَامَ الْقَوْمِ قَالَ فَسُرَّ بِذَلِكَ عَلِيٌّ عليه السلام فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ الَّذِي أَكْرَمَنَا وَ شَرَّفَنَا بِكَ قَالَ فَقَال َالنَّبِيُّ صلى الله عليه وآله أَبْشِرْ يَا عَلِيُّ مَا مِنْ عَبْدٍ يُحِبُّكَ وَ يَنْتَحِلُ مَوَدَّتَكَ إِلَّا بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَنَا ثُمَّ قَرَأَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وآله هَذِهِ الآْيَةَ إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ.«