
مرگ و عالم آخرت

- تاریخ انتشار: 10 آذر 1391
- تعداد بازدید: 35300
عناوین این مقاله
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- مرگ ؛ حقيقتى اجتناب ناپذير
- هديه براى ده حقيقت
- ارسال چهل هديه براى بعد از مرگ
- تهيه هدايا در بازار دنيا ، قبل از مرگ
- كشت عمل در دنيا و برداشت در آخرت
- حسرت آخرتى براى غافلان از كشت عمل
- ذلت اهل جهنم و عزت اهل بهشت
- عكس العمل بهشتيان با ديدن اهل جهنم
- عذاب رؤيت بهشتيان توسط دوزخيان
- مصاديق حبل الله و حبل الناس
از رسول خدا صلى الله عليه وآله سؤال مهمى شد كه حضرت به اين سؤال ، چهل پاسخ دادند . در حقيقت ايشان با اين چهل پاسخ ، فرهنگ جامع تربيتى ، خانوادگى ، اجتماعى ، مادى و معنوى را ارائه فرمودهاند و پاسخ حضرت فقط براى آن سؤال كننده نبوده است .
سؤالى كه آن مرد كرد ، در ارتباط با خودش بود ، اما پاسخهايى كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله دادند ، در ارتباط با تمام انسانها تا روز پايان اين دنيا است .
اين سؤال و پاسخ در منابع مهم حديثى شيعه نقل شده است ، از جمله در جلد دهم »مستدرك سفينة البحار « آمده است :
» جاء رجل الى النّبى صلى الله عليه وآله فقال : أتأذن لى أن اتمنّى الموت ؟ «(1)
خدمت وجود مبارك رسول خدا صلى الله عليه وآله عرض مىكند : آيا شما به من اجازه مىدهيد كه مرگ خودم را از خدا بخواهم ؟ مردن خودم را بخواهم و تمنّا يا آرزوى مرگ كنم ؟ ديگر در اين دنيا نباشم و از دنيا بيرون بروم ؟
مرگ ؛ حقيقتى اجتناب ناپذير
پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله به او فرمودند :
» فانّ الموتَ شىءٌ لابدّ منه «
مرگ ، مردن و انتقال به عالم بعد ، حقيقتى است كه از آن چارهاى نيست و حكم مرگ بر كلّ موجودات زنده جهان نوشته شده است .
خداوند متعال براى هر موجود زندهاى زمان محدود و معيّنى را قرار داده است كه هرگاه اين زمان تمام شود و به سر آيد ، آن موجود زنده به عالم ديگر انتقال پيدا مىكند .
» و سفر طويل «
اين جاده ، جادهاى طولانى و اين سفر ، سفر طول و درازى است . عالمى بين مرگ و قيامت است ؛ يعنى بعد از مرگ تا برپا شدن قيامت ، كه خدا در قرآن مىفرمايد آن عالم را برزخ نام گذارى كرده است . زمانش خيلى طولانى است .
هديه براى ده حقيقت
بعد حضرت فرمودند :
» ينبغى لمن أراده أن يرفع عشر هدايا «
اگر كسى به اين مسافرت علاقهمند است و مىخواهد از اين دنيا برود ، البته نبايد آرزوى مرگ كند و دعا كند كه خدا مرگ او را برساند ، اما چون مرگ امرى قطعى و حتمى است ، لذا آرزومند آن بايد ده هديه را براى بعد از مرگ خود فراهم كند .
ارسال چهل هديه براى بعد از مرگ
آن شخص از رسول خدا صلى الله عليه وآله سؤال كرد : اين ده هديه چيست ؟ حضرت فرمودند : چهار هديه مربوط به ملك الموت است ، چهار هديه مربوط به خود قبر يعنى برزخ ، چهار هديه مربوط به آن دو فرشته سؤال كننده از انسان ، چهار هديه مربوط به ميزان و ترازو و چهار هديه نيز مربوط به صراط ؛ يعنى آن راهى را كه انسان بايد در قيامت از آن عبور كند .
البته عبور از اين جاده نيز توضيحاتى دارد كه در قرآن مجيد بيان شده است . اگر در طول بحث به اين قسمت از روايت رسيديم ، داستان اين راه و روندگان آن و متوقفّين در آن را از طريق قرآن مجيد بررسى خواهيم كرد .
بعد پيغمبر صلى الله عليه وآله فرمودند : چهار هديه مربوط به مالك دوزخ و كارگردان جهنم است ، چهار هديه مربوط به رضوان و كارگردان بهشت ، چهار هديه مربوط به جبرئيل ، چهار هديه مربوط به من و چهار هديه نيز مربوط به خدا كه جمعاً چهل هديه مىشود .
تهيه هدايا در بازار دنيا ، قبل از مرگ
پيغمبر اسلام صلى الله عليه وآله فرمود : بايد قبل از مرگ براى هر كدام چهار هديه فراهم كنيد ؛ چون بازار قيامت فقط بازار رسيدگى به پرونده است ، نه بازار تهيه هديه و هيچ كدام از اين چهل هديه در بازار بعد از مرگ پيدا نمىشود ، ولى كل اين چهل گوهر گرانبهاى با ارزش در بازار زندگى دنيا قابل دسترسى است .
در ضمن پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله مىخواهند براى ما ارزش اين دنيا و بازار بودن آن را بيان كنند كه در روايات نيز از دنيا به بازار تعبير شده است ، چنانچه امام عسگرى عليه السلام مىفرمايند :
» الدنيا سوق ربح فيها قوم و خسر آخرون «(2)
دنيا براى شما مانند بازارى است كه در اين بازار مردم دو گروه هستند ؛ گروهى كه سود مىبرند و گروهى كه همه وجود و سرمايه خود را به باد مىدهند و تباه مىكنند .
كشت عمل در دنيا و برداشت در آخرت
رسول خدا صلى الله عليه وآله از دنيا تعبيرى دارند كه خيلى پرمعنا است . حضرت فرمودند :
» الدنيا مزرعة الاخرة «(3)
اين دنيا مانند كشتزار است . بنابراين شما باغبان هستيد ، هر چه در اين دنيا بكاريد ، در قيامت درو مىكنيد و نصيب خوبى داريد و اگر نكاريد ، در قيامت هيچ نصيبى نداريد .
قرآن مجيد در اين باره چنين مىفرمايد:
» وَمَا لَهُو فِى الْأَخِرَةِ مِنْ خَلَقٍ «(4)
»خلاق « ؛ يعنى نصيب . براى انسانى كه نكِشته ، در آخرت هيچ نصيبى وجود نخواهد داشت .
حسرت آخرتى براى غافلان از كشت عمل
البته اين را هم بدانيد كه در قيامت اهل جهنم به پروردگار عالم عرض مىكنند: خدايا ! ما را به دنيا برگردان . براى چه برگرداند ؟ تا در اين كشتزار بكارند و بعد وارد قيامت شوند و درو كنند . اما اراده پروردگار به برگرداندن كسى از قيامت به دنيا تعلّق نگرفته است .
وقتى كه انسانى مرد ، ديگر كار از كار گذشته و هيچ كارى نمىتواند بكند . خودش مىماند و كشت اعمال ، يا خودش و بدن خالى . وقتى كشت ندارد ، محصولى نيز ندارد . خيلى سخت است كه از دنيا به آخرت برود و جلوى چشمش ببيند ميليونها نفر مرد و زن، زارع خوبى بودهاند و بهشت نصيب آنان شده است ، ولى به تعبير قرآن مجيد ، او حتى مقدارى آب كه رفع تشنگى كند ، نصيبش نشده است .
ذلت اهل جهنم و عزت اهل بهشت
خدا در قرآن مىفرمايد : اهل جهنّم به اهل بهشت مىگويند :
» أَنْ أَفِيضُواْ عَلَيْنَا مِنَ الْمَآءِ «(5)
مقدار كمى از اين همه چشمه ، رودخانه و منابع عظيم آبى كه در اختيار شما است ، به ما بدهيد . بهشتىها چشمههاى متعددى در اختيار دارند:
» عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا «(6)
» إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا «(7)
يا در آيه ديگرى مىفرمايد : در بهشت چشمهاى هست كه اسمش »سلسبيل«(8) است كه در شعر شعراى ايران ، ظاهراً در اشعار فردوسى استفاده شده است كه از قرآن گرفته شده است .
اينها غير از اين چشمههايى است كه قرآن مجيد بيان مىكند :
» جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ «(9)
»الانهار « جمع »نهر « است . خدا نمىگويد چند رودخانه ، مىفرمايد : رودخانهها . تمام آب آنها نيز خوردنى است ؛ چون در بهشت ماده آلودهاى وجود ندارد .
عكس العمل بهشتيان با ديدن اهل جهنم
اهل جهنّم مىبينند ؛ يعنى خدا بهشتىها و جهنمىها را با هم روبرو مىكند ، يا طبق برخى روايات بهشت بر جهنم محيط است و اهل بهشت تمام اهل جهنم را مىتوانند ببينند و يكى از لذتهاى آنان نيز اين است كه با ديدن خود در بهشت و عذاب سخت اهل جهنم ، نفس راحتى مىكشند كه چقدر خوب شد كه ما حرفهاى خدا را جدى گرفتيم ، در مزرعه دنيا عمل مثبت كاشتيم و براى چنين روزى خود را مهيا كرديم .
البته بهشتىها در جاى خود قرار دارند و جهنمىها را مىبينند و جهنمىها نيز در جاى خود هستند و آنها نيز بهشتىها را مىبينند ، البته نه براى هميشه . خود اين هم عذابى است كه اهل جهنم ببينند خدا براى او بهشت را آفريده بود ، اما او خودش را جهنمى كرده است .
اهل بهشت نيز مسير زندگى را ، همان گونه كه خدا به آنها داده بود :
» اهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُسْتَقِيمَ × صِرَ طَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ «(10)
و در سوره نساء توضيح مختصرى داده است :
» فَأُو لَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّلِحِينَ «(11)
اينها »أنعمت عليهم « هستند كه مسير طبيعى خلقت خود ، خرد ، قلب ، روح و جوارح خود را ، كه صراط مستقيم الهى است و اين صراط نيز در دنيا قرآن است ، طى كردند و حال به بهشت رسيدهاند .
آنها هيچ حسرت و غصّهاى ندارند :
» لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ «(12)
عذاب رؤيت بهشتيان توسط دوزخيان
اما يكى از دردهاى اهل جهنم اين است كه وقتى بهشت را به آنها نشان مىدهند و بهشتيان را مىبينند ، عذاب مىكشند كه چرا در زندگى ، در خلقت خود دستكارى كردند و به جاى اينكه ماشين وجود خود را در صراط مستقيم حركت دهند ، در مسير شيطان حركت دادند . اين دستكارى نيز كار خود آنها است ، نه كار خدا .
آن وقت به اهل بهشت مىگويند : يكديگر را نگاه كنيد . خيلىها با هم آشنا هستند ؛ پدر در جهنم است ، پسر در بهشت ، يا برعكس . زن در بهشت است و شوهرش در جهنم ، يا برعكس .
امام عليه السلام در بهشت است ، ولى رعيت آن امام در جهنم . خدا امام معصوم را فرستاد تا همه به او اقتدا كنند و مأموم او شوند ، اما خيلىها به او اقتدا نكردند و در جهنم مىبينند كه امامشان در بهشت است . اين نيز خود نوعى عذاب است .(13)
مثلاً امام حسين عليه السلام در بهشت است و مردم زمانش در جهنم . به حضرت هجده هزار نامه نوشتند كه زندگى ما در اختيار شماست . ما امام لازم داريم . بيا . حضرت نيز آمدند ، اما همين نويسندگان نامه ، در كربلا جلوى امام را گرفتند و او را قطعه قطعه كردند . اينها آن روز مىبينند كه امام در بهشت است و خودشان در جهنم .
درخواست آب از اهل بهشت
اهل جهنم به آشنايان خود در بهشت مى گويند :
» أَنْ أَفِيضُواْ عَلَيْنَا مِنَ الْمَآءِ «(14)
به ما كمى آب بدهيد . در آنجا رابطه ها كاملاً قطع است . اين هم يكى از بلاهاى قيامت است .
» و هو بلاء تطول مدّته و يدوم مقامه ولايخفّف عن أهله «(15)
قطع هر گونه رابطه بين اهل دوزخ و بهشت
در قرآن مجيد درباره قطع رابطه ها مىفرمايد :
» وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ «(16)
تمام دستگيره هاى نجات و رحمت از دوزخيان قطع است .
يعنى اگر فرزندى در جهنم است ، به مادرش كه در بهشت است التماس كند كه فقط ذرّهاى آب به من بدهد ، اما رابطه مادرى با فرزندى قطع است ؛ يعنى مادر دلش نمىسوزد و خدا چراغ مهر مادرى را از دل مادر بهشتى نسبت به فرزند دوزخى خاموش كرده است ؛ چون اگر بنا باشد كه در بهشت مادران دل سوزى كنند و بلند بلند گريه كنند ، اين ديگر بهشت نشد ، باز همان دنيا است .
بهشت جاى ناله ، غصّه ، به سينه و صورت زدن ، گريه كردن و اشك ريختن نيست ،
» وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ «
تمام رابطه هاى مربوط به نجات از دوزخيان قطع و بريده است .
جواب تقاضاى دوزخيان از اهل بهشت
آن وقت بهشتيان چه جوابى مىدهند ؟ به آنها مى گويند :
» حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ «(17)
خدا نعمت بهشت را بر دوزخيان حرام كرده است ؛ يعنى اين كِشت اختصاصى است و مانند دنيا نيست كه ما كار مىكرديم و شما مىخورديد .
من در خانه كار مىكردم و زحمت مىكشيدم و به شما مىگفتم : نماز بخوانيد و روزه بگيريد ، اما شما حرفم را گوش نمىداديد . من مجبور بودم كار كنم و براى شما نيازمندىها را بياورم ، خانه و ماشين آماده كنم ، آنجا مىشد كه شما از تلاش من بهره ببريد ، ولى اينجا ، اين كِشت اختصاصى است و از آن چيزى به شما نمىدهند . خدا به شما حرام كرده است ، لذا به آنها آبى داده نمىشود .
تهيه دستگيره آخرتى
اين مسأله تهيه هديه از ديدگاه قرآن است كه شما به اميد اين كه بعد از مرگ براى خود دستگيره نجات فراهم كنيد، نباشيد. اينجا دستگيره فراهم كنيد . ما اينجا مأمور به اتّصال به وسيلهه اى نجاتيم :
» وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا «(18)
مصاديق حبل الله و حبل الناس
در آيه ديگرى دارد :
» وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ «(19)
يكى اين كه مىگويد : » بحبل الله « كه قرآن است ، چنگ بزنيد ، جاى ديگر نيز مىگويد : » و حبل من الناس « كه انبيا و ائمه طاهرين عليهم السلام هستند .(20)
شما اينجا دست به دامان قرآن ، پيغمبران و ائمه عليهم السلام شويد . اگر اينجا عمرى دست به دامان شكم و شهوت بوديد و فكر كنيد آنجا دست شما به آن دستگيرهها مىرسد ، نه ، اين فكر را نكنيد كه اين فكر باطل ، نادرست و غلطى است .
ما اين حرفها را از آيات قرآن مىفهميم . به خصوص اين آيه شريفه كه درباره دوزخيان مىفرمايد :
» فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَعَةُ الشَّفِعِينَ «(21)
قدرت نجاتدهى انبيا ، ائمه عليهم السلام ، قرآن و اولياى خدا در قيامت ، اهل جهنّم را نمىگيرد و اينان اصلاً به سراغ اهل جهنم نمىروند .
اين مقدمه لازم بود تا عنايت داشته باشند كه اينجا ، در اين بازار بايد دستگيرهها و هديهها را فراهم كرد . حال جملهاى از آن روايت را ترجمه كنم ، پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود :
» فانّ الموت شىء لابدّ منه «
مرگ حقيقتى است كه هيچ چارهاى از آن نيست .
آياتى در زمينه مرگ
1 - عموميت مرگ
چند آيه قرآن و شعر از ابن سينا و ملك الشعراى بهار درباره مرگ و اين كه هيچ چارهاى از مرگ نيست ببينيد . يعنى مرگ براى همه مانند كوچه بن بست و گره باز نشدنى است كه هيچ كسى در اين عالم ، هر چه قدرت داشته باشد نيز نمىتواند اين بن بست يا اين گره زده شده به وجود موجودات زنده را باز كند . اين معناى » لابدّ منه « است .
حال چند آيه را در اين ارتباط ببينيد :
» كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ «(22)
استثنا هم ندارد . هر موجود زندهاى مرگ را ، يا به صورت خيلى شيرين ، يا مانند نوشيدن زهر بسيار تلخ خواهد چشيد كه در آيات و روايات بيان شده است كه چگونه مرگ شيرين است و چگونه تلخ . آشاميدنى بسيار تلخى است كه نمونه تلخى آن در هيچ ماده تلخ دنيايى نيست .
2 - گريبان گيرى مرگ
در آيه ديگر به قدرتمندان مىفرمايد : اى قدرتمندان غافل ! كاخ نشينان ! زورمداران ! اسلحه داران و پول داران قوى عالم :
» أَيْنََما تَكُونُوا يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِى بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ «(23)
هر جا كه باشيد ، چنگال مرگ گريبان شما را مىگيرد ، گرچه كاخ نشين يا چرچيل ، فرعون ، نمرود و يزيد هم باشيد ، مرگ شما را مىگيرد .
مرگ ؛ نقطه عجز زورمداران
اتفاقاً قدرتمندان عالم عمر خيلى طولانيى نداشتند . خيلى عجيب است . يزيد كه خيلى ادعاى قدرت مىكرد و از قدرت ظاهرى نيز برخوردار بود ، سى و سه ساله بود كه مرگ گريبانش را گرفت .
هارون الرشيد كه مىگويند به خورشيد مىگفت : هر جا بتابى و غروب كنى ، منطقه حكومت من است ، چهل و هفت ساله بود كه مرد . ديگر ستمگران عالم نيز همين گونه بودند . عمر خيلى طولانيى نداشتند . خيلى كم داريم كسانى كه به هشتاد يا نود سال رسيده باشند . بعد با آبروريزى و بيمارىهاى عجيب و غريبى مردند .
خدا به پشه فرمود : به نمرود حمله كن و بيچارهاش كن . يا به چند قطره آب گفت : وارد حلق فرعون شو و او را خفه كن . يا به چشمه آب گفت : به هارون آب بپاش ، او تب و لرز بگيرد و بميرد . قدرتمندان را با آبرويزى از بين مىبرد . اين آيه درباره مرگ قدرتمندان است .
3 - ملاقات با مرگ
در قرآن درباره مردم دروغگو و اتهام زن به پروردگار آيهاى هست كه آنها خود را از عذابهاى الهى مصون مىدانستند ، مىفرمايد :
» قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَلِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهَدَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ «(24)
اين مرگى كه از آن فرارى هستيد و گاهى مىگوييد : خدا كارى به كار ما ندارد ، نمىتوانيد از آن فرار كنيد و شما را خواهد گرفت تا شما را به جانب كسى كه عالم غيب و شهادت است برگرداند و آنجا شما را از همه اعمال خود - از اول تكليف تا مرگ - آگاه كند كه شما در اين دنيا چه كرديد . چيزهايى كه از ياد شما رفته است ، خدا آنها را به يادتان مىآورد .
4 - تقدير مرگ
اين آيه خطاب به عزيزترين انسان عالم ، وجود مقدس پيغمبر عظيم الشأن اسلام صلى الله عليه وآله است كه پروردگار مىفرمايد :
» إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُم مَّيِّتُونَ «(25)
حبيب من ! آماده باش كه مرگ گريبان تو را نيز خواهد گرفت . اما ببينيد پروردگار، پيغمبر صلى الله عليه وآله را از افتادن در كام مرگ استثنا نكرده است . تو مىميرى و مردم عالم نيز مىميرند .
5 - قطعيت مرگ
نوبت مرگ هر كس برسد :
» لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ «(26)
نه مىتواند آن را پيش بياندازد و نه تأخيرى در آن ايجاد كند .
چند قطعه خيلى جالب و شنيدنى در مسئله اصل مرگ بايد بررسى شود بعد تا برسيم به اينكه اولين نفرى كه بايد برايش چهار هديه آماده كنيم ؛ يعنى ملك الموت ، آن چهار هديه چيست كه اگر ما براى او فراهم كنيم ، او وقت مرگ از پدر مهربان به ما مهربانتر خواهد بود ؟
-----------------------------------------------------------------------------
1) مستدرك سفينة البحار: 498/10؛ تحرير المواعظ العددية: 508، الفصل الاول؛ »منقول من كتاب لباب الألباب: جاء رجل إلى النبيّ صلى الله عليه وآله: أتأذن لي أن أتمنّى الموت، فقال صلى الله عليه وآله: الموت شيء لا بدّ منه و سفر طويل ينبغي لمن أراده أن يرفع عشر هدايا، فقال: و ما هي؟ قال صلى الله عليه وآله: هديّة عزرائيل، و هديّة القبر، و هديّة منكر و نكير، و هديّة الميزان، و هديّة الصراط، و هديّة مالك، و هديّة رضوان، و هديّة النبيّ صلى الله عليه وآله، و هديّة جبرئيل، و هديّة اللّه تعالى.«
2) تحف العقول: 483، و روي عنه عليه السلام في قصار هذه المعاني؛ »و قال عليه السلام الدنيا سوق ربح فيها قوم و خسر آخرون.«
- أعلام الدين: 96، أبيات في التوحيد؛ »و قال علي بن الحسين عليه السلام العلم دليل العمل و العمل وعاء الفهم و العقل قائد الخير و الهوى مركب المعاصي و الدنيا سوق الآخرة و النفس تاجر و الليل و النهار رأس المال و المكسب الجنة و الخسران النار.«
- غرر الحكم: 142، في ذم الدنيا، حديث 2532؛ »الدنيا سوق الخسران.«
3) عوالى اللآلى: 267/1، الفصل العاشر في أحاديث تتضمن شيئا، حديث 66؛ »و قال صلى الله عليه وآله الدنيا مزرعة الآخرة.«
4) بقره (200 : (2؛ »و آنان را در آخرت هيچ بهرهاى نيست .«
5) اعراف (50 : (7؛ »و دوزخيان بهشتيان را آواز مىدهند كه از آب ] خوشگوار [يا از آنچه خدا روزى شما فرموده بر ما فرو ريزيد .«
6) انسان (6 : (76؛ »آن جام از چشمهاى است كه همواره بندگان خدا از آن مىنوشند و آن را به دلخواهشان هرگونه كه بخواهند جارى مىنمايند .«
7) انسان (5 : (76؛ »همانا نيكان همواره از جامى مىنوشند كه نوشيدنىاش آميخته به كافور ] آن ماده سرد ، سپيد و معطر [ است .«
8) اشاره است به سوره انسان (18 : (76؛ » عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّى سَلْسَبِيلاً «
فضائل پنج تن عليهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت: 73/3، باب صد و بيست و چهارم خطبه بدون »الف« كه حضرت على عليه السلام بالبداهه انشاء فرموده است؛ »و شرب من عين سلسبيل قد مزج بزنجيل.«
9) بقره (25 : (2؛ »بهشتهايى ويژه آنان است كه از زيرِ ] درختانِ [ آن نهرها جارى است.«
10) فاتحه (7 - 6 : (1؛ »ما را به راهِ راست راهنمايى كن . × راه كسانى ] چون پيامبران ، صدّيقان ، شهيدان و صالحان كه به خاطر لياقتشان [ به آنان نعمتِ ] ايمان ، عمل شايسته و اخلاق حسنه [عطاكردى .«
11) نساء (69 : (4؛ »و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند ، در زمره كسانى از پيامبران و صدّيقان و شهيدان و شايستگان خواهند بود كه خدا به آنان نعمت ] ايمان ، اخلاق و عمل صالح [ داده ؛ و اينان نيكو رفيقانى هستند .«
12) بقره (62 : (2؛ »و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين شوند .«
13) بحار الأنوار: 125/8، باب 23، الجنة و نعيمها رزقنا الله، حديث 26؛ »عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً إِلَّا جَعَلَ لَهُ فِي الْجَنَّةِ مَنْزِلًا وَ فِي النَّارِ مَنْزِلًا فَإِذَا سَكَنَ أَهْلُ الْجَنَّةِ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَنَادَى مُنَادٍ يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ أَشْرِفُوا فَيُشْرِفُونَ عَلَى النَّارِ وَ تُرْفَعُ لَهُمْ مَنَازِلُهُمْ فِي النَّارِ ثُمَّ يُقَالُ لَهُمْ هَذِهِ مَنَازِلُكُمُ الَّتِي لَوْ عَصَيْتُمْ رَبَّكُمْ دَخَلْتُمُوهَا قَالَ فَلَوْ أَنَّ أَحَداً مَاتَ فَرِحاً لَمَاتَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ فَرِحاً لِمَا صُرِف عَنْهُمْ مِنَ الْعَذَابِ ثُمَّ يُنَادَوْنَ يَا مَعْشَرَ أَهْلِ النَّارِ ارْفَعُوا رُءُوسَكُمْ فَانْظُرُوا إِلَى مَنَازِلِكُمْ فِي الْجَنَّةِ فَيَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ فَيَنْظُرُونَ إِلَى مَنَازِلِهِمْ فِي الْجَنَّةِ وَ مَا فِيهَا مِنَ النَّعِيمِ فَيُقَالُ لَهُمْ هَذِهِ مَنَازِلُكُمُ الَّتِي لَوْ أَطَعْتُمْ رَبَّكُمْ دَخَلْتُمُوهَا قَالَ فَلَوْ أَنَّ أَحَداً مَاتَ حُزْناً لَمَاتَ أَهْلُ النَّارِ ذَلِكَ الْيَوْمَ حُزْناً فَيُورِثُ هَؤُلَاءِ مَنَازِلَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ مَنَازِلَ هَؤُلَاءِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ U أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيها خالِدُونَ.«
14) اعراف (50 : (7؛ »و دوزخيان بهشتيان را آواز مىدهند كه از آب ] خوشگوار [ يا از آنچه خدا روزى شما فرموده بر ما فرو ريزيد .«
15) المصباح للكفعمي: 557، دعاى كميل؛ مصباح المتهجد: 847؛ »وهو بلاء تطول مدته و يدوم مقامه و لا يخفف عن أهله لأنه لا يكون إلا عن غضبك و انتقامك و سخطك.«
16) بقره (166 : (2؛ »و همه دستآويزها و پيوندها از آنان بريده شود .«
17) مائده (72 : (5؛ »بىترديد خدا بهشت را بر او حرام كند.«
18) آل عمران ( 103 : (3؛ »و همگى به ريسمان خدا ] قرآن و اهل بيت : [ چنگ زنيد .«
19) آل عمران ( 112 : (3؛ »و يا ريسمانى از سوى مردمِ ] مؤمن كه پذيرش ذمه و شرايط آن است ، چنگ زنند [.«
20) بحار الأنوار: 84/24، باب 31، حديث 2؛ »عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ جُبَيْرٍ بِإِسْنَادِهِ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ عليه السلام فِي قَوْلِهِ تَعَالَى إِلّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ قَالَ حَبْلٌ مِنَ اللَّهِ كِتَابُ اللَّهِ وَ حَبْلٌ مِنَ النَّاسِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام.«
21) مدثر (48 : (74؛ »پس آنان را شفاعت شفيعان سودى نمىدهد.«
22) انبياء (35 : (21؛ »هر كسى چشنده مرگ است .«
23) نساء (78 : (4؛ »هر كجا باشيد هر چند در قلعههاى مرتفع و استوار ، مرگ شما را درمىيابد .«
24) جمعه (8 : (62؛ »بگو : بىترديد مرگى را كه از آن مىگريزيد با شما ديدار خواهد كرد ، سپس به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانده مىشويد ، پس شما را به اعمالى كه همواره انجام مىداديد ، آگاه خواهد كرد .«
25) زمر (30 : (39؛ »بىترديد تو مىميرى و قطعاً آنان هم مىميرند .«
26) اعراف (34 : (7؛ »نه ساعتى پس مىمانند و نه ساعتى پيش مىافتند .«