فارسی
دوشنبه 31 ارديبهشت 1403 - الاثنين 11 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه چهاردهم (1) – (متن کامل + عناوین)

 

ديدگاه دنيوى و اخروى

دنيازدگان و توجيه فعاليت ها

 

يزد، مسجد حضيره محرم 1380

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

قرآن مجيد نظر مردم را به دنيا، زندگى و حيات، دو نوع مى داند؛ يكى نظر مردمى كه در تماشاى فضاى حيات و زندگى، فقط به ديد و نگاه و چشم خود اكتفا كرده اند. كه كتاب خدا از اين گروه با يك تعبير مناسب با تماشاى آنها، مى فرمايد:

 

« يَعْلَمُونَ ظَـهِرًا مِّنَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الْأَخِرَةِ هُمْ غَـفِلُونَ »[1]

 

اين ها قسمتى از روبناى زندگى و حيات را ديده اند، يعنى غير از مواد و عناصر چيزى را مشاهده نكرده اند و نمى كنند.

برداشتى كه اين گروه از نگاه و نظر خود دارند، آثارى به جز خوردن و لذت بردن و جمع كردن، كم يا زياد يا متوسط ندارند، كه البته براى تأمين خوراك و لذتها و جمع كردن آنها، خود را مجبور به فعاليت اقتصادى مى بينند، و پديده كسب ها هم در عالم، از همين نقطه بوده است. انواع فعاليت هاى اقتصادى، معلول همين برنامه بوده است و در ايجاد و تأمين اقتصاد، و رشته هاى كار و كسب، خود همين ها قانون و مقررات وضع كرده اند.

قرآن مى فرمايد: يكى از برنامه هايى كه پايه ريزى كردند ايجاد برنامه «ربا» بوده، و خيلى راحت اعلام كردند:

 

« إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَواْ »[2]

 

گفتند: ربا هم يك كسب، معامله و منبع درآمد است. هيچ وقت هم آثار نامطلوب اين گناه و برنامه ريزى هايشان را نسبت به ديگران لحاظ نكردند، كه حالا اين كسب و اين روش، به ديگران چه ضربه هايى مى زند. چگونه تحت فشار قرار مى دهد، برايشان هيچ چيز مهم نبوده، بلكه مهم اين است كه پولى براى خودشان تأمين كنند و بخورند و لذت ببرند و جمع كنند.

 

سنگينى جدايى از دنيا بر دنياپرستان

هر كسى كه ديدش نسبت به دنيا، ديد ظاهربينى باشد، ضرورتا دچار برنامه هايى خواهند شد كه قرآن مجيد مى فرمايد: دنياپرستان در پايان كار دچار دو جدايى وحشتناكى مى شوند. كه فشار بسيار سنگينى بر جان و روح آنها حتى زمانى كه در عالم برزخ به سر مى برند، تحميل مى كند؛ يكى جدايى از آنچه كه جمع كرده اند و خود را مالك آن دانستند. خود فراق از چنين معشوقى، با توجه به اين كه بعدا مى فهمند كه برگشت اين معشوق به دامن آنها از محالات است، و روحشان هم شديدا به عشق اين معشوق مقيد است، در فشار قرار مى گيرند، كه مجموع جمع كرده هاى هشتاد ساله در يك چشم به هم زدن، با مرگ از آنها جدا شده است. اين ها به خاطر جدايى از معشوق در يك حسرت بسيار سنگينى تا ابد به سر خواهند برد.

زيرا با اينكه انسان ها با مردن خواسته هايشان تمام مى شود ولى اين ها باز هم روحشان جمع كردن مى خواهد، چون هشتاد سال در اين جمع كردن پايبند شدند، يعنى اگر پروردگار عالم پرده را كنار بزند و اجازه بدهد كه صداى آنها به گوش بازماندگان در دنيا برسد، مى بينيد كه اينان از دنيا، ملك، پول، ماشين، طلا و نقره شان را مى خواهند، ولى با مرگ از دستشان گرفته شده است. معشوق جدا شده، ولى ميل به معشوق از آنها جدا نشده است. اين طور نيست كه هنگام مرگ حالات روانى هم از انسان جدا بشود.

 

آرزوى مريم  عليهاالسلام بعد از مرگ

نيمه شب مسيح صورتش روى خاك بود، داشت گريه مى كرد، مناجات مى كرد، مادرش ـ مريم ـ پايين تپه بود، ديد صداى مادر نمى آيد. عيسى  عليه السلام از تپه سرازير شد، سراغ مادر آمد، در تاريكى نصف شب ديد مادر مرده است.[3] شما مى دانيد كه قرآن مجيد به مريم در عبادت، طهارت باطن، عفت نفس، سلامت فكر، سلامت خانواده، بالاترين نمره را داده است. مريم يك شخصيتى بود در همين دنيا، در سيزده چهارده سالگى گوشش به صداى فرشتگان مقرب پروردگار وصل شد، اين سند قرآن است:

 

« وَإِذْ قَالَتِ الْـمَلَئِكَة يَـمَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَـكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَـكِ عَلَى نِسَآءِ الْعَــلَمِينَ »[4]

 

باز در آيه ديگر دارد:

 

« إِذْ قَالَتِ الْـمَلَئِكَة يَـمَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِى الدُّنْيَا وَالْأَخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ »[5]

 

« يَـمَرْيَمُ اقْنُتِى لِرَبِّكِ وَاسْجُدِى وَارْكَعِى مَعَ الرَّ كِعِينَ »[6]

 

آرى، ديد مادر از دنيا رفته، قبر كند، مادر را دفن كرد، صورت را روى قبر مادر گذاشت، اين قدر گريه كرد كه خوابش برد. خواب انبيا با ما خيلى فرق مى كند. شما اگر خواب ديدى كه گفتند: بچه ات را با خودت ببر به مكه، منى، و قربانى كن، اجراى اين كار بر شما صد در صد حرام است. و اگر او را ببرى و قربانى كنى، مؤمنى را كشتى و اهل جهنم هستى.

اما قرآن مى گويد: ابراهيم  عليه السلام به اسماعيل گفت:

 

« إِنِّى أَرَى فِى الْمَنَامِ أَنِّى أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى »

 

من در خواب ديدم دارم تو را قربانى مى كنم،

 

« قَالَ يَـأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ »[7]

 

به هر چيزى امر شدى، انجام بده. بچه را به منى آورد، كارد را روى گلوى او گذاشت، پروردگار فرمود:

 

« قَدْ صَدَّقْتَ الرُّءْيَآ »[8]

 

امر مرا تحقق دادى. اين خواب انبيا است.

 

خواب پيامبر  صلى الله عليه و آله و بيدارى قلب او

پيغمبر  صلى الله عليه و آله مى فرمود: ما كه مى خوابيم:

 

«تنام عيناى و لا ينام قلبى»[9]


 

چشمهاى ما مى خوابد، اما دلمان نمى خوابد. دل آن رابطه را دارد، آن حركت الهى، آن سلوك، آن عشق بازى با معبود را دارد، شما كه خوابتان مى برد، همه اعضا و جوارحتان مى خوابد.

عيسى مادر را در خواب ديد، خداوند مى گويد: من هشت بهشت دارم، والاترين بهشت پروردگار فردوس است. فردوس هم جاى انبيا و ائمه و اولياى خاص الهى است، مريم وارد عالم آخرت شد، يك دفعه در فردوس اعلى برده اند، مسيح به مادرش گفت: بالاتر از اين مقام نبوده كه به تو بدهند؟ گفت: نه، گفت: آرامى؟ گفت: نه، در فردوس اعلاى الهى آرام نيستى؟ گفت: نه، گفت: كم دارى؟ گفت: بله.

عيسى  عليه السلام گفت: چه مى خواهى؟ گفت: خدا دوباره مرا به دنيا برگرداند كه شبها برايش صورت روى خاك بگذارم و روز گرم، روزه بگيرم.

عبادت و بندگى مى خواهم، روان مريم مالك بندگى او شده است. اين ملكيت با مرگ از بين نمى رود. حال مريم، حال عبادت است. آن حال كه با مردن از دست نمى رود. حال ظاهربينان هم با مردن از بين نمى رود. آن كه معشوقش دنيا و ماديات است، وقتى هم كه مرد باز در حسرت مال و دنياپرستى است كه چرا نمى تواند با خود ببرد؟!

 

حسرت روز قيامت

اين كه قرآن مجيد يكى از اسامى برزخ را «يوم الحسرة»[10] گذاشته است، مين را مى خواهد بگويد. اين يك جدايى.

و جدايى دوم هم از رحمت خدا، از كاروان انبيا، كاروان عاشقان، كاروان اوليا، و نهايتا قرآن مى گويد: در يك تنهايى وحشتناك، كه اين تنهايى در تاريكى هاى متراكم است فرو مى روند. يك تاريكى اى كه در اين تاريكى، در عالم بعد، جز هيولاهاى عذاب و انعكاس اعمال خود را نمى بيند، و اين چهره هاى وحشتناك از او جدا نمى شوند.

اينجا قرآن از نظر روانكاوى و بيان حقيقت اشاره دقيقى نموده و مى فرمايد: آنهايى كه ديدشان فقط با اين چشم است، فقط در و ديوار و ظاهر دنيا را مى بينند و بر اساس اين ديد، جز به خوردن و آشاميدن و به قول قرآن: تمتع و اضافه كردن به طول و عرض بدن كارى ندارند و براى تأمين اين كارها هم رشته هاى كسبى توليد مى كنند. اسم اين ها را پروردگار زمين خبيث گذاشته است. سرزمين ناپاك، آن وقت قرآن مى گويد:

 

« وَالَّذِى خَبُثَ لاَ يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِدًا »[11]

 

اينجا خيلى مطلب دارد، منتظر باشيد كه در اين سرزمين آلوده نجس، انواع علف هرزه ها دربيايد.

آن وقت اين علف هرزه ها را آيات و روايات ديگر شرح مى دهند؛ علف هرزه حسد، بخل، طمع، چون در اين چارچوب است. حسد از عوارض ظاهر بينى، بخل جمع مى كند، جود و كرامت ندارد، كريم نيست، علف هرزه ريا، شرك، كفر، مكارى، دوز و كلك، پشت هم اندازى، ظلم، كينه ورزى، تمام اين ها علف هرزه هاى زمين آلوده است.

 

« وَالَّذِى خَبُثَ لاَ يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِدًا »

 

اما اين علف هرزه ها چه مى شوند؟ قرآن مجيد مى فرمايد: مى مانند، تا روز قيامت وقتى وارد جهنم مى شوند، اين ها را كنار يك مقدار علف جهنم به نام «ضريع»؛

 

« لَّيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلاَّ مِن ضَرِيعٍ »[12]

 

قرار مى دهند. علفى است كه در بيابان عربى به دست مى آيد و شتر با آن آرواره قوى، اين علف را نمى تواند بخورد.[13] قرآن مى فرمايد: اين علفها كه در آتش به وجود آمده و نمى سوزد و پر از خار و تيغ است بخورند و به آنها هم مى گويند:

 

« هَـذَا مَا كَنَزْتُمْ لأَِنفُسِكُمْ »[14]


 

اين علفهايى كه خودتان در وجودتان كاشته ايد، اين ها از ما نيست، مال زمين خودتان است:

 

« كُلُّ نَفْسٍِ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ »[15]

 

بخوريد كه مال خود شما است. اين پايان كار كسانى است كه ظاهربين هستند، و وقتى از آنها مى پرسى زندگى را تعريف كنيد، مى گويند: همين دنيا است، خوردن و خوابيدن و آشاميدن و طول و عرض و اضافه كردن و جمع كردن اموال، مردن را هم يادش رفته است.

 

 

پی نوشت ها:



[1] ـ روم 30 : 7؛ «[ تنها ] ظاهرى [ محسوس ] از زندگى دنيا را مى شناسند و آنان از آخرت [ كه سراى ابدى و داراى نعمت هاى جاودانى و حيات سرمدى است ] بى خبرند .»

 

[2] ـ بقره 2 : 275؛ «خريد و فروش هم مانند رباست .»

 

[3] ـ مستدرك الوسائل: 6/338، باب 33، حديث 6948؛ «فِي حَدِيثٍ أَنَّ عِيسَى  عليه السلام نَادَى أُمَّهُ مَرْيَمَ بَعْدَ وَفَاتِهَا فَقَالَ يَا أُمَّاهُ كَلِّمِينِي هَلْ تُرِيدِينَ أَنْ تَرْجِعِي إِلَى الدُّنْيَا قَالَتْ نَعَمْ لِأُصَلِّيَ لِلَّهِ فِي لَيْلَةٍ شَدِيدَةِ الْبَرْدِ وَ أَصُومَ يَوْماً شَدِيدَ الْحَرِّ يَا بُنَيَّ فَإِنَّ الطَّرِيقَ مَخُوفٌ وَ قَالَ  عليه السلام إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَوْصَانِي بِخَمْسَةِ أَشْيَاءَ إِلَى أَنْ قَالَ دَاوِمْ عَلَى التَّهَجُّدِ بِاللَّيْلِ فَإِنَّ أُمُورَ الْمُؤمِنِ تَسْتَقِيمُ فِي قِيَامِ اللَّيْلِ.»

 

[4] ـ آل عمران 3 : 42؛ «و [ ياد كنيد ] هنگامى كه فرشتگان گفتند : اى مريم ! قطعاً خدا تو را برگزيده و [ از همه آلودگى هاى ظاهرى و باطنى ] پاك ساخته ، و بر زنان جهانيان برترى داده است .»

 

[5] ـ آل عمران 3 : 45؛ «[ ياد كنيد ] زمانى كه فرشتگان گفتند : اى مريم ! يقيناً خدا تو را به كلمه اى از سوى خود كه نامش مسيح عيسى بن مريم است مژده مى دهد كه در دنيا و آخرت داراى مقبوليّت و آبرومندى و از مقربّان است .»

 

[6] ـ آل عمران 3 : 43؛ «اى مريم ! فروتنانه براى پروردگارت به طاعت برخيز و سجده به جاى آور و با ركوع كنندگان ركوع كن .»

 

[7] ـ صافات 37 : 102؛ «همانا من در خواب مى بينم كه تو را ذبح مى كنم ، پس با تأمل بنگر رأى تو چيست ؟ گفت : پدرم آنچه به آن مأمور شده اى انجام ده.»

 

[8] ـ صافات 37 : 105؛ «خوابت را تحقق دادى [ و فرمان پروردگارت را اجرا كردى ] .»

 

[9] ـ بحار الأنوار: 16/399، باب 11، فضائله و خصائصه  صلى الله عليه و آله؛ «قوله  صلى الله عليه و آله تَنَامُ عَيْنَايَ وَ لاَ يَنَامُ
قَلْبِي.»

 

[10] ـ بحار الأنوار: 7/59، باب 4، أسماء القيامة، حديث 5؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام قَالَ يَوْمَ التَّلاقِ يَوْمَ يَلْتَقِي أَهْلُ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ وَ يَوْمَ التَّنادِ يَوْمَ يُنَادِي أَهْلُ النَّارِ أَهْلَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَ يَوْمُ التَّغابُنِ يَوْمٌ يَغْبِنُ أَهْلُ الْجَنَّةِ أَهْلَ النَّارِ وَ يَوْمَ الْحَسْرَةِ يَوْمَ يُؤتَى بِالْمَوْتِ فَيُذْبَحُ.»

 

[11] ـ اعراف 7 : 58؛ «و زمينى كه ناپاك است ، جز گياهى اندك و بى سود از آن بيرون نمى آيد .»

 

[12] ـ غاشيه 88 : 6؛ «براى آنان طعامى جز خار خشك و زهرآگين وجود ندارد.»

 

[13] ـ بحار الأنوار: 7/169، باب 8، أحوال المتقين و المجرمين؛ «فقال لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَرِيعٍ و هو نوع من الشوك يقال له الشبرق و أهل الحجاز يسمّونه الضريع إذا يبس و هو أخبث طعام و أبشعه لا ترعاه دابّة.»

تفسير القمى: 2/418، 88، سورة الغاشية مكيه؛ «تَصْلى وُجُوهُهُمْ ناراً حامِيَةً تُسْقى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ قَالَ لَهَا أَنِينٌ مِنْ شِدَّةِ حَرِّهَا لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَرِيعٍ قَالَ عَرَقُ أَهْلِ النَّارِ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْ فُرُوجِ الزَّوَانِي لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ.»

 

[14] ـ توبه 9 : 35؛ «اين است ثروتى كه براى خود اندوختيد .»

 

[15] ـ مدثر 74 : 38؛ «هر كسى در گرو دست آورده هاى خويش است.»

 

 

 

ادامه دارد . . .


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

ادامه ماجرای مرحوم کرمانشاهی
خوبيها و بديها
نگاه متفكرانه به خلقت انسان‏
قلب اميرالمؤمنين (علیه السلام)
توحید (1) - جلسه اول – (متن کامل + عناوین)
2ـ عمل صالح
حج و اهميت ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام‏
نقطه شقاوت در انسان‏
ساختمان تشريعى انسان در برابر گناه
فاصله گرفتن انسان از اولياى الهى‏

بیشترین بازدید این مجموعه

تجارت مادی و معنوی- جلسه سوم
چگونه محبوب خدا شویم- جلسۀ پنجم
ارزش و اهميت پسر دار شدن
نقطه شقاوت در انسان‏
درخواست همسر از خدا روش بزرگان است‏
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
بيدارى؛ منزل اول سير الى اللّه
درك اوصاف پروردگار
تربيت پدرى در سيرۀ على عليه السلام(2)
ماندگاری در مسیر توحید با تکیۀ بر نشانه‌ها

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^