فارسی
سه شنبه 01 خرداد 1403 - الثلاثاء 12 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

دوستان حقيقی (2)

منابع مقاله:

کتاب  : عرفان اسلامى جلد نهم

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

 

2- انبيا

انبياى الهى مردمى بودند وارسته، پيراسته، پاك سرشت، اصيل، جامع، كامل، شريف و در راه دوست به خاطر پايدارى اسلام از جان گذشته و براى تمام انسان ها بهترين معلم.

اينان بر اثر شدت پاكى و نورانيت به خط پر بركت وحى متصل بوده و فيوضات الهيه را از پيشگاه اقدس ربوبى مى گرفتند و براى تأمين خير دنيا و آخرت بنى آدم در اختيار آنان مى نهادند.

انبيا گل سرسبد حيات، زداينده ظلمات، چراغ پر فروغ راه رشد و كمال، خورشيد تابان معنى و برجسته ترين چهره فضيلت و كرامت بودند.

پيروى از انبيا شرعاً و عقلًا و طبيعتاً واجب است؛ زيرا انسان ثابت كرده كه بدون كمك آنان، دست يافتنش به زندگى سالم در دنيا و آخرت محال است.

 

انبيا، برادران حقيقى انسان

بشر از تأمين قوانين كامل همه جانبه براى اداره امور حيات عاجز بوده و هم اكنون عاجز است و در آينده هم عاجز خواهد بود و اين معنى را عملًا نشان داده، از اين جهت براى رشد و كمال خود چاره اى جز دست زدن به دامان رحمت و كرامت آنان ندارد كه آن بزرگواران براى انسان بهترين دوست و برترين رفيق و بالاتر از اين به فرموده قرآن مجيد برادران حقيقى انسان هايند.

 [إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَ لا تَتَّقُونَ ] «1».

هنگامى كه برادرشان نوح به آنان گفت: آيا [از سرانجام شرك و طغيان كه خشم و عذاب خداست ] نمى پرهيزيد؟

[إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لا تَتَّقُونَ ] «2».

هنگامى كه برادرشان هود به آنان گفت: آيا [از سرانجام شرك و طغيان كه خشم و عذاب خداست ] نمى پرهيزيد؟

[إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ ] «3».

هنگامى كه برادرشان صالح به آنان گفت: آيا [از سرانجام شرك و طغيان كه خشم و عذاب خداست ] نمى پرهيزيد؟

[إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لا تَتَّقُونَ ] «4».

هنگامى كه كه برادرشان لوط به آنان گفت: آيا [از سرانجام شرك و طغيان كه خشم و عذاب خداست ] نمى پرهيزيد؟

انبياى الهى عارجان معارج قرب و كمال و ناهجان مناهج جلال و جمال و شموس فلك رسالت و اقمار سپهر جلالت و هاديان مراصد سبل و قائدان طريق سداد و مرشدان سبيل رشادند.

انسان كه داراى دو جنبه مادى و معنوى است، براى تأمين نيازهاى مادّى خود احتياج به نعمت هاى مادى الهى دارد و كسى را نمى بينيم كه از سر اين سفره بگريزد و براى تأمين نيازهاى معنوى خود احتياج به تربيت الهى دارد كه قواعد اين تربيت به وسيله انبيا ابلاغ شده ولى متأسفانه كم نيستند آنان كه از سر اين سفره روى گردانند و اين روى گردانى نيست، مگر بر اثر طغيان شهوت ها و اميال و غرايز حيوانى.

اگر آدمى به فضاى تربيت انبيا وارد شود و مشام جان از بوى آن شجره هاى ملكوتى معطر نمايد، به تمام ارزش هاى واقعى مى رسد و استعداد قرار گرفتن در مقام قرب و بساط انس پيدا مى كند.

 

انسان در كلام نراقى

مرحوم ملا احمد نراقى آن عارف وارسته مى گويد «5»:

از براى انسان دو جنبه است:

يكى جنبه روحانيت كه آدمى سبب آن مناسبت دارد با ارواح طيبه و ملائكه مقدسه،

ديگرى جنبه جسمانيت است كه آدمى مشابهت دارد به جهت آن با بهايم و سباع.

انسان به واسطه آن جزء جسمانى چند روزى در اين عالم هستى زيست مى كند و از آن پس به واسطه جزء روحانى مسافر عالم اعلا مى شود و در آنجا مقام مى سازد و با ساكنان عالم قدس مصاحبت مى كند، به شرطى كه در مدت اقامت در دنيا ميل به آن عالم نموده و روز به روز در ترقى باشد، تا جانب جزء روحانى بر جسمانى غالب شود و كدورت عالم طبيعت را از خود بيفشاند و اگر آثار روحانيت در او چنين باشد مى رساند به جايى كه با وجود اين كه در اين دنيا هست، هر لحظه از مبادى فياضه كسب فيوضات مى كند و دلش به نور الهى روشن مى شود، تا زمان مفارقت از اين دنيا رسد، پرده هاى ظلمانى طبيعت از پيش ديده به بصيرتش برداشته مى شود.

و اين همه ميسّر نيست مگر اين كه انسان بر تربيت انبيا آراسته شود و درخت وجودش از فيوضات ربانيه آن بهره گيرد كه هيچ مكتبى قدرت تربيت آسيه، مريم، خديجه، زينب، سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و... را جز مكتب انبيا ندارد.

انسان با اتصال به مكتب انبيا، مؤمن حقيقى و مسلمان واقعى مى شود و وجود وى تبديل به منبع بركت و خير و منفعت مى گردد.

بپرسيدم ز يك علامه معناى مسلمانى

 

مسلمان را صفاتى گفت آن داناى ربانى

مسلمان آن كه آميزد به هم دنيا و عقبا را

 

نه مستهلك در اين گردد نه در آن يك شود فانى

مسلمان مرد عزم و پشتكار و صبر و اطمينان

 

تو مرد سست و تنبل را مسلمان كى توان خوانى

     

مسلمان مشمئز از جهل و كوشا بهر كسب علم

 

مسلمان را چراغ علم اندر سينه نورانى

مسلمان مرد عفو و مهر و انصاف و جوانمردى

 

مسلمان مظهر تكميل نيكى هاى انسانى

مسلمان زنده دل پاكيزه جان

 

خوشروى و خوش اخلاق به چشمان

     

مسلمان مظهر صدق و صفاى دل صفاى جان

 

مسلمان در تلاش زندگى دور از تن آسانى

مسلمان را بود برنامه اعمال قرآنش

 

كند تطبيق اعمال خود از دستور قرآنى

مسلمانى و اين اعمال ناشايست ما هيهات

 

چرا جانم تو آيين مسلمانى نمى دانى

اگر اعمال ما بر طبق ميزان خدايى نيست

 

شكايت از چنين اوضاع باشد عين نادانى

     

 

داستان هايى از انبياى الهى

براى تيمن و تبرك و جهت درس و عبرت تا جايى كه ميسر باشد از بعضى از پيامبران مسائلى ذكر مى شود، باشد كه ما در پرتو نور كلام آنان به حقيقت آراسته شويم و اين دوستان واقعى و حقيقى خود را بشناسيم.

دستورى رسيده كه پس از هر نماز دعاى خضر را بخوانيد، باشد كه با توجه به آن دعا و انتقال حقايق آن واقعيت ها به فضاى روح و نفس و قلب خويش از آمرزش حضرت حق بهره مند شويد و آن دعا اين است:

يا مَنْ لايَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ، يا مَنْ لا يُغلِطُهُ السّائِلُونَ، يا مَنْ لا يُبْرِمُهُ إلحاحُ الْمُلِحّينَ اذِقْنى بَرْدَ عَفْوِكَ وَحَلاوَةَ رَحْمَتِكَ «6».

اى خدايى كه صدايى از صداى ديگر بازت نمى دارد! اى خدايى كه خواسته هاى درخواست كنندگان به اشتباهت نمى اندازد! اى مولايى كه اصرار كنندگان خسته ات نمى كند! نسيم عفوت و شيرينى رحمتت را به من بچشان.

آرى، خضر پيغمبر، ما را هدايت به درگاه و پيشگاهى مى كند كه براى ما تكيه گاهى جز آن وجود ندارد و تنها آن درگاه لطف است كه در همه امور پشتيبان ما و يار و ياور و مونس و انيس و تأمين كننده سعادت دنيا و آخرت ماست.

 

حكايات ذوالقرنين

ذوالقرنين كه نامش در قرآن مجيد آمده با لشگر فراوانى از بيابانى عبور مى كرد، پيرمردى را ديد مشغول نماز است و به عظمت ذوالقرنين توجهى نكرد، ذوالقرنين از بزرگى روح او در تعجّب شد، پس از تمام شدن نمازش به او گفت: چگونه با ديدن خدم و حشم بزرگى دستگاه من نهراسيدى و در حال تو تغييرى پيدا نشد، عرضه داشت: با كسى مشغول مناجات بودم كه قدرت و لشگرش بى نهايت است، ترسيدم از او منصرف شوم و به تو متوجه گردم از عنايتش محروم گردم و ديگر دعايم را اجابت ننمايد!

ذوالقرنين فرمود: اگر مرا همراهى كنى تمام خواسته هايت را اجابت مى كنم، عرضه داشت: من حاضرم همه جا با تو باشم به شرط آن كه چهار چيز برايم ضمانت كنى:

اول: صحتى كه هرگز بيمارى از پس آن نباشد.

دوم: نعمتى كه زوال نداشته باشد.

سوم: جوانى و قدرتى كه پيرى و سستى در آن ديده نشود.

چهارم: حياتى كه مرگ نداشته باشد.

ذوالقرنين گفت: مرا هرگز بر اين امور قدرت نيست، عابد گفت: پس من از كسى كه تمام امور در تحت قدرت اوست دست برنمى دارم و به شخصى كه مثل خود من عاجز و محتاج به غير است تكيه نمى نمايم.

آرى، ما مملوك و عبد حقيم و تمام امور حيات را تنها حضرت او نسبت به ما ضمانت دارد و اين صحيح نيست كه دست از اصل برداشته و به فروعات از بين رفتنى متوسّل شويم، توحيد واقعى اقتضا مى كند كه تمام هستى را علل و اسباب داشته و جز به ذات او نظر نداشته باشيم و هر خير و كرامت را از او بدانيم و در حقيقت آراسته به حقيقت لا حول ولا قوة الّا باللّه گرديم.

حضرت ذوالقرنين عبورش به مردمى افتاد كه هر كس مردگان خود را جلوى خانه اش دفن كرده است، سبب اين كار را پرسيد؛ گفتند: براى آن است كه هر صبح و شام نظرمان بر قبور اشخاصى كه مثل ما بوده اند و با آن ها زندگى كرده بوديم بيفتد تا از مرگ غفلت نكنيم و به فكر عاقبت كار خويش باشيم؛ زيرا مى دانيم كه يك روزى ما هم مانند آنان مقيم برزخ خواهيم شد!!

از طرفى ديد منازل آنان درب ندارد، پرسيد اين چه وضع است؟ جواب دادند:

براى آن كه بين ما دزد و خائن نيست، خداوند به هر كس هر چه عطا كرده به همان قانع است و هرگز دست به طرف مال كسى دراز نمى كند و ما را حاكم و پادشاه نيست؛ زيرا همه ما موظف به رفع نزاعيم و از طرفى نزاعى بين ما رخ نمى دهد، بلكه آن قدر با هم مهربانيم كه وقتى زندگى ما را نظر مى كنى انگار همه با هم يكى هستيم و آن چنان بر هواى نفس غالبيم كه نفعى را به غير حق به طرف خود نمى كشيم و بين ما دروغ وجود ندارد؛ زيرا دروغ مقدمه جلب نفع از براى خود و ضرر به ديگرى است و ما نفع غير را به منفعت خود ترجيح مى دهيم و ما پدران خود را نيز اين چنين يافتيم.

ذوالقرنين گفت: چگونه است كه همه شما را خرسند و خندان مى بينيم و مثل اين كه غم و اندوهى در بين شما وجود ندارد، گفتند: براى اين است كه هر چه پيش آيد از خدا مى دانيم و او هم هر چه صلاح ماست براى ما مقرّر مى دارد و هر كس را هر چه صلاح اوست پيش آيد بايد خندان و خرسند باشد نه غمناك و اندوهگين «7».

 

عفو يوسف

در قرآن كريم در سوره مباركه يوسف آيات 88 تا 90 مى خوانيم:

برادران به امر پدر بزرگوار خود حضرت يعقوب به مصر آمده و بر حاكم وارد شدند و گفتند: اى عزيز مصر! ما با همه اهل بيت خود به فقر و قحطى و بيچارگى مبتلا شده ايم و با متاعى ناچيز و بى مقدار به حضور تو آمده ايم، محبت فرما و به قدر احسانت به ما بيفزا و از ما به صدقه دستگيرى كن كه خدا صدقه بخشان را نيكو پاداش مى دهد.

در اين حال كه يوسف نيازمندى و دلشكستگى برادران را ديد رحمش آمد و پرده از روى كار برداشت و گفت: شما برادران يوسف در دوران جهل و نادانى فهميديد كه با يوسف چه كرديد؟

آنان گفتند: آيا تو همان يوسف هستى؟ پاسخ داد: آرى، من همان يوسفم و اين برادر من است، خداوند به رحمت بى حساب خود بر ما منت نهاد كه البته هر كس در برابر حوادث تقوا و صبر پيشه كند، چنين كسى پيش خدا نيكوست و خدا اجر نيكوكاران را ضايع نمى كند.

آرى، انبيا به همه انسان ها درس خويشتن دارى و خوددارى از گناه و صبر و استقامت مى دهند. كه هر كس در برابر حوادث خود را از آلوده شدن به گناه و سازش با دشمن و تن دادن به ظلم حفظ كند و براى خدا صبر و پايدارى نمايد عاقبتش همانند انبيا به خير و خوشى و سلامت و سعادت خواهد رسيد.

چون يوسف شناخته شد، برادران از كرده قديم خود سخت به وحشت افتادند ولى ناگهان يوسف عزيز به آنان خطاب كرد:

[لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ] «8».

گفت: امروز هيچ ملامت و سرزنشى بر شما نيست، خدا شما را مى آمرزد و او مهربان ترين مهربانان است.

اين است درسى كه انبيا به انسان مى دهند، درس گذشت و عفو، درس اغماض و چشم پوشى از هم كيشان و هم نوعان اشتباه كار و خطاكردار، تا زندگى با يك ديگر ظرف محبت و صفا و صميمت و وفا باشد.

 

صبر ايوب

قرآن مجيد درباره ايّوب مى فرمايد:

[إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ] «9».

بى ترديد ما او را شكيبا يافتيم. چه نيكو بنده اى! يقيناً بسيار رجوع كننده به سوى ما بود.

ايوب كه به تمام مصايب مبتلا شد، خويشتن را حفظ كرد و سر سوزنى از خط با منفعت بندگى و طاعت و تسليم نسبت به حق منحرف نشد و از امتحان الهى سرافراز و قبول درآمد و نام نيكش به عنوان نمونه صبر و استقامت در حوادث جاودانى شد، تا براى تمام بندگان حق تا روز قيامت درس و پند باشد، ايوب عملًا به انسان مى گويد: مواظب باش براى چند روز گرفتارى از خدايت روى برنگردانى و نسبت به حضرت او كه نسبت به تو عين عنايت و لطف است خشم و غضب نگيرى و اظهار گله مندى ننمايى كه صابر در پيشگاه حضرت دوست به صبر و استقامت اوست كه صابر بنده نيكويى و عبد مقبولى است.

 

شعيب و اهل مدين

[وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ* وَ لا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ اذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَلِيلًا فَكَثَّرَكُمْ وَ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ] «10».

و به سوى مردم مدين، برادرشان شعيب را [فرستاديم،] گفت: اى قوم من! خدا را بپرستيد كه شما را جز او معبودى نيست، يقيناً برهانى روشن از سوى پروردگارتان براى شما آمد، پس پيمانه و ترازو را تمام و كامل بدهيد، و از اجناس و اموال و حقوق مردم مكاهيد، و در زمين پس از اصلاح آن [به وسيله رسالت پيامبران ] فساد مكنيد، اين [امور] براى شما بهتر است، اگر مؤمنيد.

* و بر سر هر راهى منشينيد كه كسانى را كه به خدا ايمان آورده اند [به مصادره اموال، شكنجه و باج خواهى ] بترسانيد، و از راه خدا بازداريد، و بخواهيد آن را [با وسوسه و اغواگرى ] كج نشان دهيد؛ و به ياد آورديد زمانى كه جمعيت اندكى بوديد، ولى [پروردگارتان ] شما را فزونى داد، و با تأمل بنگريد كه سرانجام مفسدين و تبهكاران چگونه بود؟

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- شعراء (26): 106.

(2)- شعراء (26): 124.

(3)- شعراء (26): 142.

(4)- شعراء (26): 161.

(5)- معراج السعادة: 11، فصل پنجم.

(6)- الأمالى، شيخ مفيد: 91، المجلس العاشر، حديث 8؛ بحار الأنوار: 83/ 1، باب 38، حديث 1.

(7)- الأمالى، شيخ صدوق: 170، المجلس الثانى؛ بحار الأنوار: 12/ 175، باب 8، حديث 2.

(8)- يوسف (12): 92.

(9)- ص (38): 44.

(10)- اعراف (7): 85- 86.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اعمال ماه ذی‌القعده
ابلیس یا شیطان؟ کدام واژه صحیح است؟
روایتی از امام صادق(ع) درباره تهمت
رابطه بین استاد و شاگرد در امور تربیتی
حورالعین در برزخ یا قیامت؟
راهکار بدست آوردن يقين
فضیلتی که ثمره‌اش دوام نعمت است!
چرا خدا به شیطان مهلت داد؟
چه کسانی مورد رحمت خدا قرار نمی گیرند؟
خلقت آدم و حوا و نسل آنان‏

بیشترین بازدید این مجموعه

هفت نمونه‌ از احیای مردگان در کلام قرآن
حجاب از نگاه استاد انصاریان
شناسنامه حضرت ابوالفضل علیه السلام
دعا؛ اسلحه مؤمن‏
راه علاج حرص ‏
شهادت امام جواد علیه السلام
توسل به خدا
دعاى ابراهيم براى امنيت و اقتصاد شهر مكه‏
اعمال ماه ذی‌القعده
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^