بعد مى فرمايد:
« و قال سبحانه: اهل طاعتى فى ضيافتى »
اطاعت كنندگان از من، ميهمان من هستند، يعنى چه؟ يعنى هيچ شيطانى نمى تواند لقمه حرامى را در دهان اين ها بگذارد. من نمى گذارم ميهمان هايم را كس ديگرى ببرد. ميهمان من، در امان من است.
«نعمان بن منذر» براى شكار رفت. آهويى را ديد. تير به چلّه كمان گذاشت و با اسب آهو را دنبال كرد. آهو فرار كرد و داخل خيمه شخص عربى در وسط بيابان شد، اين عرب بيرون آمد و جلوى خيمه ايستاد.
نعمان حاكم بود، گفت: آهو كجا است؟ گفت: درون خيمه من است. گفت: پرده را كنار بزن، مى خواهم او را شكار كنم. عرب گفت: اين آهو به خيمه من پناه آورده و در امان من است، اگر مى خواهى او را ببرى، اول مرا بكش، بعد او را ببر.
اين عرب بى سواد و بيابانى بود كه يك حيوان در امانش رفته بود، اما اگر
مطيعى به ميهمانى خدا برود، كدام تيرانداز مى تواند به او تير بياندازد؟ كدام ماهواره، فيلم، سايت، عكس، مقام، زن و پول مى تواند او را بفريبد؟ هر كس بگويد: او را مى خواهم ببرم، مى گويد: در امان من است، نمى دهم ؛ چون او مملوك من است. اى بنده ! تو زياد مشترى دارى، در اسرائيل و آمريكا مشترى پر است، اما شيعه ميهمان من است، به كسى نمى دهم.
« و أهل شكرى فى زيادتى و أهل ذكرى فى نعمتى »
بندگان شاكر من، نزد من نعمت اضافه دارند. آن افرادى كه به ياد من هستند، در بهترين نعمت هاى من هستند. همان ياد، نعمت من است.
منبع : پایگاه عرفان