در مسجد بر منبر نشستند و در حديثي که بسيار متواتر است، فرمود:
«اني تارک فيکم الثقلين ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا، کتاب الله و عترتي اهل بيتي و انهما لن يفترقا حتي يردا عليَّ الحوض»
سپس اشاره فرمود: من را ببريد! به خانه آمدند و از دنيا رحلت كردند.
حضرت بيست و سه سال، اين دو مايۀ نجات يعني كتاب خدا و اهل بيت را به مردم مکه سفارش ميفرمود كه نجات شما با دو بال است. قرآن مجيد مفسّر ميخواهد، شما به تنهايي نميتوانيد از قرآن دين را برداشت کنيد؛ زيرا شما قسمتي از آيات قرآن را به ظاهر معنا ميکنيد و کافر ميشويد؛ هر چه هم باسواد باشيد.
(يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ)
در کتاب لغت «يد» يعني دست. بعد عدّهاي ميگويند: خدا اگر دست دارد پس حتمآً اعضایی هم دارد.
به اينجا كه رسيدند، اهل بيت را حذف کردند و به ياوهگويي افتادند.
روبهروي حجر اسماعيل، به يک عالم اهل تسنن گفتم: امشب چه شبي است؟ گفت: شب جمعه. گفتم: امشب خدا از ما چه ميخواهد؟ اين جا روبهروي بيت الله الحرام كه ما همه مهمانيم. گفت: امشب خدا از عرش به آسمان اول فرود ميآيد. به اين علت كه عرش از مردم خيلي دور است، به آسمان اول ميآيد که به بندگانش نزديک باشد؛ صدايشان را بشنود و دعايشان را مستجاب کند.
اين يک آيۀ قرآن است که آنان با آن بازي کردند. با بقيۀ آيات هم همين طور؛ و افکار شيطاني را به آيه تحميل کردند:
(وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا)
ميگويند: خدا فرود ميآيد. فرشتگان هم صف به صف ميآيند.
آنان با اهل بيت که قهر بودند، بعد از مرگ پيغمبر (ص) با اميرالمؤمنين (ع) و حضرت مجتبي (ع) ارتباطي نداشتند. مجبور شدند آيات را بر ظاهر حمل کنند و معني آن اين شد كه توحيد و شؤون توحيد را با جدا شدن از اهل بيت پيغمبر اسلام (ص)، تخريب کردند.
منبع : پایگاه عرفان