توحيد يعني نفي هر شيطاني که چهرة معبود به خود میگیرد. اين شيطان گاهی انسي است؛ مثل فرعون که زمينهسازي، و فرهنگسازي و جوسازي ميکند و جامعة مصر را برای این مسأله آماده ميکند که بگويد:
(أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى )
برترين شما منم؛ من بايد در زندگي شما دخالت داشته باشم. افکار من بايد بر شما مسلّط باشد. قوانين و خواستههاي من بايد از طرف شما اطاعت شود. معني معبود بودن، همین است.
در این آية شريف دقت کنيد. فرعون نگفت من خالق شما هستم؛ چون اگر ميگفت من خالق شما هستم، کسي قبول نميکرد. اما در ساليان طولاني، فرهنگسازي کرد که ديگر مردم در هيچ برنامهاي با پروردگار عالم ارتباط نداشته باشند، و رابطه با معبود حق، قطع شود؛ و رابطه با معبود باطل، وصل گردد. تمام مبارزة انبياي خدا براي همين بود که رابطة مردم را با معبود باطل، قطع كنند و بگويند: شما در هيچ برنامهاي نبايد هزينة فرعونها، نمرودها، شيطانها و فرهنگهاي باطل شويد. جملهاي که در قرآن از زبان همة انبياي الاهي نقل شده، اين است كه ميفرمايد:
(ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ)
شما معبودي به جز پروردگار عالم نداريد. هر کس آمد و خود را به عنوان معبود به شما معرفي کرد، به شما خيانت کرده و دروغ گفته است. شما که داريد از معبودهاي باطل، اطاعت ميکنيد، همة زندگيتان بر پوچي استوار است.
از نقش نگين حضرت امام حسين (علیه السلام) که نوشته بود:
«لا اله الا الله عدة للقاء الله»
يعني توحيد به معناي واقعي، توشه و دستگيرة نجات روز قيامت است. چنين برداشت ميشود که توحيد بايد در زندگي و در عمل رخ نشان دهد. يعني غير از اينکه بايد به وجود مقدس حضرت حق معتقد بود، باید از فرهنگ او هم پيروي کرد.
اطاعت محض از پروردگار و فرهنگ پروردگار يعني درِ استفاده از برنامههاي شيطاني را به روي ما بسته است که اگر ما برنامههاي غيرمفيدي در عالم ديديم، از آن برنامهها استفاده نکنيم.
مثلاً اگر ما يک رشته علمي را در قومي ديديم که خود ما آن رشته را نداشتيم، اگر برويم آن رشته را خدا بگيريم؛ خلاف توحيد است؟ توحيد اين را نميگويد. توحيد تمام برنامههاي مفيد را براي ما لازم ميداند. چكيدة حرف توحيد اين است که هزينة معبود باطل نشويد؛ از علم و هنر ديگران و از کار مثبت ديگران الگوبرداري نکنيد.
منبع : پایگاه عرفان