فارسی
دوشنبه 17 ارديبهشت 1403 - الاثنين 26 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

وفاداري سفير امام حسين (ع)

 

وقتي خبر شهادت سفير امام حسين (ع) قيس بن مسّهر صيداوي[14] را ـ که بيست و هشت ساله بود ـ به ابي‌عبدالله (ع) دادند که او را از بالاي مناره پايين انداختند و استخوان‌هاي او متلاشي شد، امام بلند گريه کرد و اين آيه را خواند:

(مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً)[15]

قيس وفاداري خود را به خدا به پايان رساند و ما عقب مانديم؛ ولي به انتظار اين هستيم که راه قيس را ادامه دهيم.[16]

اين ارزش اهل توحيد است که امام حسين (ع) گريه مي‌کند و منتظر است به او برسد.

مردان و زنان سوختند. يک مادر با سه فرزند باقي ماند. به او گفتند: ديدي؟ گفت: بله. گفتند: خدا را رها کن. گفت: رها نمي‌کنم.

ذونواس گفت: بچه بزرگش را در آتش بيندازيد. بچه را در آتش انداختند و سوزاندند. گفت: دست برمي‌داري؟ گفت: نه. گفت: بچۀ ديگر او را در آتش بيندازيد. حالا بچه‌هاي او يک مقدار بزرگ بودند، اما بچۀ شيرخواره كه جگر آدم را آتش مي‌زند. امام حسين (ع) وقتي آن بچۀ شش ماهۀ خون آلود را در دستش گرفت، گفت: خدايا! تمام وجود من را سوزاندند.

«لهف قلبي علي الرضيع الظامي   فطمتـه السهـام قبـل الفطــام»[17]

خدايا تو مي‌داني بچۀ شيرخواره را تا دو سالگي شير مي‌دهند. امّا بچۀ من را تير سه شعبه، يک لحظه از شير گرفت.

مأموران بچه كوچك را از آغوش مادر محكم گرفتند، خواستند در آتش پرت کنند. نزديک بود مادر تقيه كند. تقيه را که خدا قبول کرده که مادر بگويد: من از خدا دست برداشتم؛ اين يک كودك را بگذاريد بماند. ناگهان بچّۀ شيرخواره زبانش باز شد و گفت: مادر بيا، بچه را در آتش انداختند؛ مادر را هم در آتش انداختند.[18]

در اينجا قرآن مي‌گويد جرم این‌ها چه بوده است؟

(وَ مانَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزيزِ الْحَميدِ)[19]

جرمشان اين بود که به من وابسته بودند.

(ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَت)[20]

عجيب به این‌ها سخت گرفتند. آنان بدون نگراني ايستادند و از خدا فاصله نگرفتند هر چه بلا سرشان آوردند، گوششان بدهکار نبود. هيچ گاه اذيت‌هايي که کشيدند، وادارشان نکرد از خدا جدا شوند.

بعد امام صادق (ع) مي‌فرمايد:

«فسألوا ربکم درجاتهم»

امام مي‌داند دعا مستجاب است. اي مردم از خدا بخواهيد درجات آن‌ها را به شما بدهد که اگر در جايي گرفتار شديد، خدا را از دست ندهيد:

«واصبروا علي نوائب دهرکم تدرکوا سعيهم»[21]

 

بر بلا‌هايي که از دشمن به شما مي‌رسد صبر کنيد تا نتايج کار آن‌ها را شما هم به دست بياوريد.[22]


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

عجايبي از ستارگان
ذکر صدیقۀ کبری(س) در زمرۀ عبادات
حذف و انتخاب از دیدگاه قرآن
صبر ابوذر در ربذه‏
دليل دلسوزى انبيا عليهم السلام و نخواستن مزد
آثار وجودي اهل توحيد
درخواست بازگشت اهل دوزخ‏
اول و آخر بودن خداوند
مشاهده تقواى موجودات
دلسوزی پیامبر رحمت برای امت

بیشترین بازدید این مجموعه

عاقبت خوردن مال حرام‏
عناصر ظهور و رشد استعدادها
صبر ابوذر در ربذه‏
خطر حبط اعمال
دليل دلسوزى انبيا عليهم السلام و نخواستن مزد
توحید (1) - جلسه هفتم – (متن کامل + عناوین)
ارزيابي حقيقت زندگي توحيد با شرك
آثار وجودي اهل توحيد
ذکر صدیقۀ کبری(س) در زمرۀ عبادات
انسان، امانتدار امانت پروردگار

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^