
توحید (2) - جلسه بیست و هشتم – (متن کامل + عناوین)
- تاریخ انتشار: 4 آذر 1392
- تعداد بازدید: 416
جايگاه انذار در رسالت پيامبر (ص)
اراك، مسجـد سيــد دهة اول صفر 1378
الحمد للـه رب العالمين و صلّي اللـه علي جميع الانبياء و المرسلين و صلّ علي محمد و آله الطاهرين.
جايگاه انذار در رسالت پيامبر (ص)
خداوند حكيم در سورۀ مبارکۀ فاطر به پيامبر عظيم الشأن اسلام خطاب ميفرمايد: تو را در ميان مردم هشداردهنده قرار دادم. هشدار معمولاً نسبت به خطرها و خسارتها و زيانها است:
تو در ميان مردم فقط يک هشداردهنده هستي. از کلمۀ انذار چنين برداشت ميشود که وجود مبارک رسول خدا به تمام خطرهايي که در راه زندگي انسان است، آگاه بودهاند و به آثار ابدي و هميشگي اين خطرها در روز قيامت بصيرت داشتهاند.
انسان تا حقايق آيات کتاب خدا را دربارۀ پيغمبر درک نکند و نگاه عالمانه و حکيمانۀ اميرالمؤمنين (ع) را به ارزشهاي وجودي پيغمبر حس نکند، محال است بداند که پيغمبر اكرم (ص) در دنيا چه جايگاهي داشته است و در آخرت ايشان در چه جايگاهي قرار خواهد داشت.
اگر انسان به تمام قرآن نازل شده بر پيغمبر اسلام و برنامههايي که آن حضرت ارائه دادهاند، عمل کند و عمل خود را به عنوان شکر نعمت وجود پيغمبر قرار دهد، شکری نکرده است.
وجود پيامبر اكرم (ص) كانون رحمت
در اين زمينه به آيات و روايات که مراجعه ميکنيم، ميبينيم وجود پيامبر اسلام (ص) به يكايك انسانها چه در زمان خود و چه بعد از زمان خويش عشق ميورزيدند و غرق در محبت بودند؛[2]زيرا گستردهتر از وجود آن حضرت در عرصۀ گيتي نبوده است. اين عشق و جلوۀ رحمت پروردگار در قلب او نسبت به انسان بوده است. پروردگار دربارة ايشان ميفرمايد:
(فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم)[3]
در اين آيه خيلي عشق موج ميزند.
در پيش چشمش هفتاد نفر از ياران او را کشتند و بعد در پايان جنگ کنار جنازۀ عمويش حمزه رفتند. دندانهايش را با لگد شکستهاند، شکم عمو را پاره کردهاند و جگرش را در آوردهاند و تکه تکه کردهاند و در نخ گردنبند براي يک زن بدکاره فرستادهاند. پس ميگويند: اي رسول خدا! نفرين کن، چرا كه هر بلايي بر سر ما آوردند. پيغمبر عزيز هم دو دستش را به دعا به طرف پروردگار برداشت. در حالي كه کنار آن هفتاد بدن و بدن عمو، پيشانيش را با سنگ شکسته بودند و دو دندان جلويش را خرد کرده بودند و دهان ايشان هم پر از خون بود خواند:
«اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَايَعْلَمُونَ»[4]
خدايا! امت مرا هدایت کن نجات بده!
چنین عشقی در پاکترين و گستردهترين قلب است كه عاشق همۀ انسانها بود؛ براي اين که ما را از خطرها در امان قرار دهد تا در زندگي دنيا به فساد آلوده نشويم. اين درياي محبت را در قيامت چگونه ميخواهيم جواب بدهيم؟
خدا به چنين انساني ميگويد «نذير» يعني هشداردهنده که مردم را به خطرات هشدار بدهد؛ يعني او از همۀ خطرها آگاه است و از آثار خطرها در قيامت آگاه است.
هشدارهاي دلسوزانه خداوند به ايشان
تو در ميان بندگان من هشداردهنده هستي.
يک رشته هشدارها را خود پروردگار عالم بيان ميکند که به چه مطالبي هشدار بده.
اولاً در ابتداي آيه به پيغمبر ميفرمايد: کساني دلشان بسته است و تمام درهاي دل را به روي بركات من بستهاند؛ هر چه دليل از علم و حکمت براي آنان بياوري، قبول نميکنند. وقتي براي تو روشن شد که آنان دچار تعصبات جاهلانۀ غير قابل علاجند، ديگر خود را هزينۀ آنها نکن:
(وَ ذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ ذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفِيعٌ وَ إِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لايُؤْخَذْ مِنْها أُولئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِما كَسَبُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ)[6]
آن که فرهنگ بازيگري و سرگرمي دارد؛ رهايش کن. او در سرگرداني، هيچ چيزش جدي نيست؛ يعني اهل حق نيست. منطقي و عاقلانه نيست و اهل سرگرمي است.[7] تمام عمر را دو بخش کرده است: بازيگري مانند ميمون؛ و سرگرمي مانند جاهلان بيخرد. اینها را رها کن.
اينها فريب مال را خوردهاند؛ يعني چيزي جز اسکناس نميشناسند؛ نه آينده را ميبينند، نه خدا و نبوت را. در پول و ماديات، غرق و بيهوش هستند. اما مردمي را که هنوز نابود نشدهاند، با اين آيات قرآن من هشدار بده:
(وَ ذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ)
هشدار بده که مبادا قيامت به گونهاي وارد شويد که از تمام الطاف و عنايات و رحمت خدا محروم باشيد و همۀ درها به رويتان بسته باشد:
(لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفيع)
هشدار بده به گونهاي وارد قيامت نشويد كه مددکاري پيدا نکنيد؛ و پيامبران و ائمه اطهار: هم از شما شفاعت نكنند:
خدا هم يک کلمه جوابتان نميدهد. بعد به آنها بگو وقتي آتش جهنم را ميبينيد:
(وَ إِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لايُؤْخَذْ مِنْها)
هر عوضي را در قيامت به من خدا نميتوانيد بدهيد. چون در قيامت عمل و ايمان نداريد كه عوض بدهيد و بگوييد: خدايا! اين عوض را از ما بگير و ما را به دوزخ نينداز.
در يک آيه ديگر ميفرمايد: بر فرض در قيامت همۀ دنيا را دو برابر کني، يعني اگر بتواني همۀ دنياي گذشته را دو برابر کني تا به من بدهي، من قبول نميکنم. هيچ چيز در قيامت نداري عوض بدهي؛ حتي آن کفني که به تو پوشاندهاند و خاک شده، نياوردي.
در شبهاي ماه رمضان اشک ميريخت:
«ابکي لخروجي من قبري عريانا»[9]
يک گوشت و پوست و استخوان در قيامت آوردي، ميخواهي به من چه عوض بدهي؟!
(وَ إِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لايُؤْخَذْ مِنْها أُولئِكَ الَّذينَ أُبْسِلُوا بِما كَسَبُوا)
عذاب محرومان در قيامت
به آنان بگو مانند كساني نشويد که از تمام رشتههاي محبت و عنايت من در قيامت محروم میشوند. هر کس محروم شود گرفتار دو چيز ميشود:
(شَرابٌ مِنْ حَميم)
آشاميدنيای در ديگهاي سوزان كه با آتش جهنم ميجوشد. اين آشاميدني محصول چرک و خون زنان زناکار دنيا است. بايد هم بخوري، نميتوانيد دهانتان را ببنديد؛ و دوم
(وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم)
و عذاب دردناکي براي آنان است. اين خطرها را به آنها هشدار بده.
خوشا به حال اهل خدا و اهل توحيد که با خدا پيوند دارند.
(طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ)[10]
حكايت عيسي (ع) با يكي از دوستان خدا
عيسي بن مريم به پروردگار عالم گفت: يکي از رفيقهاي خود را به من نشان بده! خطاب رسيد: به اين آدرس برو. او رفت و ديد خانمي روي زمين نشسته، چشم ندارد، دست و پا هم ندارد. خدايا! اين دوست خداست. كنار او نشست و گفت: مادر سلام عليک. گفت: السلام عليک يا روح الله. گفت: مادر تو که تا حالا من را نديدهاي. گفت: نه. گفت: الآن هم که چشم نداري من را ببيني، از کجا فهميدي من عيسي مسيح هستم؟ گفت: آن که تو را دنبال من فرستاد، گفت: مسيح نزد تو ميآيد. خوش به حال کسانی که محرم اين دستگاه هستند.
خوشا آنـان کـه الله يارشـان بـي به حمد و قل هوالله کارشان بي
خوشـا آنـان کـه دائم در نمازند بهشت جـاودان بازارشـان بـي[11]
گفت: مادر تو که چشم نداري، پا نداري، چه ميکني؟ گفت: مسيح! من يک زبان و دل شاکر دارم؛ سرمايهدارتر از من کيست؟ اي مسيح! خدا چشم و دست و پا را از من گرفته، امّا هر سه تا ابزارند که با آنها خيلي گناه ميشود کرد.
فکر کن من اگر چشم داشتم، يک عمر چشمچران بودم؛ اگر دست داشتم، يک لقمۀ حرام برميداشتم و ميخوردم؛ و اگر پا داشتم، به مجلس گناه ميرفتم.
گفت: «الحمد لله علي نعمائک و الشکر علي آلائه». مسيح! خدا را به وحدانيت ميستايم. خدا را به تمام نعمتهاي مادي و معنوياش شکر ميکنم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پی نوشت ها:
[1]) فاطر/ 23: «تو فقط بیمدهندهاى.»
[2]) بحارالأنوار، 16/115، باب 6، حدیث 44: «مِنْ أَسْمَائِهِ9؛ نَبِی الرَّحْمَةِ قَالَ اللَّهُU وَ ما أَرْسَلْناک إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ قَالَ9 إِنَّمَا أَنَا رَحْمَةٌ مُهْدَاةٌ وَ الرَّحْمَةُ فِی کلَامِ الْعَرَبِ الْعَطْفُ وَ الرَّأْفَةُ وَ الْإِشْفَاقُ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً کمَا وَصَفَهُ اللَّهُ تَعَالَى.»
الکافی، 2/206، باب فی إلطاف المؤمن و إکرامه، حدیث 5: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ9: مَنْ أَکرَمَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ بِکلِمَةٍ یلْطِفُهُ بِهَا وَ فَرَّجَ عَنْهُ کرْبَتَهُ لَمْ یزَلْ فِی ظِلِّ اللَّهِ الْمَمْدُودِ عَلَیهِ الرَّحْمَةُ مَا کانَ فِی ذَلِک.»
بحارالأنوار، 23/227، باب 12، حدیث 47: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ9: الرَّوْحُ وَ الرَّاحَةُ وَ الرَّحْمَةُ وَ النُّصْرَةُ وَ الْیسْرُ وَ الْیسَارُ وَ الرِّضَا وَ الرِّضْوَانُ وَ الْمَخْرَجُ وَ الْفَلْجُ وَ الْقُرْبُ وَ الْمَحَبَّةُ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ لِمَنْ أَحَبَّ عَلِیاً وَ ائْتَمَّ بِالْأَوْصِیاءِ مِنْ بَعْدِهِ حَقّاً عَلَی أَنْ أُدْخِلَهُمْ فِی شَفَاعَتِی وَ حَقٌّ عَلَى رَبِّی أَنْ یسْتَجِیبَ لِی فِیهِمْ لِأَنَّهُمْ أَتْبَاعِی وَ مَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی مَثَلُ إِبْرَاهِیمَ جَرَى فِی لِأَنَّهُ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ وَ دِینُهُ دِینِی وَ دِینِی دِینُهُ وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِی وَ سُنَّتِی سُنَّتُهُ وَ فَضْلِی فَضْلُهُ وَ أَنَا أَفْضَلُ مِنْهُ وَ فَضْلِی لَهُ فَضْلٌ وَ ذَلِک تَصْدِیقُ قَوْلِ رَبِّی ذُرِّیةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.»
[3]) آل عمران/ 159: « [اى پیامبر!] پس به مهر و رحمتى از سوى خدا با آنان نرمخوى شدى.»
[4]) بحارالأنوار، 35/177، باب 3: «وَ ذَلِک أَنَّ النَّبِی9 ضُرِبَ بِحَرْبَةٍ فِی خَدِّهِ یوْمَ حُنَینٍ فَسَقَطَ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ قَامَ وَ قَدِ انْکسَرَتْ رَبَاعِیتُهُ وَ الدَّمُ یسِیلُ عَلَى حُرِّ وَجْهِهِ فَمَسَحَ وَجْهَهُ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِی فَإِنَّهُمْ لَایعْلَمُونَ فَنَزَلَتِ الآْیةُ.»
[5]) فاطر/ 23: «تو فقط بیمدهندهاى.»
[6]) انعام/ 70: «و کسانى که دینشان را بازى و سرگرمى گرفتند، و زندگى دنیا آنان را فریفت، واگذار؛ و [مردم را] با قرآن اندرز ده؛ که مبادا کسى [در روز قیامت] به [کیفر] Û
Ü آنچه [از گناهان] مرتکب شده [از رحمت و ثواب] محروم ماند [و به هلاکت سپرده شود] ؛ و او را در برابر خدا سرپرست و یاور و شفیعى نباشد؛ و اگر [براى رهایىاش از عذاب] هرگونه عوضى بپردازد، از او پذیرفته نشود. آنانند که به سبب آنچه [از اعمال زشت] مرتکب شدهاند [از رحمت و ثواب] محروم مانده [و به هلاکت سپرده شده]اند. و به خاطر آنکه همواره [به آیات الهى] کفر مىورزیدند براى آنان نوشابهاى از آب جوشان و عذابى دردناک است.»
[7]) بحارالأنوار، 75/165، باب 22، حدیث 2: «وصایا الباقر7: وَ مِنْ کلَامِهِ7 لِجَابِرٍ أَیضاً خَرَجَ یوْماً وَ هُوَ یقُولُ أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ یا جَابِرُ مَحْزُوناً مَشْغُولَ الْقَلْبِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاک مَا حُزْنُک وَ شُغْلُ قَلْبِک کلُّ هَذَا عَلَى الدُّنْیا فَقَالَ7 لَا یا جَابِرُ وَ لَکنْ حُزْنُ هَمِّ الآْخِرَةِ یا جَابِرُ مَنْ دَخَلَ قَلْبَهُ خَالِصُ حَقِیقَةِ الْإِیمَانِ شُغِلَ عَمَّا فِی الدُّنْیا مِنْ زِینَتِهَا إِنَّ زِینَةَ زَهْرَةِ الدُّنْیا إِنَّمَا هُوَ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الآْخِرَةَ لَهِی الْحَیوانُ یا جَابِرُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَاینْبَغِی لَهُ أَنْ یرْکنَ وَ یطْمَئِنَّ إِلَى زَهْرَةِ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اعْلَمْ أَنَّ أَبْنَاءَ الدُّنْیا هُمْ أَهْلُ غَفْلَةٍ وَ غُرُورٍ وَ جَهَالَةٍ وَ أَنَّ أَبْنَاءَ الآْخِرَةِ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ الْعَامِلُونَ الزَّاهِدُونَ أَهْلُ الْعِلْمِ وَ الْفِقْهِ وَ أَهْلُ فِکرَةٍ وَ اعْتِبَارٍ وَ اخْتِبَارٍ لَایمَلُّونَ مِنْ ذِکرِ اللَّهِ... .»
غررالحکم، 87، حدیث 1438: «مَنِ اتَّخَذَ دَینَ اللَّهِ لَهْواً وَ لَعِباً أَدْخَلَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ النَّارَ مُخَلَّداً فِیهَا.»
[8]) آل عمران/ 77: «و خدا با آنان سخن نمىگوید.»
[9]) إقبال الأعمال، 72؛ و بحارالأنوار، 95/89، باب 6، حدیث 2 (دعاى ابوحمزه ثمالى).
[10]) رعد/ 29: «براى آنان زندگى باسعادت و بازگشتى نیک است.»