
نصيحت حق به انسان
منابع مقاله:
کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه، جلد دهم
نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
در مقاله قبلی ( بیماری گناه ) اين معنى روشن شد كه تنها پناه انسان در همه امور، به خصوص هنگام توبه و بازگشت و در نقطه غفران و مغفرت، فقط و فقط خداست.
تفسير «روحالبيان» در ابتداى سوره مباركه حديد در توضيح آيه شريفه:
هُوَ الاْوَّلُ وَ الآْخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلّ شَىْءٍ عَلِيمٌ» «1»
اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به همه چيز داناست.
مىگويد: خداوند مهربان با زبان رحمت از روى اشارت مىفرمايد:
اى فرزند آدم! در كنار تو چهار گروهند:
1- گروهى كه تو را به كار آيند چون پدر و مادر.
2- گروهى كه در پيرى دست تو گيرند چون اولاد و احفاد.
3- زمرهاى كه آشكارا با تو باشند چون دوستان و ياران.
4- فرقهاى كه در پنهان با تو هستند چون زنان و كنيزان.
اما من به تو نصيحت مىكنم كه هيچ يك از اين چهار گروه را تكيهگاه حقيقى خود قرار مده، و به هيچ كدام اعتماد مكن و آنان را كارساز خود مپندار.
اول منم كه تو را از عدم به وجود آوردم.
آخر منم كه بازگشت تو به من خواهد بود.
ظاهر منم كه ظاهرت را به خوبترين وجه آراستم.
باطن منم كه حاكم بر هستىام و اسرار در سينهات به وديعت نهادم. «2»
روايات باب توبه
امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت مىفرمايد:
مَنْ تابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِسَنَةٍ قَبِلَ اللَّهُ تَوْبَتَهُ، ثُمَّ قالَ: انَّ السَّنَةَ لَكَثيرَةٌ، مَنْ تابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِشَهْرٍ قَبِلَ اللَّهُ تَوْبَتَهُ، ثُمَّ قالَ: انَّ الشَّهْرَ لَكَثيرٌ، مَنْ تابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِجُمْعَةٍ قَبِلَ اللَّهُ تَوْبَتَهُ، ثُمَّ قالَ: انَّ الْجُمْعَةَ لَكَثيرَةٌ، مَنْ تابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِيَوْمٍ قَبِلَ اللَّهُ تَوْبَتَهُ، ثُمَّ قالَ: إنّ يوماً لكثيرٌ، مَنْ تابَ قَبلَ أن يُعايِنَ قَبِلَ اللّهُ تَوْبَتَهُ. «3»
كسى كه يكسال قبل از مرگش توبه كند خداوند توبهاش را مىپذيرد، سپس فرمود: يكسال زياد است، كسى كه يك ماه قبل از مرگش به خدا بازگردد، خداوند توبهاش را قبول مىكند، سپس فرمود: يك ماه زياد است، كسى كه يك هفته قبل از مرگش توبه كند، خداوند او را مىپذيرد، سپس فرمود: يك هفته زياد است، آن كه يك روز قبل از موتش توبه كند توبهاش قبول است، سپس فرمود يك روز زياد است، كسى كه قبل از ديدن آثارِ بعد از مرگ توبه كند، توبهاش پذيرفته است.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
انَّ اللَّهَ يَقْبَلُ تَوْبَةَ عَبْدِهِ ما لَمْ يُغَرْغِرْ، تُوبُوا الى رَبِّكُمْ قَبْلَ انْ تَمُوتُوا، وَ بادِرُوا بِالاْعْمالِ الزّاكِيَةِ قَبْلَ انْ تَشْغِلُوا، وَصِلُوا الَّذى بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ بِكَثْرَةِ ذِكْرِكُمْ ايّاهُ. «4»
خداوند توبه بندهاش را قبل از رسيدن جان به گلو قبول مىكند، اى امّت من! پيش از مردن توبه كنيد و به سوى اعمال پاك بشتابيد قبل از اينكه مهلت نيابيد، و فراق بين خود و محبوب را با كثرت يادش مبدّل به وصال كنيد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
التّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لا ذَنْبَ لَهُ. «5»
توبه كننده از گناه، همچون كسى است كه گناهى بر او نيست.
و نيز آن حضرت فرمود:
مَثَلُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَمَثَلِ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ، وَ انَّ الْمُؤْمِنَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ اعْظَمُ مِنْ ذلِكَ، وَ لَيْسَ شَئٌ احَبَّ الَى اللَّهِ مِنْ مُؤْمِنٍ تائِبٍ اوْ مُؤْمِنَةٍ تائِبَةٍ. «6»
مؤمن از نظر شأن و شخصيت در پيشگاه حضرت حق همانند ملك مقرب است، و همانا مؤمن در نزد حق از اين بالاتر است، و چيزى نزد خداوند محبوبتر از مرد و زن مؤمن توبه كار نيست.
چند داستان عجيب در مسئله توبه
1- حضرت باقر عليه السلام مىفرمايد:
جوانى يهودى زياد خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله مىرسيد، حضرت كارهاى سبك و بدون زحمت به او ارجاع مىداد، و چه بسا او را دنبال كارهاى خودش مىفرستاد، و گاهى به توسّط او نامهاى به ايل و تبارش مىنوشت. چند روزى نيامد، حضرت احوال او را پرسيد، شخصى گفت: فكر كنم به خاطر بيمارى مهلكى كه به آن دچار شده امروز و فردا بيشتر مهلت زنده بودن نداشته باشد.
رسول حق صلى الله عليه و آله با جمعى از ياران به عيادتش رفت، از كرامات حبيب خدا اين بود كه با كسى حرف نمىزد مگر اينكه طرف جواب مىداد، جوان يهودى را صدا زدند، چشم گشود و گفت: لبّيك يا اباالقاسم. فرمود: به وحدانيت حق شهادت بده، جوان چشم به پدرش دوخت و از ترس پدر چيزى نگفت.
حضرت دوباره، شهادت به حق را به او تلقين كردند، جوان باز با نگاه به پدر سكوت كرد، بار سوم فرمودند: شهادت را بگو، باز جوانك به پدرش خيره شد، حضرت فرمود: ميل دارى بگو، ميل ندارى نگو، جوان به وحدانيّت حق اقرار كرد و به رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله گواهى داد و سپس مرد؛ حضرت به پدرش فرمود: كارى به اين جنازه نداشته باش، آنگاه به اصحاب فرمودند: او را غسل داده و كفن كنيد، سپس نزد من بياوريد تا بر او نماز بگزارم، و چون از خانه خارج شدند مرتب مىگفتند:
خدا را شكر كه به دست من يك انسان از آتش جهنّم نجات پيدا كرد. «7» 2- امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
مرگ كسى فرا رسيد به رسول خدا صلى الله عليه و آله خبر دادند، حضرت با عدّهاى بالاى سرش رفتند، در حال بيهوشى بود، فرمودند: اى ملك الموت! دست نگاهدار از او سؤالى داشته باشم.
فرمود: چه مىبينى؟ عرضه داشت: سپيدى و سياهى زياد، فرمود: كدام به تو نزديكترند؟ عرض كرد: سياهى، فرمود: بگو:
اللَّهُمَّ اغْفِرْلِىَ الْكَثيرَ مِنْ مَعاصِيكَ، وَاقْبَلْ مِنِّى الْيَسيرَ مِنْ طاعَتِكَ.
الهى، بسيارى معاصى مرا بيامرز، و طاعت و عبادت اندك مرا بپذير.
پس از گفتن اين دو جمله بيهوش شد، حضرت فرمود: ملك الموت آسان بگير تا از او سؤالى كنم، از بيهوشى درآمد، فرمود: چه مىبينى؟ گفت: سياهى و سپيدى زياد، فرمود: كدام به تو نزديكترند؟ عرضه داشت: سپيدى، حضرت فرمود:
غَفَرَاللَّهُ لِصاحِبِكُمْ. «8»
خداوند دوست شما را مورد بخشش و مغفرت و لطف و رحمت و كرم و عنايت قرار داد.
3- رسول خدا صلى الله عليه و آله با جمعى از ياران از مدينه خارج شدند، هوا به شدّت گرم بود، فرمودند: در مقابل خود چه مىبينيد؟ عرضه داشتند: جز يك شبح چيزى به نظر ما نمىرسد، فرمود: مردى است بيابانى، مقصدش مدينه است، در حدود شش روز است آب و نان نيافته.
شتر سوار نزديك شد، حضرت به او فرمودند: كجا؟ عرضه داشت: مدينه، فرمود: براى چه؟ پاسخ داد: زياد از شخصى كه مبعوث به رسالت شده خير و خوبى شنيدهام، عاشق زيارت او هستم، بروم تا به جمال دلارايش نظر كنم، فرمود:
آن كه به دنبالش هستى، منم، آيا حاضرى از بت پرستى دست بردارى؟ عرضه داشت: آرى، حضرت شهادتين را به او تلقين كرد، چون شهادتين گفت از حال رفت، نزديك بود از شتر به زمين افتد، حضرت فرمود: آرام او را از روى شتر به زمين بگذاريد، چون او را خواباندند، فرمود: آب تهيه كنيد تا غسلش دهيم، زيرا از دنيا رفت. پس از مراسم غسل و كفن همان جا قبرى آماده كردند، چون وى را دفن نمودند حضرت فرمود: چه آسان و راحت و بىرنج و زحمت به بهشت رفت!
رواياتى ديگر در باب توبه
حضرت باقر عليه السلام مىفرمايد:
انَّ مِنْ احَبِّ عِبادِ اللَّهِ الَى اللَّهِ الْمُحْسِنُ التَّوّابُ. «9»
همانا محبوبترين بندگان خدا نزد خدا نيكوكار توّاب است.
امام صادق عليه السلام فرمود:
مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً اجِّلَ فِيها سَبْعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ، فَانْ قالَ: اسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذى لا الهَ الّا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ- ثَلاثَ مَرّاتٍ- لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ. «10»
كسى كه كار بدى انجام دهد هفت ساعت از روز را به او مهلت مىدهند، چون سه بار بگويد: «استغفراللَّه الّذى لا اله الّا هوالحىّ القيّوم» گناه در پرونده او نوشته نشود.
حضرت باقر عليه السلام فرمودند:
انَّ اللَّهَ اشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ رَجُلٍ اضَلَّ راحِلَتَهُ وَ مُزادَهُ فى لَيْلَةٍ ظَلْماءَ فَوَجَدَها، فَاللَّهُ اشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ ذلِكَ الرَّجُلِ بِراحِلَتِهِ حينَ وَجَدَها. «11»
همانا خداوند خوشحاليش به توبه عبد از خوشحالى مردى كه زاد و توشهاش را در شب تاريك گم كرده و آن را پيدا كند شديدتر است.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:
التَّوْبَةُ تَجُبُّ ما قَبْلَها. «21»
توبه؛ گناهان قبل از خودش را از بين مىبرد.
امام على عليه السلام مىفرمايد:
لا شَفيعَ انْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ. «31»
شفيعى كامياب كنندهتر از توبه نيست.
التَّوْبَةُ تُطَهِّرُ الْقُلُوبَ، وَ تَغْسِلُ الذُّنُوبَ. «14»
توبه دلها را پاك مىكند و گناهان را مىشويد.
حُسْنُ التَّوْبَةِ يَمْحُو الْحَوبَةَ. «15»
توبه نيك و بازگشت خوب، گناه را محو مىكند.
رسول اللّه صلى الله عليه و آله فرمود:
لِلَّهُ افْرَحُ بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنَ الْعَقيمِ الْوالِدِ، وِ مِنَ الضّالِّ الْواجِدِ، وَ مِنَ الظَّمْآنِ الْوارِدِ. «16»
خداوند به توبه عبدش از عقيمى كه اولاد پيدا كرده، و از كسى كه گم شدهاش را يافته، و همچنين از تشنهاى كه به چشمه آب برسد خوشحالتر است.
امير المؤمنين عليه السلام مىفرمايد:
تُوبُوا الَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ادْخُلُوا فِى مَحَبَّتِهِ، فَانَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ، وَ الْمُؤْمِنُ تَوّابٌ. «17»
به خداوند بازگشت كنيد، و در عشق و محبتش وارد شويد، همانا خداوند تائبان و پاكيزگان را دوست دارد، و مؤمن تائب است.
رسول اللّه صلى الله عليه و آله فرمود:
تُوبُوا الَى اللَّهِ فَانّى اتُوبُ الَى اللَّهِ فِى كُلِّ يَوْمٍ مِائَةَ مَرَّةٍ. «18»
به خدا باز گرديد، همانا من در هر روز صد بار به پيشگاهش توبه مىكنم!
رسول حق صلى الله عليه و آله فرمود:
امّا عَلامَةُ التّائِبِ فَارْبَعَةٌ: النَّصيحَةُ للَّهِ فِى عَمَلِهِ، وَ تَرْكُ الْباطِلِ، وَ لُزُومُ الْحَقِّ، وَ الْحِرْصُ عَلَى الْخَيْرِ. «19»
نشانههاى تائب چهار چيز است: صافى و پاكى و خلوص در عمل براى خدا، ترك باطل، ملازمه با حق، حرص و ولع به كار خير.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
التّائِبُ اذا لَمْ يَسْتَبِنْ اثَرَ التَّوْبَةِ فَلَيْسَ بِتائِبٍ: يُرْضِى الخُصَماءَ، وَ يُعيدُ الصَّلَواتِ، وَ يَتَواضَعُ بَيْنَ الْخَلْقِ، وَ يَتَّقِى نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَواتِ، وَ يَهْزِلُ رَقَبَتَهُ بِصِيامِ النَّهارِ. «20»
زمانى كه اثر توبه ظاهر نشود توبه تائب توبه نيست، آثار توبه عبارت است از: جلب رضايت طلبكاران، اعاده نمازها، تواضع بين مردم، حفظ نفس از شهوات، لاغر كردن بدن به روزه روز.
توبه، به اندازهاى عظيم و قبول كننده توبه آن چنان كريم است كه روايت زير اين حقيقت را بازگو مىكند و دل هر مؤمنى را شاد مىنمايد:
راوى مىگويد: حضرت رضا عليه السلام شنيد بعضى از يارانش گفتند:
لَعَنَ اللَّهُ مَنْ حارَبَ عَلِيّاً عليه السلام، فَقالَ لَهُ: قُلْ: الّا مَنْ تابَ وَ اصْلَحَ. ثُمَّ قالَ: ذَنْبُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ وَ لَمْ يَتُبْ اعْظَمُ مِنْ ذَنْبِ مَنْ قاتَلَهُ ثُمَّ تابَ. «21»
لعنت خدا بر كسى كه با على عليه السلام جنگيد. حضرت فرمود، اضافه كن مگر كسى كه توبه كرد و به اصلاح خويش برخاست. سپس فرمود: گناه آنان كه از ولايت على عليه السلام تخلّف كردند و توبه ننمودند بزرگتر است از گناه آنان كه با وى جنگيدند و سپس بيدار شده و توبه كردند.
امام على عليه السلام فرمود:
مَنْ تابَ تابَ اللَّهُ عَلَيْهِ، وَ امِرَتْ جَوارِحُهُ انْ تَسْتُرَ عَلَيْهِ، وَ بِقاعُ الاْرْضِ انْ تَكتُمَ عَلَيْهِ، وَ انْسِيَتِ الْحَفَظَةُ ما كانَتْ تَكْتُبُ عَلَيْهِ. «22»
هر كس توبه كند خداوند توبهاش را مىپذيرد، و جوارحش مأمور مىشوند كه بر او پرده پوشى كنند، و قطعههاى زمين دستور مىيابند كه بر او بپوشانند، و حافظان عمل آنچه را بر او نوشتهاند؛ فراموش مىكنند.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
خداوند به داود پيغمبر وحى فرمود: اى داود! بنده مؤمنم هرگاه گناهى مرتكب شد سپس به من بازگشت و توبه كرد و از من شرم و حيا نمود به خاطر يادآورى گناهش، او را مىبخشم و گناهش را از ياد كاتبان عمل مىبرم و سيّئه او را به حسنه تبديل مىكنم و باكى ندارم، كه من رحم كنندهترين رحيمانم. «23»
روى در روى يار بايد كرد |
پشت بر كار و بار بايد كرد |
|
خون دل را ز ديده بايد ريخت |
دل و جان را نثار بايد كرد |
|
عشق هوش است و عقل سرپوشى |
خويش را هوشيار بايد كرد |
|
بندگى و فكندگى خواهى |
عاشقى اختيار بايد كرد |
|
ور طلب مىكنى بزرگى و جاه |
عقل با خويش يار بايد كرد |
|
گرنه عشق است در خور تو نه عقل |
كار دنيات بار بايد كرد |
|
در سرت گر هواى فردوس است |
با هوا كارزاربايد كرد |
|
از جهنّم اگر ندارى باك |
طلب اعتبار بايد كرد |
|
حق تجلّى نمود از همه سو |
چشم را فيض چار بايد كرد |
|
(فيض كاشانى)
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- حديد (57): 3.
(2)- تفسير روح البيان: 9/ 414، ذيل آيه 3 سوره حديد.
(3)- الكافى: 2/ 440، حديث 2؛ وسائل الشيعة: 16/ 87، باب 93، حديث 21057.
(4)- بحار الأنوار: 78/ 240، باب 5، ذيل حديث 26؛ الدعوات، راوندى: 237، حديث 659.
(5)- بحار الأنوار: 6/ 21، باب 20، حديث 16؛ وسائل الشيعة: 16/ 75، باب 86، حديث 21022.
(6)- بحار الأنوار: 6/ 21، باب 20، حديث 15؛ مستدرك الوسائل: 12/ 125، باب 86، حديث 13695.
(7)- بحار الأنوار: 22/ 73، باب 37، حديث 25؛ الأمالى، شيخ صدوق: 397، حديث 10.
(8)- بحار الأنوار: 6/ 195، باب 7، حديث 48؛ الكافى: 3/ 124، حديث 10.
(9)- الزّهد: 70، باب 12، حديث 186؛ مستدرك الوسائل: 12/ 126، باب 86، حديث 13700.
(10)- بحار الأنوار: 90/ 282، باب 15، حديث 24؛ مستدرك الوسائل: 12/ 119، باب 85، حديث 13676.
(11)- شرح اصول الكافى: 1/ 277؛ رياض السالكين: 2/ 405.
(12)- عوالى اللآلى: 1/ 237، حديث 150؛ مستدرك الوسائل: 12/ 129، باب 86، حديث 13706.
(13)- بحار الأنوار: 6/ 19، باب 20، حديث 6؛ من لايحضره الفقيه: 3/ 574، حديث 4965.
(14)- غرر الحكم: 195، حديث 3837، مستدرك الوسائل: 12/ 129، باب 86، ذيل حديث 13707.
(15)- غرر الحكم: 195، حديث 3841؛ مستدرك الوسائل: 12/ 130، باب 86، ذيل حديث 13707.
(16)- كنز العمال: 4/ 205، حديث 10165؛ الجامع الصغير: 2/ 397، حديث 7193.
(17)- بحار الأنوار: 6/ 21، باب 20، حديث 14؛ الخصال: 2/ 622، حديث 10.
(18)- كنز العمال: 4/ 206، حديث 10171؛ السنن الكبرى، بيهقى: 6/ 114، حديث 10265.
(19)- بحار الأنوار: 1/ 119، باب 4، حديث 11؛ تحف العقول: 18، مستدرك الوسائل: 12/ 137، باب 87، حديث 13714.
(20)- بحار الأنوار: 6/ 35، باب 20، حديث 51؛ مستدرك الوسائل: 12/ 130، باب 87، حديث 13709.
(21)- بحار الأنوار: 76/ 221، باب 97، حديث 4؛ وسائل الشيعة: 15/ 335، باب 47، حديث 20674.
(22)- بحار الأنوار: 6/ 28، باب 20، حديث 32؛ وسائل الشيعة: 16/ 74، باب 86، حديث 21018.
(23)- بحار الأنوار: 6/ 28، باب 20، حديث 30؛ وسائل الشيعة: 16/ 74، باب 86، حديث 21017.