پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد: روز قيامت اهل جهنم به پروردگار مى گويند: اگر ما اعلام كنيم به اين عذاب تو راضى هستيم، نمى خواهيم ما را بيرون بياورى، فقط يك رحمى در حق ما بكن، خطاب مى رسد: چه كار كنم؟ مى گويند: اين بوى بد را از جهنم بردار. بقيه آن باشد، مار، عقرب، آتش باشد.
بعد به حضرت گفتند: اين بو چه هست؟ فرمود: بوى عالمى كه علمش را حبس كرده است. حالا عذابش چطور است خدا مى داند. همين پول هايى كه از پولدارها مانده است، اگر خدا پرده آن را بردارد، اين نعمت حبس شده چه بوى متعفّنى گرفته است، از گوشت خوك مرده و سگ مرده متعفن تر است.
مال حبس شده، آبروى حبس شده، قدرت حبس شده، علم حبس شده، جان حبس شده، قدم حبس شده، در قيامت بوى تعفنش بلند مى شود.
حالا بايد به زندگى انبيا و ائمه عليهم السلام و اولياى الهى نگاه كنيم و از ايشان درس زندگى بگيريم.
ببينيد: انبيا با مردم چطور حرف مى زدند. اميرالمؤمنين عليه السلام و امام حسين عليه السلام چطور حرف مى زدند، همانطور با مردم حرف بزنيد. آن وقت است كه مردم براى شنيدن مسائل الهى به ما هجوم مى آورند.
اميرالمؤمنين عليه السلام ديدن صعصعة بن صوحان آمد، او مريض بود. كنار بسترش نشست، و دست روى پيشانى صعصعه گذاشت. بعد هم كه حضرت خواست بلند شود، صعصعه را بوسيد و فرمود: صعصعه! اين عمل من را براى رفيق ها و قوم و خويش هايت تعريف نكنى و خود را بگيرى و بگويى على به پيشانى من دست گذاشت. اينها را براى قيامتتان بگذاريد، اينجا خرج نكنيد.
جابر جعفى نقل مى كند. جابر جعفى چه كسى است؟ جابر شخصيتى است كه امام صادق عليه السلام فرمودند: به عشق چهار نفر در اين زمان زنده هستم، بريد عجلى، زرارة بن اعين و حمران و جابر جعفى، اين چهار نفر چهار ستون دين خدا هستند و كاسب هم بودند. مغازه داشتند، خريد و فروش مى كردند، ولى بنده شاكر خدا بودند.
وقتى كه خبر مرگ حمران را به او دادند، بسيار گريه كرد و درباره اش فرمود: حمران از دنيا رفت، به محض اينكه قيامت از قبرش بيرون بيايد. يك دست آن را من مى گيرم و يك دست ديگرش را پدرم امام باقر عليه السلام مى گيرد و با هم هستيم تا هر جا كه خدا ما را خواست ببرد.[17]
منبع : پایگاه عرفان