فارسی
شنبه 01 دى 1403 - السبت 18 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
1
نفر 0

نمونه‌هايى از عاشقان حقيقى‏

 

فرض مي‌كنيم، ابوذرعاشق خداست، و از دولت عثمان نفرت دارد و اين دولت را نمى خواهد و فقط خدا را مى خواهد، و براى او معلوم شده كه ممكن است خواستن همۀ خواستِ خدا، منجر به نابودى او شود، ولي او با كمال عشق به چنين سمتي مى رود و نابود مى شود تا خدا را به دست آورد.

يا فرض مي‌كنيم، عمروعاص صد در صد نسبت به خدا نفرت دارد و نسبت به دنيا عشق دارد. او براى اين كه دنيا را به دست آورد، به هر وسيله‌اي متوسّل مي‌شود و آن را به دست هم مى آورد، و براى او روشن است كه در سمت نخست وزيرى بايد براى به دست آوردن دنيا صد هزار گلو را به جرم محبت به على عليه السلام پاره كند، پاره هم مى كند؛ چون او عشق به موضوعى دارد، و اگر در طريق اين موضوع، مشكلات بسياري هم وجود دارد، او مى گويد: من از همۀ مشكلات عبور مى كنم تا به آن موضوع برسم. واقعاً به عمرو عاص عاشق مى گويند؛ همان‌طوري كه واقعاً به ابوذر عاشق مى گويند، و مردم دنيا، يا در خطّ ابوذر و يا در خطّ عمروعاص هستند، جز اين كه آن عمروعاص بزرگ بود و اين عمروعاص كوچك؛ به طور مثال، رباخور و زناكار بى تربيت يا ستمگر، عمروعاص كوچك هستند، و همين‌طور آن اشخاصى كه حقوق زن و بچه، يا حقوق يك جامعه را رعايت نمى نمايند، عمروعاص بزرگ يا بزرگ‌تر هستند. فرقى هم با او نمي‌كنند، و آن كساني كه خدا را مى خواهند، ابوذر هستند.

حالا با هر اسمي كه مي‌خواهند باشد. بحث اين است كه محال است عشق به موضوعي در وجود انسان شعله بكشد، و انسان آرام باشد. چنين چيزي نمى شود، و محال است نفرت به موضوعى در انسان شعله بكشد، و انسان نسبت به آن موضوع آرام باشد. چنين چيزي محال است.

عشق و نفرت دو واقعيتى هستند كه در زندگى انسان‌ها اثرى عميق و ريشه دار دارند. حجر بن عدى[4] عاشق حق بود و به جايى رسيد كه به او گفتند: عشق حق را مى خواهى؟ و او گفت: مى خواهم. به او گفتند: از اين عشق دست بردار. او گفت: محبت دارد در وجودم شعله مى كشد، چگونه آن را نخواهم. در مرج عذراء[5] به او دستور دادند، براى خود و پنج نفر از رفقايش شش قبر حفر كند. قبرها را كه حفر كرد، آفتاب داشت تازه طلوع مي‌كرد. اين شش نفر را بالاى قبرها نگاه داشتند، و باز هم به آن‌ها گفتند: عشق به حق داريد، و آنان گفتند: آري، عشق داريم و حق را مى خواهيم. به آن‌ها گفتند: اگر به اين عشق ادامه دهيد، جايتان در اين شش قبر است. آنان گفتند: باشد؛ چون ما حق را مى خواهيم، و معامله با حق ما را به اين جا كشانده و ما حاضريم جان خود را بدهيم، و مى دهيم. ما براى به دست آوردن حق به اين جا رسيديم كه بايد از حيات دنيا آزاد شويم، و ما هم آزاد مى شويم، و اين گونه اين شش عاشق علي را در طلوع صبح مى كُشند و در آن قبرها مى ‌گذارند.

اين سرنوشت، سرانجام عشق است. عشق وقتى باشد، نمى گذارد انسان آرام باشد. اگر انسان عاشق علم باشد، محال است اين عشق او را راحت بگذارد. همۀ انسان‌ها بالقوه انيشتين[6]، و يا ابن سينا، و يا آية الله بروجردى هستند. همۀ انسان‌ها مثل كُخ و يا پاستور كاشف ميكروب، هستند، اما چرا با اين كه مدتى از عمر ما گذشته، ما هنوز محدود به همين حدود چهار ديوار مغازه و پنجاه متر خانه هستيم؟ چون مانند آن‌ها عشق نداشتيم. اگر ما هم مثل آن‌ها عاشق بوديم، عشق ما را حركت مى داد و به هدفمان مى رساند. چرا چنين نيست؟ چون ما مَركب نداريم و پياده هستيم. ما اگر در چنين حالي بگوييم عاشق هستيم، دروغ گفته ايم؛ چون خود عشق مَركب است. مثلاً كسي كه عاشق علم رياضي هست، و سي سال هم در اين مسير قرار دارد، نبايد كم‌تر از پاسكال[11] باشد. او در فرانسه در سن شش يا هفت سالگى، مشكل‌ترين مسايل هندسى را حل كرد؛ مسايلى كه گاهى قدماى رياضيد انان از حل آن‌ها عاجز بودند. ابن سينا كه اكنون در شهر همدان آرميده، نوشته، ده يا دوازده ساله بودم، در شهر بلخ معلمى پيدا نمى شد كه به من درس بدهد؛ چون من در آن زمان، نسبت به همۀ علوم آن روز، اطلاعات كافي داشتم. اين عشق بوده كه اين چنين براي اين انسان‌ها مَركب شده است.

 

اگر از جهنم، از ظلم و از گناه نفرت وجود داشته باشد، نفرت مَركب مي‌شود و مي‌تواند ما را از تمام اين مظالم، ميليون‌ها فرسخ دور نگاه دارد، در حالى كه ما انسان‌هاي عالم اكنون غرق در مفاسد هستيم. همان نفرتى كه در موجود زنده عامل فرار‌دهنده است. منظورم از فرار اين نيست كه كفش‌هايمان را برداريم و برويم؛ بلكه منظور از فرار، اين است كه بين ما و بين انجام آنچه براى ما درست نيست، فاصله به وجود آيد. براى ايجاد اين فاصله، بايد هر گناهي را ريشه كن كنيم، و يا بايد هر فسادى را خاموش نماييم، و يا بايد شانۀ خود را از زير بار برنامه خلاف خدايى خالى كنيم. اين ها معناى فرار است.


منبع : پایگاه عرفان
1
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

شيعه حضرت نوح عليه السلام‏
زودگذر بودن عمر حضرت نوح عليه السلام
راه اصلاح مفاسد نفس - جلسه سوم
خودشناسی - جلسه سوم
قرآن، خير دنيا و آخرت
5 ـ خودپرستى به جاى خداپرستى
ثواب روزه يك روز ماه رجب
رابطه فهم و قلب‏
عقل کلید گنج سعادت - جلسه اول - عقل و دین
توبه پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از گناه امت

بیشترین بازدید این مجموعه

لزوم اجتناب از برخى برنامه‏هاى مالى‏
شيعه حضرت نوح عليه السلام‏
ثواب روزه يك روز ماه رجب
حق الناس در قيامت‏
هدف خلقت از زبان امام على عليه السلام‏
عالم تكوين و عالم تشريع
زودگذر بودن عمر حضرت نوح عليه السلام
كر و كور شدن صاحب قلب دنيازده
تواضع زین العابدین(سلام الله علیها)
تهران مسجد حضرت رسول- دهه اول فاطمیه 94 سخنرانی اول

 
نظرات کاربر

مریم قرایی
با سلام خوب بود استفاده کردم.
پاسخ
0     0
14 خرداد 1393 ساعت 10:59 صبح
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^