عوامل لازم برای مصرف درست نعمتها
بسم الله الرحمن الرحیم
فیض; و مصرف بجای نعمتها
یکی از بزرگان و شخصیتهای کمنظیر در تاریخ بشر که نعمتهای الهی را درست و به جا هزینه کرده، وجود مقدسِ حکیم الهی و عارف بزرگ و فقیه عظیم القدر و محدث جلیل مرحوم فیض کاشانی اعلی الله مقامه الشریف است.[1]
در زمان وی یکی از اساتید بزرگ علوم الهی به شیراز آمده بود و فیض در ایام جوانی علاقهمند بود که از اصفهان، محل تحصیلش برای کسب فضائل و معارف الهی به شیراز برود. در آن زمان مسافرتها بسیار دشوار بود، لذا بنا را بر استخاره میگذارد.
استخارة اولیای خدا
استخارۀ اولیای خدا با عموم مردم تفاوت دارد و آنان با رجوع به قرآن مجید مقصد اصلی خود را مییابند. نمونهای بگویم: مرحوم حاج آقا صابر اراکی که از شخصیتهای بزرگ و از علاقهمندان به نهضت اسلامی شهید آیت الله حاج شیخ فضل الله نوری بوده، از اراک بار و بنه سفر میبندد و دو سه ساعت که راه را میپیماید به ذهنش میرسد که برای ادامه راه استخاره کند. ایشان استخاره میکند و این آیه شریف میآید: )فَتَـرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللهُ بِأَمْرِه ([2]. حاج آقا صابر با این که در کمال سلامت بوده و بیماری هم نداشته به همراهانش میفرماید که مرا برگردانید، چون مرگ من نزدیک شده است. طبق امر ایشان، کارگزاران سفر، شترها را برمیگردانند و وقتی حاج آقا به منزل میرسد بعد از ظهر همان روز از دنیا میرود.
فیض برای سفرش استخاره میگیرد و این آیه شریفه میآید:
)فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا(؛[3] چرا گروهی برای کسب معلومات الهی سفر نمیکنند تا ظرف وجود خود را از مسائل الهی انباشته کنند و سپس به میان مردم برگردند و مردم را با احکام و دستورات الهی آشنا کنند؟!
با این حال به دیوان امیرمؤمنان (س) نیز که شعرهای بسیار جالبی دارد متوسل میشود و تفألی به آن میزند. اول صفحه این رباعی میآید:
|
||
|
آدابٌ و صحبةُ ماجدٍ[4] |
اتفاقاً آن مرد الهی که به شیراز آمده بود سید ماجد بحرانی بوده که در آخر این رباعی اسم او هم بوده است! بنابراین، مسائلی که در ظاهر دنیا هست با باطن دنیا بیارتباط نیست و اگر کسی معرفت به این روابط داشته باشد بسیاری از چیزها نصیب او میشود.
لذا ملا محسن که جوان نو رسیدهای بوده به شیراز میرود. در شیراز از محضر سید ماجد بحرانی استفاده میبرد و چون متوجه جوشش معارف الهی در اصفهان میشود به اصفهان برمیگردد و در آنجا به محضر مبارك صدرالمتالهین شیرازی میرسد. علاوه بر این، داماد آن جناب هم میشود که خود آن دختر هم در مباحث مربوط به معارف الهی از شوهرش کمتر نبوده است. از همین دو چشمه معرفت، آن پسر بزرگوار یعنی علمالهدی متولد میشود که فیض دربارهاش میگوید: من در تاریخ نظیر او در خوبی و قرب به خدا کمتر سراغ ندارم. این مرد بزرگ پس از کسب معارف الهی و متخلق شدن به آنها به کاشان بر میگردد.
توصیة مرحوم فیض
مرحوم فیض کلامی دارد که محصول هفتاد سال عمر علمی شریف اوست. چون ایشان هشتاد و چهار سال در دنیا زندگی کرد. در نوشتههایش میگوید:
هفتاد سال با برنامههای متعددی در این دورهها رو به رو بودهام و محصول عمرم این است که آنچه را یافتهام از قرآن و ائمه طاهرین: است و شما دست از دامان قرآن و ائمه طاهرین نکشید.
مرحوم فیض دویست جلد کتاب نوشته و تمام کتابهایش گلستانی از معارف الهی است. در ضمن، وی آنقدر متخلق به اخلاق الهی بوده که حساب ندارد و به آنچه خوانده بوده متخلق شده است.
مرجع تقلید زمانش، ملا طاهر قمی که متخصص در برخی از علوم نبوده و به نظرش برخی حرفهای فیض اشتباه بوده، چند سال علیه او سخن میگفته است. البته ملا طاهر در کارش عمد نداشته و بعد از ده سال فهمیده که اشتباه میکرده است. وی به محض این که میفهمد اشتباه کرده از شهر قم به تنهایی به سمت کاشان حرکت میکند و شانزده فرسخ پا برهنه راه را میپیماید! درِ خانه فیض را میکوبد و فیض خودش پشت در میآید و میپرسد که کیست؟ ملا طاهر میگوید: «یا محسن قد اتاک المسیئ و انت المحسن و انا المسیئ» فیض در را باز میکند و میبیند که ملا طاهر قمی است، همدیگر را بغل میگیرند و نوشتهاند که هر دو بلند بلند گریه میکنند. ملا طاهر میگوید که من اشتباه کردم و فیض هم میگوید که من نیز گذشت کردم. بعد هم به ملا طاهر تعارف منزل میکند که به منزلش بیاید اما وی میگوید که من با پای برهنه از قم فقط برای عذرخواهی آمدهام که شما مرا ببخشی که قیامت گرفتار نباشم و کار دیگری ندارم. الان هم که شما را دیدم و طلب بخشش کردم میخواهم که برگردم و برمیگردد.
اما ما برای این که نعمتهای پروردگار عزیز عالم را صحیح و به جا مصرف کنیم به چند عامل نیازمندیم که باید از آنها کمک بگیریم. این چند عامل در قرآن مجید ذکر شده است و بدون آنها هم نمیتوان حرکت کرد. مَثَل کسی که این چند عامل را در اختیار نداشته باشد، مَثَل حیوانی است که برای زندگی آب و علف ندارد.
امسال من در یکی از شهرها خدمت یکی از اولیای خدا رسیدم که نزدیک هشتاد و پنج سال دارد و عرض کردم یک بار دیگر هم آمدم شما را ببینم که تشریف نداشتید. گفت: میدانم. پرسید: کجا رفته بودید؟ گریه کرد و بعد گفت: ملا نصرالدین الاغی داشت که وقتی این الاغ را به صحرا و بیابان میآورد خیلی خوب در صحرا و بیابان میگشت و لذت میبرد. اما وقتی او را به سوی خانه برمیگرداند نمیخواست به خانه بیاید و ملا با زحمت این الاغ را به درون خانه میکشید. یک کسی حکمت آن را از ملا نصرالدین پرسید و گفت: چرا وقتی الاغت را به صحرا میبری خیلی بانشاط و سریع میرود اما پس از آن نمیخواهد به خانه برگردد؟ ملا نصرالدین جوابی خیلی عالی به او داد و گفت: میدانی چرا؟ برای این که در خانه کاه و علف پیدا نمیشود! بعد در حالی که داشت گریه میکرد گفت: کار من هم همینطور است. چون آخرتم را آباد نکردهام و چیزی ندارم میترسم آن طرف بروم و لذا وقتی کمی مریض میشوم به تهران میروم تا پزشکها به من برسند که همین جا بمانم و آن طرف نروم! اینجا آب و علف و زندگی دارم، اما هر وقت فکر آن طرف را میکنم میبینم هیچ چیز برای خودم فراهم نکردهام و از ترس این که به خانۀ خراب بروم، نزد پزشک میروم.
براستی چقدر بد است که اینجا که آدم مهمان پنجاه، شصت ساله است برای او آباد باشد ولی آنجا که مقیم دائم است هیچ چیز نداشته باشد!
بنابراین همانطور که گفتیم، تا شش عامل در کار آدم نباشد نمیتواند نعمتها را به جا مصرف کند و نمیتواند دنیا و آخرت خوبی داشته باشد.
عوامل لازم برای مصرف صحیح نعمتها
1. لزوم صداقت
اولین آن عوامل، صدق است که قرآن مجید در بارهاش میفرماید: )کُونُوا مَعَ الصّٰادقین([5]. با آنهایی که با پروردگار عزیز عالم روراست و صادقاند رفاقت داشته باش و با آنان همراهی کن.
همچنین وقتی با خداوند قرارداد میبندی، به راستی قرارداد ببند و به آن پایبند باش. رمز این که در قرآن سفارش میکند که به عهدتان وفا کنید و توبه شکن و پیمان شکن نباشید، برای همین است که در پیمان شکنی، نعمت در جای غیر خودش قرار میگیرد.
خداوند متعال عقل را به انسان نداده که او بنشیند و نقشههای شیطانی بکشد، علم را نیز نداده که آدم به دیگران فخر بفروشد و تکبر کند؛ همچنین حکومت را نداده که انسان فرعون بشود و پول را نداده که انسان قارون بشود، چراکه اگر نعمتها در غیر مسیر خودش قرار بگیرد فساد برپا میکند. پس باید صداقت داشت و روراست بود.
[1]. محمد، مشهور به ملا محسن و ملقب به فیض (و 1007 ق کاشان) در خاندانی از علم و معرفت به دنیا آمد. پدرش را در دو سالگی از دست داد و تحت تربیت عمو و داییاش در کاشان مقدمات را فراگرفت و سپس به اصفهان رفت و نزد ملا محمد تقی مجلسی و شیخ بهایی و میرفندرسکی و میرداماد و ملاصدرا علوم گوناگون دینی و مرتبط با آن را فراگرفت. سپس به شیراز نزد سید ماجد بحرانی رفت و استفاده علمی فراوان برد. سپس همراه ملاصدرا به کهک قم آمد و هشت سال همدم او بود و سمت دامادی وی را نیز پیدا کرد. سپس همراه ملاصدرا به شیراز رفت و بعد از دو سال به کاشان برگشت و به تعلیم و تربیت شاگردان و نوشتن کتابهای اخلاقی و فقهی همت گماشت. شمار کتابهای وی را حدود 200 جلد کتاب نوشتهاند. ملا محمد باقر مجلسی، نویسندۀ کتاب بحار الانوار از شاگردان اوست. تفسیر صافی و الوافی در تفسیر و حدیث و کتاب محجهٔ البیضاء و مفاتیح الشرایع به ترتیب در اخلاق و فقه از جمله آثار وی است. ایشان دیوان شعری نیز به تبع دیوان حافظ دارد. فیض کاشانی در 84 سالگی بدرود حیات گفت و در قبرستان فیض کاشان به خاک سپرده شد.
[2]. توبه (9): 24؛ پس منتظر بمانید تا خداوند عذاب دنیا و آخرتش را بیاورد، خداوند گروه گنهکارِ نافرمان را هدایت نمیکند.
[3]. توبه (9): 122.
[4]. دیوان امیرالمؤمنین (س): 139؛ مستدرک الوسائل: 8/115؛ ترجمه: در طلب بلندی و اعتلا از وطن خود دور شوید که در سفر پنج فایده هست: برطرف شدن غمها، درآمد،کسب دانش و آداب و همصحبتی با اهل مجد و بزرگواری.
ادامه دارد...
منبع : پایگاه عرفان