فارسی
يكشنبه 02 دى 1403 - الاحد 19 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

تهران_ مسجد امیر رمضان 94 سخنرانی دوم

تهران_ مسجد امیر رمضان 94 سخنرانی دوم

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

لغت عرب از نظر معنا لغت گسترده‌ای است، هیچ زبانی در بین ملتها کامل‌تر، جامع‌تر، از نظر معنا گسترده‌تر، مانند زبان عرب نیست، گاهی یک لغت را در یک کتاب لغت می‌بینید، ده معنا، دوازده معنا، چهارده معنا، کمتر، بیشتر، برایش ذکر می‌شود، این که کدام یک از معانی لغت در یک جمله عربی در یک آیه قرآن، در یک روایت باید به کار برده شود، کار اهل فن است، کار اهل تخصص است، آنها چون درس خواندند، تحقیق کردند، مایه علمی دارند، خیلی راحت متوجه می‌شوند که کدام معنا را در آیه شریفه یا در روایت به کار بگیرند، در آیات قرآن، روایات، دعاها، کلمه ذکر زیاد به کار گرفته شده است. و این کلمه هم در آیات شریفه قرآن و در روایات و در دعاها به یک معنا نیست.

مردم می‌فرمایند ذکر خدا، به نظر مبارکشان است که ذکر یعنی یاد، یعنی خدا را فراموش نکنید یادش باشید این ذکر را در برابر غفلت قرار می‌دهند اما همه جا  کلمه ذکر به این معنا نیست، مصادیق متعدد دارد مثلا یک معنای ذکر سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اکبر، این الفاظ مقدسه ذکر است که البته اگر انسان بخواهد ذکر واقعی بگوید باید از قلب شروع بکند به زبان ختم بکند، وقتی می‌گوید سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اکبر سبحان الله را در دل باور بکند که وجود مقدس او از هر عیب و نقصی پاک است، اول با دلش خدای بی‌عیب و نقص را ببیند، و الحمدالله با دلش خداوند متعال را ستایش کند،  و به دلش بفهماند که هر چی ستایش در عالم هست ویژه اوست، و لا اله الا الله، دل در این نقطه بماند تا آخر عمر که خدا شریک ندارد، و هر چی شریک برای او ساختند باطل است، اگر من هم مثل دیگران دنبال شریک بروم مثل دیگران همه زندگی‌ام باطل می‌شود، این شرکی که قرآن می‌گوید شرک در اطاعت است، شرک در ربوبیت است، به این معنا که می‌گویند من هم خدا را اطاعت می‌کنم هم خواسته دیگران را، که حالا یا هوای نفس خودم است یا خواسته همسرم است یا بچه‌ام است و یا رفیقم است که می‌دانم هم مخالف با خواسته خداست اطاعت می‌کنم. بعد هم خودم را توجیه می‌کنم چاره‌ای ندارم زندگی‌ام به هم ریخته خب در کنار خدا زندگی‌ام به هم بخورد مهم نیست، من قیامت بروم جهنم به عنوان مشرک ابدی بشوم به خاطر شرکم، اما اینجا بگویم برای اینکه زندگی‌ام به هم نخورد باید اطاعت بکنم این معنی‌اش این است که باید قیامت روم جهنم تا ابد. می‌گویند در کتابها هم نوشتند که عمرسعد شک داشت برود کربلا یا نرود، دودل بود، این دودلی را پسرش برطرف کرد، آمد پدر را قانع کرد که برو این شرک است، خدا می‌گوید نرو  فرزندش می‌گوید برو از یک طرف نماز می‌خواند یعنی اطاعت از خدا، از یک طرف هم حرف فرزندش را اطاعت می‌کرد یعنی شرک به خدا. عمل مشرک قبول نیست. حالا عمرسعد تا روز عاشورا و بعد از عاشورا هم نماز خوانده باشد و روزه گرفته باشد که این کار را هم کرده یعنی نمازهایش را خواند و روزه‌هایش را هم گرفت، ولی خدا در قران این که به ما می‌گویند مرتب به قرآن مراجعه بکنید یا از اهل قرآن مطالبتان را بپرسید همین است، اگر به قرآن مراجعه می‌کرد و این آیه، می‌پذیرفت که خدا فرموده به شخص پیغمبر لان اشرکت لیحبطن عملک، اگر مشرک بشوی تمام اعمال دوره عمرت پوچ می‌شود به باد می‌رود، خوب است انسان یک طرفه بشود یک طرفه بودن را همه قبول دارند یا بیاید دنبال خدا فقط، یا برود دنبال شرکائی که برای خدا علم کردند.

و  لا اله الا الله و الله اکبر این را به قلبش بقبولاند که بزرگ فقط خداست و غیر از پروردگار کوچک است، عظم الخالق فی انفسهم و صغر ما دونه فی اعینهم، در برابر عظمت بی‌نهایت پروردگار کل جهان هستی حتی کوچک بودنش هم نمودی ندارد، بزرگ فقط اوست، پس یک معنای ذکر یاد کردن است در برابر غفلت، یک معنی ذکر همین اذکار مقدسه اسلامی است، یک معنی ذکر کل قرآن است، آنجا دیگر به معنی یاد و به  معنی الحمدالله و سبحان الله نیست، انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون، اما یک معنی ذکر هم که من با مراجعه به چهار تا کتاب لغت گوناگون یا پنج تا، لغاتی که هم عرب نوشته و هم متخصصان ادبیات عرب نوشتند، به معنی سخن‌ گفتن است، ذکر یعنی سخن گفتن، این مقدمه که برایتان روشن شد که روشن هم شد حالا عنایت بکنید به اصل بحث درباره وجود مبارک حضرت مولی الموحدین امیر مومنان علیه السلام، چهار مسئله را کتابهای ما، مثل اختصاص شیخ مفید که هزار و دویست سال پیش نوشته شده، از قول پیغمبر با سند نقل کردند که عبادت است، یعنی شما در چهار مورد بشینید حرف بزنید با رفیقتان، با همسرتان، با بچه‌تان، با نوه‌تان، با همسایه‌تان، با شاگرد مغازه‌تان، با شریکتان، هر کجا هم باشید عبادت است یعنی شما وقتی که در چهار مورد سخن گفتن و حرف زدن را شروع می‌کنید از شروع به حرف زدن عبادت در پرونده‌تان ثبت می‌شود تا حرفتان تمام شود.

رسول خدا می‌فرماید مورد اول سخن گفتن اینجاست، ذکر الله عز و جل، درباره خدا حرف زدن، آدم بشیند با بچه‌اش درباره خدا حرف بزند، با محبت، با  مهربانی، با عاطفه، صفات خدا را بگوید، خدا رحیم است، خدا کریم است، خدا غفور است، خدا آمرزنده است، خدا مهربان است، خدا زیبای مطلق است، خدا عشق است، عبادت است. چرا عبادت است؟ چون حرف زدن درباره پروردگار هدایت است یعنی آدم یک  غافلی را بیدار می‌کند، یک قلبی را تکان می‌دهد، یک عاطفه‌ای را تحریک می‌کند، در روایاتمان دارد به داود پیغمبر فرمود حببنی الی خلقی، من را محبوب مردم کن گفت چی کار کنم محبوب مردم شوی؟ چی کار کنم مردم عاشقت شوند؟ فرمود کارهایی که درباره‌شان کردم بهشان بگو، که نه ماه رحم ، چه کار برایتان کردم در ولادت چه کار کردم، با برپائی آسمان و زمین چه کار کردم؟ با فرستادن ابر و باران و برف چه کار کردم؟ با دادن دندان و زبان و  حنجره چه کار کردم، با دادن مری و معده چه کار کردم؟ با زمینه‌سازی برای هضم غذا و تبدیل به همه کمبودهای بدنتان خون و پوست و ناخن و گوشت و مو، چی کار کردم؟ حرف من را بزن مردم عاشق من می‌شوند مردم چون زیاد حرف من را نمی‌شنوند داستان من را نمی‌شنوند، محبت‌های من را در حق خودشان نمی‌شنوند غافلند، باید سخن گفتن از وجود مقدس پروردگار عبادت باشد این بالاترین عبادت است. وقتی با حرف زدن درباره خدا یک گمراهی را هدایت کردم چی گیرم می‌آید؟ پیغمبر می‌فرماید از آنچه که آفتاب بر او می‌تابد و غروب می‌کند برای تو بهتر است. مگر خدا به ما زبان نداده چرا درباره خودش اینقدر کم حرف هستیم  چرا؟

با بچه که می‌خواهیم درباره خدا حرف بزنیم چون سروکارت به کودک فتاد، پس زبان کودکی باید گشاد، به اندازه عقل بچه، جوان به اندازه عقل جوان، زن به اندازه عقل زن، مرد به اندازه عقل مرد، حرف بزنیم درباره خدا درباره محبت‌های خدا، این یک ذکر، دوم و ذکری عبادة حرف زدن درباره من پیغمبر عبادت است، ما وقتی درباره روش پیغمبر با زنان، با کودکان، با مردان، با آشنا، با غریبه، درباره اخلاق پیغمبر حرف بزنیم، درباره منش پیغمبر حرف بزنیم، درباره گذشت پیغمبر حرف بزنیم داریم از مستمع‌مان دستگیری می‌کنیم، او را داریم از جهنم می‌آوریم بیرون می‌بریم به جانب کسی که خدا در سوره احزاب او را سرمشق معرفی کرده، حرف زدن از انسان کامل عبادت است. یک جمله‌ای در نهج البلاغه امیر المومنان دارند می‌فرمایند عند ذکر الصالحین تنزل الرحمة، شما وقتی درباره شایستگان حرف بزنید برای شما گوینده و مستمع از جانب خدا رحمت نازل می‌شود، اینقدر مهم است حرف خوبان را زدن، سومین عبادت ذکر علی عبادة، حرف زدن از امیرالمومنین که کی بوده، چی بوده، چه  جایگاهی داشته، چه علمی داشته، چه شجاعتی داشته چه خدمتی به دین داشته، چه نصف شبهایی بار تهیدستان را خودش کول گرفته و برده در خانه‌ها، چه شبهایی نان و لباس و کفش برای ایتام کوفه برده و نفهمیدند کی بوده تا شب بیستم، دیدند نیامد آن آقا، اینها را ما لازم است برای همه بگوییم، برای زن و بچه‌مان بگوییم که زن و بچه‌مان هم اخلاق امیر المومنین را پیدا کنند، بخیل نمانند، حریص نمانند، حسود نمانند، متکبر نمانند، خودبین نمانند و الله قسم علی دوای هر دردی در این عالم است. والله قسم.                                                                                                  

آنهایی که این دارو را ندارند دیدید که چی شدند داعش شدند، القاعده شدند النصره شدند آنهایی که این دارو را ندارند خبیث شدند، دیروز نخست وزیر پاکستان اعلام کرد ما با تمام وجود این جمله اوست، کنار عربستان برای کشتن بچه‌ها، زنها، نابود کردن منابع آب، نابود کردن کارخانه‌های برق، نابود کردن جان بی‌گناهان، کشتار وسیع مردم یمن ایستاده‌ایم، آنی که علی ندارد اخبث خبائث است، انجس نجاست‌هاست، این دارو را خدا مجانی برای جهانیان قرار داده است. چرا یک شیعه واقعی علی قاتل نمی‌شود؟ چرا دزد نمی‌شود؟ چرا رشوه‌بخور نمی‌شود، چرا اختلاس‌چی نمی‌شود؟ چرا به زن و بچه ظلم نمی‌کند؟ چون دائما این دارو در قلبش دارد با روح و اخلاقش کار می‌کند و اتوماتیک این دارو دارد در روانش پخش می‌شود که آن بیماری‌ها مثل اژدها سردرنیاورند.

این علی است که انسان را در مقابل هر فسادی واکسینه می‌کند، کتاب احتجاج طبرسی نقل می‌کند، سلمان چند روز بعد از وفات پیغمبر آمد مسجد، با اینکه اینها حرف علی را می‌زدند می‌ریختند به قصد کشت می‌زدند همه عاشقان علی آن یک هفته بعد از مرگ پیغمبر کتک زیادی خوردند، آمد دم در مسجد گفت مردم اگر به ولایت علی به امامت علی، گردن می‌گذاشتید اگر تسلیم علی می‌شدید، با خبرهایی که سلمان داشت اگر تسلیم می‌شدید اینها را از پیغمبر یاد گرفته بود در اتاقتان می‌نشستید پرنده‌های حلال‌گوشت که از هوا رد می‌شدند به هر کدام که دلتان می‌خواست می‌گفتید بیا پایین، اگر علی در وجودتان بود پرنده می‌آمد پایین ذبح می‌کردید می‌پختید می‌خوردید، بعد  استخوان‌هایش را می‌ریختید در پوستش، پرهایش را می‌ریختید در پوستش، می‌گفتید به عشق علی بلند شو برو، زنده می‌شد و پر می‌کشید و می‌رفت ضرر کردید.

علی داروی بیماری‌های فکری و روحی است، هر شکاکی، هر مرددی، به نهج البلاغه مراجعه بکند علی معالجه‌اش می‌کند، به حرفهای علی مراجعه کند علی معالجه می‌کند، ذکر علی عبادة سخن گفتن از امیر المومنین هر جا عبادت است، برای هر کس عبادت است.

ما شیعه که منکر معجزه نیستیم، معجزات امیر المومنین فقط در کتابهای ما تنها نقل نشده، جاهای دیگر هم هست ، در کتابهای دیگران هم هست، امیر المومنین در مسیرها به هر غریبه‌ای که برمی‌خورد رفیق بسیار خوبی بود برای آنی که دارد جاده طی می‌کند برخوردند به یک یهودی، سلام کردند، احوالپرسی کردند، آشنایی ندادند رسیدند به یک رودخانه پرآب مثل رودخانه فرات، دجله، می‌خواستند بروند آن طرف آب یهودی دید این آقایی که با او همراه شد یک چیزی گفت و پایش را گذاشت روی آب و رد شد، رفت آن طرف، گفت آقا بایست من هم بیایم من هم کمی از تو ندارم من هم روی آب می‌توانم راه بروم فرمود می‌ایستم بیا، یهودی هم آنی که بلد بود گفت و آمد روی آب و رد شد، رسید به امیر المومنین گفت چی گفتی از روی آب رد شدی فرو نرفتی؟ حضرت فرمود تو چی گفتی؟ گفت من یک ذکری دارم از روی آب راحت رد می‌شوم گفت چیست؟ گفت یا علی، من با همه وجود عاشق علی هستم، من می‌دانم از اسم علی کار برمی‌آید، چه برسد به خود علی، من یاعلی گفتم رد شدم تو چی گفتی؟ فرمود من خودم رد شدم من چیزی نگفتم، گفت مگر می‌شود؟ خودت رد شدی هیچ ذکری هم نگفتی؟ نه، گفت چطور رد شدی؟ گفت من خودم  علی هستم، افتاد روی پای علی گفت علی جان، من که تا حالا تو را ندیده بودم، من را شیعه کن، علی کفر را معالجه می‌کند، یهودیت را معالجه می‌کند، مسیحیت را  معالجه می‌کند، زرتشتیت را معالجه می‌کند، سفسطه‌ها و وسوسه‌ها را  معالجه می‌کند یک دانه دوا خدا گذاشته برای همه بیماریها ، چهارمین حقیقتی که عبادت است و پیغمبر می‌فرماید ذکر الائمة من ولده، هر کسی بشیند حرف حسن من را بزند، هر کسی بنشیند حرف حسین من را بزند و امامان بعد از او را تا امام دوازدهم عبادت کرده این برای کتابهای ما.

اما کتابهای دیگران درباره امیر المومنین دو مسئله را به عنوان عبادت مطرح کردند و روایاتشان هم روایات با سند است کتابهایی که من ازشان نقل می‌کنم از معتبرترین و درست‌ترین کتابها پیش خودشان است، البته بخشی هم پیش ما معتبر است، آنها دو مسئله را راجع به ایشان عبادت می‌دانند، کتاب مستدرک حاکم نیشابوری از علمای بزرگ معروف اهل سنت است، جلد سه، صفحه 141 و 142 با سند نقل می‌کند، و یک نظر هم خودش می‌دهد خودش خیلی آدم عالمی بوده.

قال رسول الله النظر الی علی  عبادة، نگاه کردن با دقت به وجود مبارک امیر المومنین عبادت است، نظر که می‌دانید نگاه با کمک عقل است، یعنی آدم علی را نظر بکند با  دقت عقلی علی را علم می‌بیند، عدل می‌بیند، عصمت می‌بیند، عبادت می‌بیند، نماز می‌بیند، روزه می‌بیند، زکات می‌بیند، رضایت خدا را می‌بیند، بهشت پروردگار را می‌بیند، ملائکه را می‌بیند، وقتی دقت در وجود  علی می‌کند انسان همه ا رزشها را در او می‌بیند بعد حاکم نیشابوری صاحب این کتاب چهار جلدی که خیلی هم قطور و بزرگ است می‌گوید هذا حدیث صحیح الاسناد، می‌گوید این حدیث که از طریق راویان ما نقل شده تمام راویانش راستگو قابل قبول، یعنی این عالم بزرگ که غیر شیعه هم هست می‌گوید این حدیث النظر علی علی عبادة قطعا گفتار پیغمبر است، ابونعیم اصفهانی از علمای بزرگ اهل سنت در حلیة الاولیاء جلد پنج اینها را  من دارم صفحه پنجاه و هشت، هیثمی در مجمع الزوائد جلد 9 صفحه 119، محب الدین طبری در کتاب ریاض النظرة جلد دو صفحه 219 از رسول خدا نقل کردند النظروا الی علی عبادة.

تاریخ بغداد جلد دو صفحه 51 با سند از مهمترین راویان اهل سنت که بیشتر کتابهایشان روایت‌هایش را تکیه به او دادند ابو حریره نقل می‌کنند می‌گوید رایت ابی معاذ ابن جبل یدیم النظر الی علی ابن ابیطالب، من یک روز معاذ ابن جبل را دیدم خیره شده به امیر المومنین چشم برنمی‌دارد، به قول ما تهرانی‌ها پلک نمی‌زند، فقلت بهش گفتم ما لک تدیم النظر الی علی کانک لم تر، چه شده چشمت را از علی برنمی‌داری؟ انگار اولین بار است دیدی او را، مگر تا حالا علی را ندیدی؟ فقال معاذ گفت ابوحریره سمعت رسول الله، خودم شنیدم یقول النظر الی وجه علی عبادة، این روایت بعد طلای بیست و چهار عیار است، کتاب اصابه ابن عجب عسقلانی جلد هشت، بخش یک، صفحه 183 محب الدین طبری کتاب النظرة جلد 2 صفحه 219، نقل می‌کنند که یک خانمی به نام معاذة غفاریه می‌گوید کنت انیس لرسول الله، من معمولا در سفرها همراه پیغمبر بودم، اخرج معه فی الاصوات اقول علی المرضاة در لشگر پیغمبر اقدام برای معالجه بیماران می‌کردند و زخمی‌ها را هم می‌بستند، فدخلت علی رسول الله یک روز آمدم خانه پیغمبر حضرت در اتاق عایشه بود، و علی خارج من عنده، امیر المومنین داشت از اتاق می‌آمد بیرون مثل اینکه صحبتشان و نشستنشان با پیغمبر تمام شد داشتند می‌رفتند، علی بیرون رفت از خانه من وارد شدم، سمعته یقول للعایشه، شنیدم به عایشه داشت می‌گفت ان هذا عایشه این علی را می‌بینی احب رجال علی، محبوبترین مردان دوره خلقت پیش من است، من هیچ کس را بیشتر از علی دوست ندارم و اکرمته با ارزشترین مرد عالم پیش من عایشه علی است، فاعرفی له حقه، به تو واجب می‌کنم حق علی را بشناس، که علی واجب الاطاعه است، علی ولی الله است، علی خلیفه من است، علی جانشین بعد از من است بی‌فاصله، اکرمی مسوای، جایگاه علی را گرامی بدار، ثم قال و فیه این خانم می‌گوید این جمله هم در کلام پیغمبر بود، النظروا الی علی عبادة، عایشه نگاه کردن به علی عبادت است.

این یک مورد، مورد دوم کنز الحقایق، کتابی است تالیف مناوی، صفحه 73 ا ز علمای بزرگ اهل سنت نقل می‌کند ذکر علی علیه السلام عبادة،  سخن گفتن از علی عبادت است. الصواعق المحرقة، کتابی است برای ابن حجر عسقلانی صفحه 74 راوی عایشه است، می‌گوید ان النبی پیغمبر فرمود خیر اخوانی علی، بهترین برادر من علی است، خیر اعمامی، بهترین عموی من حمزه است، و ذکر علی عبادة، عایشه سخن گفتن از علی ابن ابیطالب عبادت است.

خب آمدن به مسجد عبادت است، نماز جماعت عبادتی است که کسی پاداشش را نمی‌تواند حساب کند، روزه  عبادت است، یعنی ما امروز در مقدمه کار سه تا عبادت کردیم آمدن به مسجد، نماز جماعت، روزه امروز،  چهارمین عبادتمان هم این بود که از امیر المومنین سخن گفتیم و سخن گفتن از امیر المومنین و اتصال به او جان عبادت روزه‌مان است، جان آمدن به مسجدمان است، جان نماز جماعتمان است که اگر این علی را نداشتیم این کارهای ما میته بود جان نداشت، علی روح عبادات است، حرفم تمام.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
  • سخنرانی استاد انصاریان
  • سخنرانی مکتوب استاد انصاریان
  • سخنرانی استاد انصاریان در مسجد امیر
  • سخنرانی ها
  • 0
    0% (نفر 0)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    ماجراى گریه مشتاقانه و عاشقانه حضرت شعيب عليه ...
    تعبير پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از عالم ...
    خاطره‌اي در لذت ياد خدا
    قيمت و ارزش انسان واقعى
    مرگ و فرصتها - جلسه سوم
    عبادت حقيقي امام حسين (ع)
    اوج عرفان و تعالیم دینی در کلام صدیقۀ طاهره(س)
    معرفت و محبت، دو مسئلۀ حیاتی
    حكايت خواجه نظام الملك با فارابى
    اهل توحيد، دوری از عجب و ريا

    بیشترین بازدید این مجموعه

    تسلط بر شهوات با طى كردن هشت منزل‏
    ثمره قبول نگاه ربوبى حضرت حق‏
    حَكَم از دو طرف براى جلوگيرى از طلاق
    هدف خلقت از زبان امام على عليه السلام‏
    در ده بالادست، چينه‏ها كوتاه است
    عدم سلطنت شيطان
    نظام خانواده در اسلام - جلسه بیست و سوم – (متن ...
    توجه موسى عليه‏ السلام به نعمات الهى
    كفايت خداوند در حيات عالم
    شکیبایی در برابر مشکلات - جلسه بیست و یکم - (متن ...

     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^