و كان من دعائه عليه السلام لنفسه و اهل ولايته
«يا من لا تنقضى عجائب عظمته، صل على محمد و آله، و احجبنا عن الالحاد فى عظمتك».
العجائب: جمع العجيب، و هو الامر الذى يتعجب منه.
و حجبه: منعه. و بابه نصر.
و الالحاد بمعنى المماراه و المجادله.
و الحد فى دين الله، اى: حاد عنه و عدل.
و در نسخه ى كفعمى اين دعا مصدر است به لفظ «اللهم».
يعنى: اى خداوند من، اى آنكه به نهايت نرسد بزرگى عجيب او- يعنى بزرگيى كه به شگفت آورد مردم را- رحمت فرست بر محمد و آل او، و بازدار ما را از ميل كردن در عظمت و بزرگى تو. به اين معنى كه از منهج استقامت عدول و انحراف ورزيم و شك داشته باشيم در عظمت و بزرگى تو.
«و يا من لا تنتهى مده ملكه، صل على محمد و آله، و اعتق رقابنا من نقمتك».
و اى آنكه به آخر نرسد و منتهى نشود مدت پادشاهى او، رحمت فرست بر محمد و آل او، و آزاد كن گردنهاى ما را از عذاب خود.
«و يا من لا تفنى خزائن رحمته، صل على محمد و آله، و اجعل لنا نصيبا فى رحمتك».
و اى آنكه فانى نشود خزانه هاى رحمت او، رحمت فرست بر محمد و آل او، و بگردان از براى ما بهره اى و نصيبى در رحمت خود.
«و يا من تنقطع دون رويته الابصار، صل على محمد و آله، و ادننا الى قربك».
«دون» اينجا به معنى «عند» است.
(يعنى:) و اى آنكه منقطع است نزد ديدن او چشمهاى بينندگان- چه، وجود بحت و وجود محض و هستى ساذج است و از مشابهت جسم و جسمانى و ممازجت هيولا و صورت منزه، و از آلايش مكان و لوث حيز و آميزش جهت و نقص وضع و محاذات مبراست- رحمت فرست بر محمد و آل او، و نزديك گردان ما را به ساحت جناب قرب خود. يعنى آراسته گردان ما را به اعمال صالحه و افعال جميله كه باعث مثوبات و نزديكى تو گردد.
«و يا من تصغر عند خطره الاخطار، صل على محمد و آله، و كرمنا عليك».
خطر الرجل: قدره و منزلته. يقال: لا تجعل نفسك خطرا لفلان، اى: عدلا له. و فى الحديث: «الجنه لا خطر لها»، اى: لا عوض. كذا قاله فى الغريبين.
و قوله: «كرمنا عليك» على تضمين معنى الورود. اى: كرمنا واردين عليك. (يعنى:) و اى آنكه كوچك مى نمايد نزد قدر و شرف او قدرها، رحمت فرست بر محمد و آل او، و گرامى دار ما را در حينى كه وارد شويم بر تو.
«و يا من تظهر عنده بواطن الاخبار، صل على محمد و آله، و لا تفضحنا لديك».
فضحه، اى: كشف مساويه و عيوبه.
(يعنى:) و اى آنكه ظاهر و هويداست نزد علم شامل او خبرهاى پوشيده، رحمت فرست بر محمد و آل او، و رسوا مكن ما را پيش خود. يعنى فردا كه روز
عرض حساب است، چون بر اعمال ناشايسته و قبح سريرت ما. مطلع شوى ما را رسوا مكن.
«اللهم اغننا عن هبه الوهابين بهبتك».
يعنى: بارخدايا، بى نياز گردان ما را از بخشش بخشندگان به بخشش خود.
«و اكفنا و حشه القاطعين بصلتك».
و كفايت حال ما بكن از رميدن آن كسانى كه به جهت فقر و احتياج ما قطع رحم نمودند، به پيوستن خود.
«حتى لا نرغب الى احد مع بذلك، و لا نستوحش من احد مع فضلك. اللهم صل على محمد و آله».
اى: لا نسال احدا. لان «رغب» اذا تعدى، يكون بمعنى سال.
(يعنى:) تا آنكه رغبت نكنيم و سوال نكنيم از هيچ كس با بخشش تو، و تا وحشت نكنيم از كسى با فضل و احسان تو، و قطيعه ى رحمى نكنيم و همه كس را انعام و احسان توانيم نمود.
بار خدايا، رحمت فرست بر محمد و آل او.
«و كد لنا. لا تكد علينا. و امكر لنا. و لا تمكر بنا. و ادل لنا. و لا تدل منا. اللهم صل على محمد و آله».
الكيد: المكر و الاحتيال و الخديعه. و اذا نسب الى الله تعالى، فالمراد المجازاه عليه، كما فى الحديث: «اللهم ان فلانا هجانى فاهجه» اى: جازه جزاء هجائه.
«و ادل لنا»، اى: و انتصر لنا. قال فى القاموس: ادالنا الله من عدونا. و الدوله: الانتقال من حال البوس و الضر الى حال الغبطه و السرور. و «لا تدل منا»، اى: لا تنتصر منا.
يعنى: اگر كسى كيدى و مكرى و خديعه كند بر ما، جزا ده مكر او را. و كيد مكن بر ما. و مكر مكن به ما- به مانند استدراج و غير آن. يعنى اگر خطايى كنيم ما را به عطايى بنوازى كه سبب ضلالت ما شود. و جمله ى «و امكر لنا» تاكيد جمله ى اولى است. و انتقام بكش از براى ما از دشمنان ما. و انتقام مكش از ما. و دولت و غلبه ده ما را. و دولت و غلبه را از ما مبر.
بار خدايا، رحمت فرست بر محمد و آل او.
«وقنا منك. و احفظنا بك. و اهدنا اليك. و لا تباعدنا عنك. ان من تقه يسلم. و من تهده يعلم. و من تقربه اليك يغنم. اللهم صل على محمد و آله».
كلمه «من» فى هذه المواضع شرطيه او موصوله.
يعنى: نگاه دار ما را از معصيت خود. و حفظ كن ما را به طاعت خود. و راه نماى ما را به سوى خود. يا: ثابت ساز ما را بر هدايت. و دور مگردان ما را از جناب خود. زيرا كه هر كه را تو نگهدارى او كنى، به سلامت باشد، و هر كه را تو راهنمايى كنى او را، بداند راه راست را، و آن كسى را كه به درگاه خود نزديك كنى، غنيمت شمارد آن را. چه، قرب به جناب الهى سبب قطع تعلقات از امور دنيه ى دنيويه است كه موجب مثوبات اخرويه است.
بار خدايا، رحمت فرست بر محمد و آل او.
«و اكفنا حد نوائب الزمان، و شر مصائد الشيطان، و مراره صوله السلطان».
حد الرجل: باسه. و النوائب: جمع النائبه، و هى المصيبه. و المصائد: جمع المصيد، و هو ما يصاد به. و المراره ضد الحلاوه. و صال عليه، اذا استطال. و صال عليه: وثب صولا و صوله.
(يعنى:) و كفايت كن از ما شدت و سختى مصيبتهاى زمانه، و از شر آن
چيزى كه شيطان به آن صيد مى كند بندگان تو را و اغوا و اضلال مى نمايد- يعنى ما را از دام شيطان برهان- و از تلخى تطاول و تكبر پادشاهان ما را كفايت كن.
«اللهم انما يكتفى المكتفون بفضل قوتك، فصل على محمد و آله و اكفنا».
بارخدايا، (جز اين نيست) كه كفايت نمى توانند كرد كفايت كنندگان مگر به فضل قدرت تو، پس رحمت كن بر محمد و آل او و كفايت حال ما بكن.
«و انما يعطى المعطون من فضل جدتك، فصل على محمد و آله و اعطنا».
«يعطى» هم به بناى فاعل و هم به بناى مفعول روايت شده. و همچنين «معطون» به ضم طا و فتح طا- روايت شده بر آنكه اسم فاعل يا اسم مفعول بوده باشد.
و الجده- بتخفيف الدال-: مصدر وجد يجد. و فى اسماء الله تعالى: الواجد، و هو الغنى الذى لا يفتقر.
(يعنى:) و جز اين نيست كه عطا نمى كنند بخشندگان- يا: بخشيده نشده اند بخشيده شدگان- مگر از فضل عطيه ى تو، پس رحمت كن بر محمد و آل او و عطا و بخشش نماى ما را.
«انما يهتدى المهتدون بنور وجهك، فصل على محمد و آله و اهدنا».
يعنى: جز اين نيست كه راه راست نيافته اند راه راست گرفتگان مگر به روشنايى ذات مقدس تو- چه، او هادى گمراهان است- پس رحمت فرست بر محمد و آل او و هدايت كن ما را. يعنى ثابت ساز ما را بر هدايت.
«اللهم انك من واليت، لم يضرره خذلان الحاذلين».
موالات ضد معادات است. و خذله خذلانا، اذا ترك عونه و نصرته.
(يعنى:) بارخدايا، به درستى كه هر آن كس كه تو او را دوست دارى و نصرت دهى، زيان نرساند او را فروگذاشتن فروگذارندگان. يعنى ترك نصرت و مددكارى ايشان ضرر به او نرساند.
«و من اعطيت، لم ينقصه منع المانعين».
نقص الشى ء- من باب نصر- نقصانا و نقصه غيره. يتعدى و يلزم. قال بعض اللغويين: النقص مصدر المتعدى. و النقصان مصدر اللازم. و المتعدى يتعدى الى مفعولين. يقول: نقصه حقه. قال الله تعالى: (ثم لم ينقصوكم شيئا). و اما قولك: نقص المال درهما، فدرهما تمييز.
يعنى: و هر آن كس كه تو او را عطا كرده اى، كم و كاست نمى كند او را بازداشتن بازدارندگان.
و عايد در «اعطيت» كه مفعول است محذوف است. اى: من اعطيته.
«و من هديت، لم يغوه اضلال المضلين، فصل على محمد و آله».
و «لم يغوه» بفتح الياء على انه متعد. قال فى القاموس: و غواه غيره و اغواه و غواه.
(يعنى:) و هر آن كس كه تو او را راه نمودى، گمراه نسازد او را گمراه ساختن گمراه سازندگان.
پس رحمت فرست بر محمد و آل او.
«و امنعنا بعزك من عبادك».
اى: اجعلنا منيعا عزيزا من بين عبادك.
يعنى: بگردان ما را منيع و عزيز به عزت خود از ميان بندگان خود.
«و اغننا عن غيرك بارفادك».
الارفاد: الاعطاء.
(يعنى:) و غنى و بى نياز گردان ما را از غير خود به بخشش و اعطاى خود.
«و اسلك بنا سبيل الحق بارشادك. اللهم صل على محمد و آله».
و روان ساز ما را به راه حق، به راه نمودن خود.
بار خدايا، رحمت كن بر محمد و آل او.
«و اجعل سلامه قلوبنا فى ذكر عظمتك».
و بگردان سلامتى دلهاى ما را در ياد كردن بزرگى خود.
«و فراغ ابداننا فى شكر نعمتك».
و بگردان فراغت بدنهاى ما را در شكرگزارى نعمت خود.
«و انطلاق السنتنا فى وصف منتك. اللهم صل على محمد و آله».
رجل طلق اللسان و لسان طلق و طليق: ذلق و ذليق.
(يعنى:) و بگردان تيز زبانى ما را در وصف كردن نعمت تو.
بار خدايا، رحمت فرست بر محمد و آل او.
«و اجعلنا من دعاتك الداعين اليك».
يعنى: بگردان ما را از خوانندگان كه به سوى تو مى خوانند مردمان را.
«و من هداتك الدالين عليك، و من خاصتك الخاصين لديك، يا ارحم الراحمين».
و بگردان ما را از راهنمايندگان خود كه دلالت نمايند مردم را به سوى تو و از خاصان خود كه خاص باشيم نزد تو، اى بخشاينده ترين بخشايندگان.