چرا از مرگ میترسیم؟
بیشتر مردم از مرگ میترسند، تنها گروه اندکی هستند که بر چهره مرگ لبخند میزنند. اما ببینیم چرا مرگ و مظاهر آن و حتّی نشانهها و نام آن برای گروهی درد آور است؟ علتهای ترس از مرگ را میتوان در سه موضوع خلاصه کرد:
الف: جهل
انسان وقتی حقیقت مرگ را نداند و آن را به معنی نابودی تفسیر کند حتماً از آن گریزان خواهد بود. چرا که انسان از فنا و نیستی وحشت دارد. اما اگر حقیقت مرگ را آن چنان که هست دریابد و یقین کند ترسش فرو میریزد و مرگ را کمال خواهد یافت.
اگر انسان با تمام وجودش باور کند که دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است. اگر باور کند که این جسم خاکی، قفسی است برای مرغ روح او که وقتی این قفس شکست، آزاد میشود و به هوای کوی دوست پر و بال میزند هرگز از مرگ وحشت نمیکند در عین این که زندگی را برای پیمودن مسیر تکامل میخواهد.
درباره شهدای کربلا میخوانیم که هر قدر حلقه محاصره دشمن تنگتر و فشار دشمن بر امام حسین علیهالسلام و یارانش بیشتر میشد چهرههای آنان برافروختهتر میشد و حتّی پیرمردان اصحابش صبح عاشورا خندان بودند وقتی از آنان سؤال میشد چرا؟ میگفتند: برای این که ساعاتی دیگر شربت شهادت مینوشیم و حورالعین را در آغوش میگیریم.
ب: دلبستگی به دنیا
علّت دیگر ترس از مرگ دلبستگی بیش از حد به دنیا است چرا که مرگ میان او و محبوبش جدایی میافکند و دل کندن از آن همه امکاناتی که برای زندگی مرفّه و پر عیش و نوش فراهم ساخته برای او طاقتفرسا است.
ج: تهیه نکردن توشه برای آخرت
عامل سوّم ترس از مرگ خالی بودن نامه اعمال از حسنات و پر بودن از سیئات و گناهان است. از این جهت انسان گناهکار مرگ را آغاز رسیدن به نتایج شوم اعمال خود میبیند و برای فرار از محاسبه الهی و کیفر اعمال میل دارد هر چه بیشتر مرگ را به عقب بیاندازد[1].
در حدیثی میخوانیم:
کسی خدمت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله آمد عرض کرد: یا رسول اللّه! من چرا مرگ را دوست ندارم؟ فرمود: آیا ثروت داری؟ عرض کرد: آری فرمود: چیزی از آن را پیش از خود فرستادهای؟ عرض کرد: نه فرمود: به همین دلیل است که مرگ را دوست نداری (چون نامه اعمالت از حسنات خالی است)[2].
امام حسن مجتبی علیهالسلام در روایتی علّت ناخوشایند دانستن مرگ را چنین بیان میکنند:
«لاَِنَّکم أخْرَبْتُم آخِرَتَکم، وَأَنْتُم تَکرَهُون النَّقلَة مِنَ العُمْرانِ إلی الخَرابِ»[3].
«زیرا شما آخرت خود را ویران و دنیای خود را آباد کردهاید و دوست ندارید از آبادانی به ویرانه منتقل شوید».
البتّه ترس از عقاب و عذاب بعد از مرگ ترس ممدوح است؛ زیرا این ترس همیشه انسان را به یاد مرگ میاندازد و یاد مرگ هم آثار بسیار مفیدی دارد از جمله این که انسان را از خواب غفلت بیدار میکند و او را به فکر جبران گذشتهاش میاندازد. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید:
«مَنْ صَوَّرَ المَوْتَ بَینَ عَینَیهِ هانَ امرُ الدّنیا علیه»[4].
«کسی که مرگ را بین دو چشمش تصور کند امر دنیا بر او سبک میگردد و دنیا را به هیچ میانگارد».
بیان این نکته ضروری است که ترس از مرگ نباید به حدّی باشد که انسان را از رحمت خداوند مأیوس سازد؛ زیرا گناه هر چند بزرگ باشد رحمت خدا بزرگتر و وسیعتر از آن است. انسان مؤمن با دو بال خوف و رجا حرکت میکند از طرفی به خاطر اعمال و کردار خود در پیشگاه خدا بیمناک میشود و از سوی دیگر به رحمت بیکران الهی نگاه میکند و به آن امیدوار میشود و این دو بال عامل حرکت او به سوی ایمان و عمل نیکو و حسن عاقبت و بهرهمندی در آخرت میشود.
[1] محجّة البیضا : 8/258 ، باب 3 ؛ الخصال : 1/13 ، حدیث 47 .
[2] معانی الاخبار : 390 ، حدیث 29 .
[3] غرر الحکم : 146 ، حدیث 2649 .
[4] لقمان 31 : 34 .
English