در بعضي مقاتل آمده است که امام سجاد(عليهالسلام) پس از تحمل شکنجههاي فراوان در بين راه، سرانجام به شهر شام، شهر دسيسه و دشنام، شهر دشمنان اهل بيت(عليهمالسلام)، شهري که مردان و زنانش مدت پنجاه سال جز بدگويي حضرت علي(عليهالسلام) چيزي نشنيده ...
هشام بن اسماعیل بن هشام كه از طرف عبدالملك بن مروان حاكم مدینه بود با اهل بیت رسول خدا (ص) بد بود و امام سجاد (ع) را بسیار اذیت میكرد، چون پس از عبدالملك بن مروان او از حكومت مدینه عزل شد، ولید بن عبدالملك دستور داد او را در یك محل عمومی نگاه داشته و ...
روزگار ، روزگار آدمهاي كوچك و منافق بود و ايمان تنها لقلقه ي زبانها بود، شايد براي نجات از اتهام بي ديني.بذر ايمان در كوير يابس دلهاي مردمان سخت تر از سنگ، هرگز نمي توانست به جوانه بنشيند و در سياهي ظلمت و گمراهي اين آدم نماها، گرگهاي ايمان خوار ، ...
امام صادق (علیه السلام) فرمود: روزی وقتی كه امام سجاد (علیه السلام) روزه بودند دستور داد گوسفندی را ذبح كردند و قطعه قطعه نموده پختند و هنگام غروب كنار دیك آمد، و فرمود كاسه ها را بیاورید، همه غذا را در میان آن كاسه ها ریخت و فرمود: بین فلان طایفه از ...
زهری گوید: امام سجاد علیه السلام را در شبی تاریك و سرد دیدم كه مقداری آرد بر دوش خود گذارده و حركت می كند. عرض كردم : یا بن رسول اللّه اینها چیست ؟ فرمود: سفری در پیش دارم و برای آن توشه ای را به جای امنی می برم . زهری : این غلام من است و آن را برای شما حمل ...
ام زينالعابدين سيدالساجدين، عليبن الحسين عليهماالسلام ميفرمايد:پدرم روز شهادتش - روز عاشورا - در حالي که خون از تمامي بدنش در فوران بود مرا به سينهاش فشرد و گفت: پسر عزيزم! اين دعا را حفظ کن که همانا مادرم فاطمه به من آموخت. و مادرم از رسول ...
وقتی كه ابراهیم پسر مالك اشتر، عبیدالله بن زیاد لعین را در كنار رودخانه «خاذر» كشت، سر او و سرهای دیگران را پیش مختار بن ابی عبیده فرستاد. مختار سر ابن زیاد را به محضر محمد حنفیه و امام سجاد (ع) فرستاد، سر عبیدالله را وقتی محضر امام آوردند كه طعام میل ...
محدث عظیم و سالک وارسته، مرحوم مجلسی اوّل میفرماید: «در اوایل جوانی مایل بودم، نماز شب بخوانم امّا نماز قضا بر عهدهام بود و به همین دلیل احتیاط میکردم و نمیخواندم. خدمت شیخ بهائی(ره) عرض نمودم، فرمود: «نماز قضا بخوان.» امّا من با خود میگفتم ...
قافله ای از مسلمانان كه آهنگ مكه داشت ، همینكه به مدینه رسید چند روزی توقف و استراحت كرد و بعد از مدینه به مقصد مكه به راه افتاد. در بین راه مكه و مدینه ، در یكی از منازل ، اهل قافله با مردی مصادف شدند كه با آنها آشنا بود. آن مرد در ضمن صحبت با آنها، ...
روزي مردى به حضور امام سجاد (كه سلام خدا بر او باد) آمده و از امام چندتا سوال كرد و از آن حضرت پاسخ سوالهايش را گرفت.وقتي مرد جوابش را گرفت، از پيش امام مرخص شد، ولي چند قدمي بيش نرفته بود كه دوباره نزد امام بازگشت و سوال ديگرى را مطرح نمود، و گويا ...
حضرت ابو جعفر، امام محمد باقر صلوات اللّه و سلامه عليه حكايت فرمايد:روزى پدرم ، امام سجّاد، حضرت زين العابدين عليه السّلام به همراه عدّه اى از دوستان به اطراف شهر مدينه ، جهت تفريح و استراحت رفتند، كه من نيز با ايشان همراه بودم .
چون سفره غذا ...
بين امام سجاد عليه السلام و پسر عموى او (حسن بن حسن ) كدورتى وجود داشت . حسن كه در دل ناراحت بود به فكر آزار آن حضرت افتاد. ازاين رو به مسجد رفت كه امام عليه السلام و اصحابش با يكديگر بودند. در برابر امام عليه السلام قرار گرفت ...
يكى از خدمات ارزشمند امام سجّاد(عليه السلام)، رسيدگى به درماندگان، يتيمان، تهيدستان و بردگان بوده است.
روايت شده است كه آن حضرت، هزينه زندگى صد خانواده تهيدست را عهده دار بود.گروهى از اهل مدينه، از غذايى كه شبانه به دستشان مي رسيد، گذران معيشت مى ...
روزى امام سجّاد عليه السّلام مشغول خوندن نماز بود، كه در بين نماز عباى آن حضرت از روى شانه اش افتاد و حضرت بدون كمترين توجّهى نسبت به آن ، با همان حالت به نماز خود ادامه داد.
چون از نماز فارغ شد يكى از اصحاب ...
در احاديث و روايات مختلف آمده است :هنگامى كه لشكر اسلام بر شهرهاى فارس هجوم آورد و پيروز شد غنيمت هاى بسيارى از آن جمله ، دختر يزدگرد را به دست آورد و آن ها را به شهر مدينه طيبّه آوردند.همين كه آن غنائم جنگى را داخل مسجد بردند، جمعيّت انبوهى گرد آمده ...