روزی هزار بار که شکر خدا کنیمشاید که حق آمدنش را ادا کنیمشب های ماتم آمده باید که خویش راآماده تا برای دو ماه عزا کنیمامسال هم بدون تو سرزد هلال غمکی با رخ تو دیده به این ماه وا کنیمما عهد کرده ایم، به هر بزم روضه ایاول برای روز ظهورت دعا کنیمصاحب عزا ...
تا جهان باشد و بوده است،که داده است نشان
میزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنور
سر بی تن که شنیده استبه لب آیه کهف
یا که دیده استبه مشکات تنور آیه ...
خسته، تنها، غریب و زخمی، در برزخی از رفتن و ماندن، و در جادهای تاریک و ظلمانی، بی روشنای فانوسی در سکوتی مرگبار ره گم کرده بودیم. صدایمان همچون در چاه افتادگان و غرقشدگان در دریا به هیچ کس نمیرسید. زیر خروارها خاک فرو رفته بودیم و هیچ امیدی ...
یا ذبیح اللهتو اسماعیل گزیده خداییو رؤیای به حقیقت پیوسته ابراهیمکربلا، میقات توستمحرم، میعاد عشقو تو نخستین کسکه ایام حج رابه چهل روز کشاندی«و اتممناها بعشر» (1) ...
کاروان عشق به حرکت درآمد و از شهر رسول خدا(ص) رو به خانه توحید گذاشت. کاروانیان با ...
از غمت لاله صفت خون شده ای گل دل منسوخت از برق حوادث همه ی حاصل منای جوان بر سر نعش تو ز جان سیر شدمآخر این غصه کند رخنه در آب و گل منرو به روی تو نهم بلکه دل آرام شودچه کنم هر چه کنم حل نشود مشگل مننوح کو تا که بیاید نگرد طوفان راکه کنار لب خشک تو شده ...
سحر از کوچة خالی ز دعا میگذردقافله قافله از دشت بلا میگذردآه! ای مردم غفلت زدة خواب آلودعشق، ماتم زده از شهر شما میگذردروزهاتان همه شب باد که خورشید زمانبر سر نیزه سر از جسم جدا میگذردچشمتان چشمة خون باد که بر ریگ روانکاروان از بَرِتان آبله ...
رفته ام من پا به پای آب ها رانده ام بر جاده مرداب هادیده ام طومار گنگ خارها خوانده ام منظومه گلزارهاهر کجا حرفی ز بوی یار بود کربلا در نشئه تکرار بودهر کجا تا خواست نازد سرنوشت کربلا این خوش ترین خط را نوشتهر کجا حق در تجلی زد قدم ...
...ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها می شود از دست کمان
خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود
مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست می آمد و رخساره برافروخته بود
روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته
بر ...
مدح امامزاده احمد بن موسي الكاظم و علي بن حمزه بن موسي الكاظم (عليه السلام)اهلي در اشعار متعددي به مدح فرزندان امام موسي كاظم (عليه السلام) پرداخته و اوصاف و خصايلي از ايشان را به تصوير كشيده است؛ از جمله در اشعاري با مطلع هاي زير مي توان اين موضوع را ...
لشگریان خیره سر، چند نفر به یک نفر؟فاطمه گشته خونجگر، چند نفر به یک نفر؟خواهر دل شکسته اش همره دختران اوزند به سینه و به سر ،چند نفر به یک نفر؟بین زمین و آسمان جنت و عرش و کهکشانپر شده است این خبر، چند نفر به یک نفر؟حور و ملک به زمزمه وای غریب ...
تویی ماه تابان آل عبا
تو تصویری از آیه انما
منم زینب غم کشیده ،حسین
ببین رنگم از رخ پریده ،حسین
برادر گلویت بوسیده ام
به گرد ت چو پروانه چرخیده ام
بحق دل خسته مادرم
به هر جا تو شو مونس و یاورم
هلا ای شهیدی که صد پاره ای
مگو خواهر از چیست ...
بگذر ای باد صبا باز بر آن گلشن جان
که در آن تشنه لبانند و فرات است روان
راز بگشای از این پرده و بی پرده بگو
«که شهیدان کهاند این همه خونین کفنان»
خاک خونین به من آورد از آن دشت بلا
پر فروریخت و در شعله آهش توفان
گفت: هفتاد و دو گل از ...
آب را می دید گفتم یا حسین و نمی نوشید گفتم یا حسین یک عطش آیینه بود و همچنانسنگ می بارید گفتم یا حسینخیمه می گسترد برایوان ظهریک شب تردید گفتم یا حسینآتش صحرا که پایان می گرفتشعله ورگردید گفتم یا حسینپیش رویم دست کوتاه زمینآسمان را چید گفتم یا ...
عطف رسالت آمد و چشم جهان به سوی توچگونه سدّ ناکثان باز شود به پوی توزمزمه راز و نیاز، برآید از راه حجازشمیم آخرین نماز، بردَمد از وضوی توصبح غریبانه شبی، غصه دین بیسببیبه هر طرف تشنه لبی، جرعه زند ز جوی تودشت نگو، بستر خون، کوفه نگو، شهر جنونبه بزم ...
مانده بودم، غیرت حیدر به فریادم رسیددر وداعی تلخ، پیغمبر به فریادم رسیدطاقتم را خواهش اکبر ، در آن ظهر عطشبرده بود از دست، انگشتر به فریادم رسیدانتخابی سخت ، حالم را پریشان کرده بودشور میدانداری اکبر به فریادم رسیدتا بکوبم پرچم فریاد را بر بام ...
فرشتگی کردم سالها، فرشته بودم روزها ولی یک روز بالم شکست از بس پَر زدم
برای حوصله پرواز به دنبال کُپه نوری بودم که درمان بداند از بس که تابید از ازل تا حالا
به دنبال چشمهای بودم که تشنه تشنه سیراب شدن بداند از بس که نوشیده از ازل تا حالا
به دنبال ...