فارسی
چهارشنبه 07 آذر 1403 - الاربعاء 24 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
عاشورا در آیینه ادبیات
ارسال پرسش جدید

کوچه کوچه می روم از احسان محسنی فر

کوچه کوچه می روم  از احسان محسنی فر
کوچه کوچه می روم  شاید کسی پیدا کنمای دریغ از خانه ای تا لحظه ای مأوا کنمکوچه گردی من از شهر مدینه باب شددست بسته اقتدا بر حضرت مولا کنمگوئیا یک مرد از نامه نویسان نیست نیستبا که یارب شکوه از این بی وفائیها کنم؟می زنم بر قلب لشگر از یسار و از یمینیا ...

جابر ز حبیب خود جوابی نشنید از زهیر دهقانی آرانی

جابر ز حبیب خود جوابی نشنید از زهیر دهقانی آرانی
جابر ز حبیب خود جوابی نشنید این نکته ز عاشقان به جابر ببرید فرض است سلام را جوابی اما از جسم بدون سر سخن نتوان ...

خنجر و فرات از سیدعلی حسینی ایمنی

خنجر و فرات از سیدعلی حسینی ایمنی
هُرم فاجعه که التهاب می‏گرفتدشت بوی خون و اضطراب می‏گرفتدشت بود و چشمه‏های خنجر و فراتـ تشنه‏ای که از لب تو آب می‏گرفت ـ دیده‏ام در ازدحام تیغ فتنه‏هانیزه‏ای که بوی آفتاب می‏گرفتبعد از آن، زنی میان اشک، خطبه خواندخطبه‏ای که لحن بوتراب ...

بعد از چهل روز...ازمطهره عباسیان

بعد از چهل روز...ازمطهره عباسیان
از کوفه تا شمشیر عزراییل هایش از کربلا تا شام با تفصیل هایش... بعد از چهل روز از مسیر تلخ دیروز امروز آمد دیدن فامیل هایش خود را به روی قبرهای خاکی انداخت بانوی مکه با همان تجلیل هایش حال عجیبی داشت وقتی بازمی گشت بغض غریبی داشت در ترتیل هایش با او ...

گفت محمد که ز دشت بلا از نادر بختیاری

گفت محمد که ز دشت بلا از نادر بختیاری
گفت محمد که ز دشت بلا                             بی‌سر آرند حسین مرا ای لب تو تشنه‌ترین غنچه‌ها                          کرده غمت با دل خونم چه‌هادل خوشی و عشق نگردند جمع                     شاهد من آتش و اشک است و شمعطوطی اگر در قفس ...

جهان دو نیمه شد از ضیا الدین خالقی

جهان دو نیمه شد از ضیا الدین خالقی
وقتِ غروب، زیرِ تخته‌سنگی که از آسمان اوفتاده بود. ـ جویبارِ نازکی از خون ـ سرخ‌ترین خونِ زمین ـ جاری  شده بود. و خورشید، با همزادِ خود در آسمان، برای نخستین بار، اوّلین روزِ زمین را آغاز کرده بود. آن‌گاه بود که دیدم نگاهی، نیمی ‌به آسمان پرتاب ...

پنجره‏ای به عاشورا از جواد محمدزمانی

پنجره‏ای به عاشورا از جواد محمدزمانی
برخیز! برخیز و بالا را نگاه کن! ملکوت را می‏گویم! همان جا که گمان داری پرنده‏ی اندیشه‏ات، توان پرواز بدان را نخواهد داشت. راهت را بازیاب و قیامت آغاز کن! از این‏که به سمت مشرق آفتاب گام برمی داری و سرشار از روشنی می‏شوی و سنگلاخ‏ها را در زیر ...

ای گیاهِ برآمده! ابتری، بی‌بری هنوز از امید مهدی‌نژاد

ای گیاهِ برآمده! ابتری، بی‌بری هنوز از امید مهدی‌نژاد
ای گیاهِ برآمده! ابتری، بی‌بری هنوز ای درختِ خزان‌زده! از گیاهان سری هنوز می‌پرید ای پرندگان روزی از قیدِ آشیان مانده بر شانه‌های‌تان اثری از پری هنوز ای دل، ای توده هوس! کی می‌آیی به راه پس؟ صبح شد، ظهر شد، ولی لازمِ بستری هنوز بعدِ عمری رفو شدن، ...

آمد آن ماه ...ازقاسم رسا

آمد آن ماه ...ازقاسم رسا
آمد آن ماه ...که خوانند مه انجمنش جلوه گر نور خدا از رخ پرتو فکنش آیت  صولت و مردانگی و شرم و وقار روشن از چهره تابنده و وجه حسنش آنکه آثار حیا جلوه گر از هر نگه اش وانکه الفاظ ادب تعبیه در هر سخنش همچو پروانه دلباخته از شوق وصال انچنان سوخت که شد ...

آخرین منزل از ملیحه مهرپرور

آخرین منزل از ملیحه مهرپرور
او گفت: «اینجاست!» در موج پررنگ صدایش زنگ شترها بی‏صدا شد پای شترها ماند در راه در کاروان خسته ناگاه موج هیاهویی به‏پا شد از خاک صحرا یک مشت برداشت آن وقت، آرام تکرار کرد او گفته‏اش را: «اینجاست! اینجا رنج سفر کوتاه شد چون آخرین منزل ...

یک خیابان کرده مجنونم تو می دانی کجاست از سید حسن خوشزاد

یک خیابان کرده مجنونم تو می دانی کجاست از سید حسن خوشزاد
یک خیابان کرده مجنونم تو می دانی کجاست آن خیابان کوی جانان قطعه ای از کربلاستیک خیابان دل ربوده از تمام عاشقان هست آنجا جای پای مهدی صاحب زمانیک خیابان گشته منزلگاه جبرئیل امینیک طرف استاده زهرا یک طرف ام البنینیک خیابان گشته تنها جلوه گاه عالمین ...

اشک امان نمی‌دهد گریه بغض سنگ را از کاظم رستمی

اشک امان نمی‌دهد گریه بغض سنگ را از کاظم رستمی
اشک امان نمی‌دهد گریه بغض سنگ را سنگ گرفته از دلم روی ریا و رنگ را می‌جهد از گدازه دل، آتشی از هبوط گل صخره دوباره می‌کشد گردن پالهنگ را صالح مصلح از یمین، می‌چکد از عرق جبین می‌زند از صفوف طف نغمه صور جنگ را می‌رمد از رامش دف زخم سه تار رف به رف ...

سردار سربریده پرازخنجرآنجا نشسته است به تنهایی از محمود صفار زاده

سردار سربریده پرازخنجرآنجا نشسته است به تنهایی از محمود صفار زاده
سردار سربریده پرازخنجرآنجا نشسته است به تنهایی لبخند میزند ازغصه برآن جماعت رسوایی باغنچه ای که پریشان شد ازدستهای گناه آلودفریاد بیوه زنی برخاست ازسمت معبردانایی لختی درنگ می کند ازساحل بوی عطش که بگوش آمددستی که شوق پریدن داشت برآستانه ی ...

روزیست اینکه حادثه کوس بلازده‌ست از وحشی بافقی

روزیست اینکه حادثه کوس بلازده‌ست  از وحشی بافقی
روزیست اینکه حادثه کوس بلازده‌ست کوس بلا به معرکه‌ی کربلا زده‌ست  روزیست اینکه دست ستم ، تیشه جفا بر پای گلبن چمن مصطفا زده‌ست  روزیست اینکه بسته تتق آه اهل بیت چتر سیاه بر سر آل عبا زده‌ست  روزیست اینکه خشک شد از تاب تشنگی  آن چشمه‌ای که خنده بر ...

آتش زدند بر سر ایوان کبریا ازمهدی طهماسبی دزکی

آتش زدند بر سر ایوان کبریا ازمهدی طهماسبی دزکی
آتش زدند بر سر ایوان کبریا آتش کشید پر سوی دامان کبریا در آن غروب حادثه سرخ عشق وخون در خون نشست یکسره چشمان کبریا بر جسم های پاک شهیدان نظاره کرد چشم غریب ودیده حیران کبریا در عرش حق که نوحه واندوه جانداشت در غصه مانده اند مقیمان کبریا از ...

ما حلقه به گوش عشق روح افزاییم از محمود شاهرخی

ما حلقه به گوش عشق روح افزاییم از محمود شاهرخی
ما حلقه به گوش عشق روح افزاییم سرمست زشور جام عاشوراییم گشتیم چو قطره ، محو در عشق حسین (ع) اکنون به طفیل عشق او ...

الحق که به ما درس وفا داد حسین (ع) از سید هاشم نبی زاده

الحق که به ما درس وفا داد حسین (ع) از سید هاشم نبی زاده
الحق که به ما درس وفا داد حسین (ع) هر چیز که داشت بی‌ریا داد حسین (ع) یعنی که تأملی کنید ای یاران ! آن هستی خود زکف چرا داد حسین ...

او روز شهود خویش را می‌دانست از محمدرضا محمدی نیکو

او روز شهود خویش را می‌دانست از محمدرضا محمدی نیکو
او روز شهود خویش را می‌دانست گودال فرود خویش را می‌دانست چون شاعر چیره‌ای از آغاز سخن پایان سرود خویش را ...

ساقی لب ‏تشنگان‏ از سید تقی قریشی «فراز»

 ساقی لب ‏تشنگان‏ از سید تقی قریشی «فراز»
عباس آنکه در محنش آسمان گریست  دل در عزاش خون شد و با چشم جان گریست‏    آنجا که دیدگان فلک بارد اشک و خون  در خورد ماتم و غم او کی توان گریست‏    چون پاره گشت مشک ز تیر جفای خصم  بر آب رفته ساقی لب‏تشنگان گریست‏    دستش جدا ز پیکر و چشمش نشان ...

درهای بی کلید از حسنا محمد زاده

درهای بی کلید از حسنا محمد زاده
برای حضرت رقیه« س» سه ساله ای و چه قرن ها که ، امید دل های نا امیدی صدای لب های بی صدایی ، کلید در های بی کلیدی نرفته از خاطر زمانه ، غمی که بر سینه ات نهادی خرابه هایی که نور دادی ، حماسه هایی که آفریدی روانه شد روی گونه هایت – دو نهر کوچک – شبی پریشان ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^