خواهر حلالم کن عازم به میدانمــــــــــــــــــدلتنگ دیدار خیل شهیدانمــــــــــــــــــخواهر تو در هرجا همسنگرم بودیهم خواهرم بودی ، هم مادرم بودی
هم مونسم بودی ، هم یاورم بودیخواهر به خون بینی اینجا تو غلطانمــــــــــــــــــ
خواهر ...
ما هم فتاده بر خاک با جسم پاره پاره
اي اشکها بريزيد از ديده چون ستاره
جز من که همچو خورشيد افروختم در اين دشت
کي پاره پاره ديده اندام ماهپاره
ما هم فتاده بر خاک ديدم که خصم ناپاک
با تيغ زخم ميزد بر زخم او دوباره
در پيش چشم دشمن بر زخمت اي گل من ...
برکبودای زمین هنگامه ی محشر گذشتآسمان در هاله ای از خون وخاکستر گذشتچشمهای خونفشان آسمان خشکید وسوختزآن جه در اوج عطش , بر چشمه ی کوثر گذشتسرنوشت آسمان و چرخ را وارونه کردآنچه در گودال برانگشت و انگشترگذشتدر کنار رود تشنه , در میان نخل هامن نمی دانم ...
دور چون بر آل پیغمبر رسید
اولین جام بلا اکبر چشید
اکبر آن آئینه رخسار جد
هیجده ساله جوان سرو قد
در مناى طف ذبیح بى بدا
ذبح اسمعیل را کبش(1) فدا
برده در حسن از مه کنعان گرو
قصه هابیل و یحیى کرده نو
دید چون خصمان گروه اندر گروه
مانده بى یاور شه ...
نوای سینه به هر دم فقط اباالفضل است یگانه صاحب پرچم فقط اباالفضل است رعیتاند همه خلق و پادشاه است او بدان که مالک ما هم فقط اباالفضل است کسی که زینب کبری به او قسم میخورد یقین بدان که در عالم فقط اباالفضل است کسی که برد غم او نگاه زینب را میان ...
عاشق صادق کجائی؟ دار گوش
طرفه پندم را به گوش دل نیوش
گوش حاضر کن برای استماع
تا برآئی از بیانم در سماع
شعر وش شعرم اگر پیچیده است
رو بیاور شانهی دانش به دست
چون بیان من، بیان عاشقی است
شرط اول عاشقی هم صادقی است
409
آنکه ...
فراز منبر نی قرص ماه می بینم خدای من نکند اشتباه می بینم بتاب یوسف من بوی گرگ می شنوم بتاب راه دراز است و چاه می بینم نظاره می کنم از راه دور، سرها را جوان و پیر و سفید و سیاه می بینم به آیه های کتاب غمت که می نگرم تمام را " به کدامین گناه " می بینم به ...
ای تشنه لبی که آب شرمنده توست
هر قطره زهر سحاب شرمنده توست
با سوز عطش گذشتی از آب فرات
والله که انتخاب شرمندهی توست
آب آینهدار جود دستان تو بود
مجنون به وفا ز زیردستان تو بود
ز آندم که بدست خصم دست تو فتاد
صد همچو «عطا» ...
خار غم نیست که در کرب و بلا میروید گل درد است که از دشت وفا میروید میخلد خار مِحَن پای دلم را که هنوز گل اندوه ز باغ دل ما میروید یادگار غم هفتاد و دو تن لاله رخ استاین همه لاله که در کرب و بلا میروید لاله را با گل افسرده سر و کاری نیستاین گل از ...
دارد دوباره حال و هوا فرق می کند
حتی عبور ثانیه ها فرق می کند
این روزها که بغض، دلم را گرفته است
با روزهای قبل چرا فرق می کند؟
این پرچم سیاه همین بیرق و علم
حاکی ست با همیشه فضا فرق می کند
دارند بچه ها کتیبه به دیوار می زنند
حتی سروده ی شعرا فرق می ...
دلم به یادتو ای دوست خلوتی دارددر این سکـوت غـم بی نهایتی داردنسیم یاد تو بر باغ جان صفا بخشدحسین(ع) نام توبردن چه لذتی دارداگر که بغض گلویم امان دهد دل منبه قدر فرصت گل با تو صحبتی داردبهشت با همه سر سبزی و طراوت و حسنبه پیش کرب و بلایت چه قیمتی ...
بر خوان غم، چو عالميان را صلا زدند اول صلا به سلسله ي انبيا زدندنوبت به اوليا چو رسيد، آسمان طپيد زان ضربتي كه بر سر شير خدا زدندآن در كه جبرئيل امين بود خادمش اهل ستم به پهلوي خير نساء زدندبس آتش ز اخگر الماس ريزه ها افروختند و در حسن مجتبا زدندوانگه ...
باد میآید و تمامی پیکرم را در تلاطم خود گم میکند.هوا ملتهب و سوزان... گویی که زمان، مشت میکوبد این غم سنگین را بر تمامی وسعت هستی! زمین، چون صدفی پربها، لب فرو بسته تا مبادا که مرواریدهای به خون غلطانش، چشم کائنات را تا ابد گریان کند! کاروانی از ...
مانند مردان از کسی پروا نمیکرد
از تشنگی لَه میزد و لب وا نمیکرد
میخواست تا حیثیّتِ باران نریزد
دیگر برای آب، دست و پا نمیزد
هر جا که چشمش رفت دنبالِ عمویش
تصویر صحرا آب میشد روبهرویش
میشد بفهمی سخت دلخُور بود از آب
اصلاً ...