فارسی
چهارشنبه 07 آذر 1403 - الاربعاء 24 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
عاشورا در آیینه ادبیات
ارسال پرسش جدید

هفتاد و دو خورشید به خون پر پر زد از محمود ذبیحی

هفتاد و دو خورشید به خون پر پر زد از محمود ذبیحی
هفتاد و دو خورشید به خون پر پر زد از حنجره ها طلوع دیگر سر زد مردی که از آستین او صبح چکید در ظهر عطش به جان شب خنجر ...

عاشورا در آیینه شعر مولوی

عاشورا در آیینه شعر مولوی
کجائید اى شهیدان خدائى بلاجویان دشت کربلائى کجائید اى سبکروحان عاشق پرنده تر زمرغان هوائى کجائید اى شهان آسمانى بدانسته فلک را در گشائى کجائید اى ز جان وجان رهیده کسى مر عقل را گوید: کجائى؟ کجائید، اى در زندان شکسته بداده وامداران را رهائى ...

خواهر حلالم کن از سید حبیب حبیب پور

خواهر حلالم کن از سید حبیب حبیب پور
خواهر حلالم کن   عازم به میدانمــــــــــــــــــدلتنگ   دیدار خیل  شهیدانمــــــــــــــــــخواهر تو در هرجا همسنگرم بودیهم خواهرم بودی ، هم مادرم بودی هم مونسم بودی ، هم یاورم بودیخواهر به خون بینی اینجا تو غلطانمــــــــــــــــــ خواهر ...

شراره از غلامرضا سازگار

شراره از غلامرضا سازگار
ما هم فتاده بر خاک با جسم پاره پاره اي اشک‌ها بريزيد از ديده چون ستاره جز من که همچو خورشيد افروختم در اين دشت کي پاره پاره ديده اندام ماهپاره ما هم فتاده بر خاک ديدم که خصم ناپاک با تيغ زخم مي‌زد بر زخم او دوباره در پيش چشم دشمن بر زخمت اي گل من ...

هنگامه ی محشر از یدالله گودرزی

هنگامه ی محشر از یدالله گودرزی
برکبودای زمین هنگامه ی محشر گذشتآسمان در هاله ای از خون وخاکستر گذشتچشمهای خونفشان آسمان خشکید وسوختزآن جه در اوج عطش , بر چشمه ی کوثر گذشتسرنوشت آسمان و چرخ را وارونه کردآنچه در گودال برانگشت و انگشترگذشتدر کنار رود تشنه , در میان نخل هامن نمی دانم ...

دور چون بر آل پیغمبر رسید از نیر تبریزی

دور چون بر آل پیغمبر رسید از نیر تبریزی
دور چون بر آل پیغمبر رسید اولین جام بلا اکبر چشید اکبر آن آئینه رخسار جد هیجده ساله جوان سرو قد در مناى طف ذبیح بى بدا ذبح اسمعیل را کبش(1) فدا برده در حسن از مه کنعان گرو قصه هابیل و یحیى کرده نو دید چون خصمان گروه ‏اندر گروه مانده بى یاور شه ...

نوای سینه به هر دم فقط اباالفضل است از مجتبی روشن‌روان

نوای سینه به هر دم فقط اباالفضل است از مجتبی روشن‌روان
نوای سینه به هر دم فقط اباالفضل است یگانه صاحب پرچم فقط اباالفضل است رعیت‌اند همه خلق و پادشاه است او بدان که مالک ما هم فقط اباالفضل است کسی که زینب کبری به او قسم می‌خورد یقین بدان که در عالم فقط اباالفضل است کسی که برد غم او نگاه زینب را میان ...

شهادت ابوالفضل‏ از صابر همدانی

شهادت ابوالفضل‏ از صابر همدانی
عاشق صادق کجائی؟ دار گوش  طرفه پندم را به گوش دل نیوش‏    گوش حاضر کن برای استماع  تا برآئی از بیانم در سماع‏    شعر وش شعرم اگر پیچیده است  رو بیاور شانه‏ی دانش به دست‏    چون بیان من، بیان عاشقی است  شرط اول عاشقی هم صادقی است‏  409     آنکه ...

فراز منبر نی قرص ماه می بینم از سعید بیابانکی

فراز منبر نی قرص ماه می بینم از سعید بیابانکی
فراز منبر نی قرص ماه می بینم خدای من نکند اشتباه می بینم بتاب یوسف من بوی گرگ می شنوم بتاب راه دراز است و چاه می بینم نظاره می کنم از راه دور، سرها را جوان و پیر و سفید و سیاه می بینم به آیه های کتاب غمت که می نگرم تمام را " به کدامین گناه " می بینم به ...

سرخ‌ترین ستاره

سرخ‌ترین ستاره
ای تشنه ‏لبی که آب شرمنده توست  هر قطره زهر سحاب شرمنده توست‏  با سوز عطش گذشتی از آب فرات  والله که انتخاب شرمنده‌‏ی توست‏  آب آینه‌‏دار جود دستان تو بود  مجنون به وفا ز زیردستان تو بود  ز آندم که بدست خصم دست تو فتاد  صد همچو «عطا» ...

مهرگی ازمحمدعلی مجاهدی

مهرگی ازمحمدعلی مجاهدی
خار غم نیست که در کرب و بلا می‏روید گل درد است که از دشت وفا می‏روید می‏خلد خار مِحَن پای دلم را که هنوز گل اندوه ز باغ دل ما می‏روید یادگار غم هفتاد و دو تن لاله رخ استاین همه لاله که در کرب و بلا می‏روید لاله را با گل افسرده سر و کاری نیستاین گل از ...

بر نیزه ، سری به نینوا مانده هنوز از محمد پیله ور

بر نیزه ، سری به نینوا مانده هنوز از محمد پیله ور
بر نیزه ، سری به نینوا مانده هنوز خورشید ، فرا ز نیزه‌ها مانده هنوز در باغ سپیده ، بوته بوته گل خون از رونق دشت کربلا مانده ...

آب بقا از علی انسانی

آب بقا از علی انسانی

ی ساقی سرمست ز پا افتاده 
دنبال لبت آب بقا افتاده‏ 

دست و علم و مشک سه حرف عشق است 
افسوس، ز هم این سه جدا افتاده‏ 

دارد دوباره حال و هوا فرق می کند از مهدی صفی یار

دارد دوباره حال و هوا فرق می کند از مهدی صفی یار
دارد دوباره حال و هوا فرق می کند حتی عبور ثانیه ها فرق می کند این روزها که بغض، دلم را گرفته است با روزهای قبل چرا فرق می کند؟ این پرچم سیاه همین بیرق و علم حاکی ست با همیشه فضا فرق می کند دارند بچه ها کتیبه به دیوار می زنند حتی سروده ی شعرا فرق می ...

دلم به یادتو ای دوست خلوتی دارد از وحشی بافقی

دلم به یادتو ای دوست خلوتی دارد از وحشی بافقی
دلم به یادتو ای دوست خلوتی دارددر این سکـوت غـم بی نهایتی داردنسیم یاد تو بر باغ جان صفا بخشدحسین(ع) نام توبردن چه لذتی دارداگر که بغض گلویم امان دهد دل منبه قدر فرصت گل با تو صحبتی داردبهشت با همه سر سبزی و طراوت و حسنبه پیش کرب و بلایت چه قیمتی ...

داغ حسین(ع)

داغ حسین(ع)
محرّم آمد و نو كرد درد و داغ حسينگريست ابر خزان هم بباغ و راغ حسينهزار و سيصد واندى گذشت سال و هنوزچو لاله بر دل خونين شيعه داغ حسينبهر چمن كه بتازد سموم باد خزانزمانه ياد كند از خزان باغ حسينهنوز ساقى عطشان كربلا گوئىكنار علقمه افتاده با اياغ ...

بند چهارم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسين(ع)

بند چهارم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسين(ع)
بر خوان غم، چو عالميان را صلا زدند اول صلا به سلسله ي انبيا زدندنوبت به اوليا چو رسيد، آسمان طپيد زان ضربتي كه بر سر شير خدا زدندآن در كه جبرئيل امين بود خادمش اهل ستم به پهلوي خير نساء زدندبس آتش ز اخگر الماس ريزه ها افروختند و در حسن مجتبا زدندوانگه ...

کاروانی زخم‏دیده

کاروانی زخم‏دیده
باد می‏آید و تمامی پیکرم را در تلاطم خود گم می‏کند.هوا ملتهب و سوزان... گویی که زمان، مشت می‏کوبد این غم سنگین را بر تمامی وسعت هستی! زمین، چون صدفی پربها، لب فرو بسته تا مبادا که مرواریدهای به خون غلطانش، چشم کائنات را تا ابد گریان کند! کاروانی از ...

ستون آسمان از مهدی طهماسبی دزکی

ستون آسمان از مهدی طهماسبی دزکی

دل من مست و پابست  ابالفضل (ع)

وفا گردیده سرمست اباالفضل(ع)

به یکتایی  حق این حرف حق است

ستون آسمان دست ابالفضل (ع)

شعر کوچولو از قادر طراوت پور

شعر کوچولو از قادر طراوت پور
مانند مردان از کسی پروا نمی‌کرد از تشنگی لَه می‌زد و لب وا نمی‌کرد   می‌خواست تا حیثیّتِ باران نریزد دیگر برای آب، دست و پا نمی‌زد   هر جا که چشمش رفت دنبالِ عمویش تصویر صحرا آب می‌شد روبه‌رویش   می‌شد بفهمی سخت دلخُور بود از آب اصلاً ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^