ترجمه مفاتيح الجنان، ص: 43
به خدا متكی است. آنچه خدا بخواهد آن می شود نه آنچه مردمان بخواهند، آنچه خدا بخواهد خواهد شد گرچه مردمان خوش ندارند، پروردگار از ياری پروردگان، آفريدگار از كمك آفريده ها، روزی دهنده از لطف روزی خواران، خدای- يكتا پروردگار جهانيان كفايتم می كند، مرا بس است آن كه به حقيقت مرا بس است، مرا بس است آن كه همواره مرا بس است، مرا بس است آن كه همواره از آنگاه كه بوده ام مرا بس بوده است، مرا بس است خدايی كه معبودی جز او نيست، بر او توكل نمودم، و اوست پروردگار عرش بزرگ. مؤلف گويد: شيخ ما ثقة الاسلام نوری (نور الله مرقده) در كتاب دار السلام از شيخ خود مرحوم خلد مقام عالم ربانی، جناب حاج ملّا فتحعلی سلطان آبادی نقل فرموده: كه فاضل مقدس آخوند ملّا محمّد صادق عراقی در نهايت سختی و پريشانی و بدحالی بود و به هيچ وجه در كارش گشايشی فراهم نمی آمد تا آنكه شبی در خواب ديد كه در يك وادی خيمه بزرگی با گنبدی برپاست، پرسيد اين خيمه از كيست؟ گفتند: از كهف حصين (دژ محكم) و غياث مضطر مستكين [ياريگر بيچاره درمانده ] امام قائم حضرت مهدی و امام منتظر مرضیّ عجلّ اللّه فرجه می باشد. پس باشتاب خدمت آن حضرت شرفياب شد و سختی حال خود را به آن جناب عرضه داشت و از آن بزرگوار دعايی برای گشايش كار و رفع اندوه خويش خواست، امام عصر او را به سيّدی از اولاد خود ارجاع نمود و به او و خيمه اش اشاره فرمود. آخوند از خدمت حضرت مرخص شده و به خيمه ای كه حضرت به آن اشاره فرموده بود رفت، ديد كه سيّد سند و حبر معتمد [دانشمند مورد اطمينان ] عالم امجد مؤيد، جناب آقا سيد محمّد سلطان آبادی است كه در آن خيمه روی سجّاده نشسته مشغول دعا و قرائت است. آخوند به محضر سيّد سلام كرد و حكايت حال خود را برای او بازگفت. سيّد او را برای گشايش كار و فراخی روزی دعايی تعليم كرد. پس از بيدار شدن از خواب درحالی كه آن دعا در خاطر او بود قصد خانه سيّد كرد با آنكه آخوند پيش از اين خواب با سيّد به دليلی كه بيان نمی كرد رابطه خوبی نداشت و او را ترك گفته بود، چون به خدمت سيد رسيد او را به همان صورت كه در خواب ديده بود مشاهده كرد كه در مصلّايش نشسته مشغول ذكر و استغفار است، به سيّد سلام كرد، سيّد جواب سلامش را داد و لبخندی زد، چنان كه گويا از داستان آگاه باشد! پس آخوند از سيّد