حلال و حرام مالی، ص: 630
بعضی از شيطان ها همسران و بچه های شما هستند. كار چنين دشمنی فقط اين است كه شما را با تشويق، گريه، ترغيب، وسوسه و با پشت سر اندازی، از مرزهای خدا بيرون ببرد. شما را تحريك كند كه از مرزهای حرام وارد بشويد. شياطين، دام های مختلفی از قبيل گريه، دلسوزی، ايجاد چشم و هم چشمی دارند و اين دشمنی با شما است.
رفيقی در تهران داشتم به نام حسين كه هم سن من است، خيلی آدم بزرگواری است و از حلال خدا قدم بيرون نگذاشته است. برای او مكرراً ميدان حرام پيدا می شد، ولی می گفت: بايد شيطان را مسخره بكنيد تا از شما بدش بيايد و شما را رها كند، وقتی با او گرم بگيريد بر شما مسلّط می شود.
اين رفيق من وقتی می ديد كه من از كار نوشتن و منبر خيلی خسته می شوم، مرا به خانه خود می برد. خيلی خوش بيان، خوش زبان و اهل گريه بود، می گفت: مادرم، شيطان پدرم بود، يعنی از پدر من در امر زندگی توقعی بيش از توان و بيش از پول پدرم را داشت، اگر پدر من می خواست توقعات مادرم را برآورده كند، حتماً بايد وارد حرام می شد. شغل پدرم اين بود كه صبح می رفت زغال سنگ ها را در كوره می ريخت، در تابستان گرم تهران، تيشه، بيل، و از اين قبيل ابزارها می ساخت و شب كه پياده می آمد به خانه، تمام پوست صورت او سوخته بود، نماز جماعتش را هم بيرون می خواند و می آمد.
مادر من شروع به حرف زدن می كرد، ناروا می گفت، توقعات خود را می گفت.
گاهی می گفت: لعنت به پدر و مادر تو كه وسيله اين ازدواج را فراهم كردی، ما هم بچه بوديم و عادت كرده بوديم و می دانستيم هر شب مادر ما يك منبر يك ساعته برای پدر می رود، پدرم نيز با روی باز گوش می داد.
می گفت: پدر من در اين فحّاشی ها يك بار خم به ابرو نكشيد. يعنی هر مؤمنی بايد اين باشد. يكی از دستگيره های بسيار قوی نجات در قيامت، اخلاق است. نرم