ادب بندگى و بنده نوازى در اين است كه بنده پيوسته خداوند كريم را از هر گونه عيب و نقصى دور بداند و در هر كمال، تنها او را عنصر موثّر و فيّاض بشناسد پس كمالات و ارزشها را به سوى حق بداند و تقصيرها و خطاكارى را به خود نسبت دهد.
امام سجّاد (عليه السلام) از ديدگاه برتر از بشر عادى؛ ظلم ديگران را ناديده گرفته است ولى به حال آن ستمگر خفته دل نگران است و از خداوند خواسته كه او را از ستمگرى باز دارد؛ زيرا قدرت بخشيدن به ستمكار سبب ستم پيشگى در بين انسانها مىشود و هر انسانى با به دست آوردن اسلحه قدرت و توانايى نظامى به خود اجازه تجاوز و ستمگرى مىدهد و جنايات بشرى كه در طول تاريخ اتفاق افتاده است در اثر اين احساس قدرت پوشالى است.
معناى رويارويى با ستمكار، ستم كردن در حق او نيست؛ زيرا در اين صورت ستم ديگرى پديد مىآيد. انسان عدالت پيشه كسى است كه با دشمن خود جانب انصاف و عدالت را نگه دارد، چنانكه رفتار و منش اميرمؤمنان على (عليه السلام) در برابر دشمنانى مانند معاويه بر همين اصل بوده است؛ همچنين قاتل خود ابن ملجم را نيز از چشمه عدالت بىبهره نفرمود و به فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبى (عليه السلام) سفارش فرمود:
مؤمن وارسته كه از خويش فانى گشته و چيزى را از خود نمىداند و دست و زبان و قدرت و غضب و انتقام همگى را از خدا و براى خدا مىداند، هرگز به خود اجازه نمىدهد از ابزار قدرت به غير از راه حق و حقيقت و برپايى عدالت و پاكى و تقوا در جامعه بهره ببرد. بر اين پايه معصومان (عليهم السلام) آن جا كه پاى شخص و مسائل خصوصى در ميان بوده و درباره ستم و ستمكار به صبر و بردبارى و گذشت دعوت مىنمودهاند ولى هر جا كه پاى حقوق ديگران به ميان مىآمد مانند اين كه جان و مال و ناموس مسلمانان به خطر مىافتاد يا خانه و كاشانه و جامعه و مرزهاى كشور مورد تجاوز قرار مىگرفت، هرگز در برابر اين گونه موارد سكوت نمىكردهاند، بلكه در برابر آنان تا سر حد جان هم ايستادگى مىكرده و پيروانشان را نيز به مبارزه با ستم و ريشه كن كردن آن تشويق مىنمودند. بنابراين خداوند هم از اصل ستمكارى و ستمپذيرى بيزارى جسته است و مىفرمايد:
و به كسانى كه [به آيات خدا، پيامبر و مردم مؤمن] ستم كردهاند، تمايل و اطمينان نداشته باشيد و تكيه مكنيد كه آتش [دوزخ] به شما خواهد رسيد ودر آن حال شما را جز خدا هيچ سرپرستى نيست، سپس يارى نمىشويد.
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) و معصومان ديگر بر پرهيز از ستم به خودىها، سفارش بسيار كردهاند.
امام على (عليه السلام) مىفرمايد:
بدانيد ستم سه گونه است: ستمى كه بخشيده نشود و ستمى كه بازخواست شود و ستمى كه بخشيده شود و بازخواست نشود.
اما ستمى كه آمرزيده نشود شرك به خداوند است، خداوند سبحان فرموده:
«خداوند اين گناه را كه به او شرك آورند نمىآمرزد اما ستمى كه آمرزيده شود ستم عبد بر خود است در ارتكاب بعضى از گناهان كوچك.
اما ستمى كه بازخواست شود ستم بعضى از مردم بر بعض ديگر است.
پيامبر عزيز اسلام (صلى الله عليه و آله) در اين باره مىفرمايد:
ديوانهاى اعمال نزد خداوند سه گونه است:
1- ديوانى كه خداوند نسبت به آن سختگيرى نمىكند.
2- ديوانى كه خداوند از آن چيزى فرو نمىگذارد.
3- ديوانى كه خداوند از آن نمىبخشايد.
امّا ديوانى كه خداوند آن را نمىبخشد، شرك است و فرموده است: هر كه به خدا شرك ورزد همانا خداوند بهشت را بر او حرام مىكند.
و ديوانى كه خداوند به آن هيچ اهميت نمىدهد، ظلم بنده به خود اوست در كارهايى كه به رابطه او و خدا مربوط مىشود، مانند روزه خوارى، بىنمازى و ... و خداوند اينها را مىبخشد و گذشت مىكند. إنْ شاءَ اللَّه.
و ديوانى كه خداوند از كمترين چيزى از آن نمىگذرد، ستم بندگان به يكديگر است كه بايد جواب پس دهد و بس.
بنابراين، ضد ظلم به معناى عدالت خاصى است كه ظلم ستيزى دو جانبه مىباشد.
مرحوم ملا احمد نراقى در بيان عدالت با مردمان مىفرمايد:
... و مخفى نماند كه ضد ظلم به اين معنى عدالت به معنى اخص است. و آن عبارت است از بازداشتن خود از ستم به مردمان و دفع ظلم ديگران به قدر امكان از ايشان و نگاهداشتن هر كسى را بر حق خود همچنان كه اشاره به آن شده در غالب مراد از عدالت كه در اخبار و آيات ذكر مىشود.
براى زايل شدن نعمتهاى خدا و شتاب بخشيدن در خشم او و انتقام او هيچ چيز كارگرتر از ستمگرى نيست؛ زيرا خداوند دعاى ستمديدگان را مىشنود و همواره در كمين ستمگران است.
امام صادق (عليه السلام) در پاسخ به نامه نجاشى، حاكم اهواز كه درخواست راهنمايى و سفارش براى كار كرده بود؛ نوشتند:
گفتهاى كه گرفتار فرماندارى اهواز شدهاى، از اين خبر هم خوشحال و هم ناراحت شدم. علّت خوشحالى من از سرپرستى تو اين است كه با خودم گفتم:
شايد خداوند به وسيله تو؛ گرفتارى يكى از دوستان آل محمد (صلى الله عليه و آله) را فريادرسى كند و خوار و گرفتار آنها به وسيله تو عزيز شوند و برهنگان از اين گروه پوشيده گردند و ناتوانان آنان قوى شوند و آتش خشم مخالفان به وسيله تو از آنان برطرف گردد. و اما علّت ناراحتى من و كمترين ترس و نگرانيم براى ولايت تو اين است كه يك وقت نسبت به دوستى از دوستان ما دچار كوتاهى و لغزشى شوى و در نتيجه هرگز بوى بهشت را احساس نكنى.
اين روش امام حسّاسيت به حق مردم است كه حضرت صادق (عليه السلام) را وادار مىكند؛ در جواب مسئولى ابراز نگرانى نمايد و با ستمگرى به مبارزه برخيزد.
______________________________
(1)- بحار الأنوار: 42/ 206، باب 127، حديث 10؛ قرب الأسناد: 67.
(4)- كنز العمال: 4/ 233، حديث 10311؛ الجامع الصغير: 1/ 659، حديث 4289.
(5)- معراج السعادة: 370، صفت سوم، ظلم.
(6)- بحار الأنوار: 75/ 271، باب 23، حديث 112؛ وسائل الشيعة: 17/ 207، باب 49، حديث 22354.