فرزند چه دختر و چه پسر از عظيمترين نعمتهاى حضرت حق بر انسان است.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) از هر دو تعبير به نعمت و احسان فرموده است.
در تعابير اسلامى از اولاد انسان به عنوان پاره تن، جگر گوشه، ميوه قلب ياد شده است.
انسان نسبت به فرزندش مسؤوليت و تكليف و وظيفه سنگينى دارد.
كسى كه زحمت تربيت فرزند و صالح شدن او را بر خود هموار نمايد، درهاى رحمت حق را در دنيا و آخرت به روى خود باز كرده است.
فرزند صالح و شايسته از شفيعان روز محشر براى نجات انسان از درد و رنج و قيامت است.
رسيدگى به وضع جسمى و روحى فرزند، و توجه به تربيت و رشد و كمال و از اهمّ عبادات و از بهترين امورى است كه خدا و رسول به آن نظر دارد.
چنانكه دستور حضرت حق است، انسان واجب است فرزند خود را از افتادن در دام شياطين و راه باطل، و طريق فساد و افساد، حفظ كند.
پدر و مادرى كه سبب تربيت فرزند صالح و صالح شدن اولاد و حفظ او از عذاب آخرتند در پيشگاه حضرت حق از اجر عظيم و نعمت كبير برخوردارند.
آنان كه توجهى به تربيت معنوى فرزند ندارند، و از او تنها يك موجود مادىگرا مىسازند، منفور خدا و مستحق عذاب اليم و رنج روز قيامتند.
اى مؤمنان! خود و خانواده خود را از آتشى كه هيزم آن انسان ها و سنگ ها است، حفظ كنيد. بر آن فرشتگانى خشن و سختگير گمارده شدهاند كه از آنچه خدا به آنان دستور داده، سرپيچى نمىكنند، و آنچه را به آن مأمورند، همواره انجام مىدهند.
منظور از حفظ و نگهدارى در اين آيه شريفه، نگهدارى خود به ترك گناهان، و تسليم نشدن در برابر شهوات غلط و غرايز سركش، و نگهدارى و حفظ خانواده به تعليم و تربيت و امر به معروف و نهى از منكر و به خصوص فراهم ساختن محيطى پاك و خالى از هر گونه آلودگى در فضاى خانه و خانواده است.
اين برنامهاى است كه بايد از نخستين سنگ بناى خانواده، يعنى از مقدمات ازدواج، و سپس نخستين لحظه تولد فرزند آغاز گردد، و در تمام مراحل با برنامه ريزى صحيح و با نهايت دقت تعقيب شود.
به تعبير ديگر حق زن و فرزند، تنها با تأمين هزينه زندگى و مسكن و تغذيهحاصل نمىشود، مهمتر از آن تغذيه روح و جان آنها و به كار گرفتن اصول تعليم و تربيت صحيح است.
تعبير به ﴿قُوا﴾ (نگاهداريد) اشاره به اين است كه اگر آنها را به حال خود رها كنيد خواه ناخواه به سوى آتش دوزخ پيش مىروند، شما هستيد كه بايد آنها را از سقوط در آتش دوزخ حفظ كنيد.
ابوبصير مىگويد از معناى اين آيه از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيدم:
خودم را حفظ مىكنم، اهل و عيالم را چگونه نگاهدارم؟ فرمود: آنان را بخوان به آنچه خدا خوانده، و نهى كن از آنچه خدا نهى فرموده، اگر تو را پيروى كردند آنان را حفظ كردهاى، و اگر سرپيچى كردند به مسؤوليت خود عمل نمودهاى.
در توضيح ﴿قُوا أَنْفُسَكُمْ﴾ گفتهاند:
با استقامت و صبر بر طاعت خدا، دورى از معصيت حق، و خوددارى از پيروى شهوات سركش.
و در تبيين ﴿وَ اَهْليكُمْ ناراً﴾ فرمودهاند:
آنان را به طاعت خدا دعوت كردن، و واجبات الهى و اسلامى را به آنان ياد دادن، و ايشان را از بدىها نهى كردن، و آنان را به انجام تمام امور خير ترغيب نمودن است.
در هر صورت اولاد نعمت خداست. و شكر بر اين نعمت واجب، و اداى شكر اين لطف و عنايت حق به اين است كه انسان آنان را عبد خدا و انسانى صالح و موجودى شايسته تربيت كند كه زحمت در اين راه از اعظم عبادات و بهترين كارهاست.
چون اولاد انسان به تربيت الهى و اخلاق حسنه، و عقايد حقّه، و اعمال صالحه آراسته شود، و اين همه محصول زحمات پدر و مادر باشد، غير از بهرههاى دنيايى و آخرتى كه نصيب اولاد مىگردد، پدر و مادر هم در ثواب تمام آن برنامهها بنابر آيات قرآن و روايات شريكند، و به همين خاطر اولاد در فرهنگ اسلام از جايگاه بلندى در حيات انسان برخوردار است، و دوام عمر همراه با تربيت الهى او باعث خير دنيا و آخرت آدمى است، از اين نظر حضرت زين العابدين (عليه السلام) در جمله اول اين دعا از حضرت حق تقاضاى بقاى اولاد مىنمايد، گرچه اگر به اراده پروردگار اولاد انسان در سنّ صغارت از دست برود، و انسان بر مصيبت او در راه خدا و براى خدا صبر كند، براى آنهم ثواب عظيمى است.
حضرت صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
فرزندان مسلمين در پيشگاه حق به شفاعت كننده و شفاعت پذيرفته شدگان موسومند، چون به دوازده سالگى برسند حسناتى كه انجام مىدهند در نامه عملشان ثبت مىشود، و چون به سنّ بلوغ دست يابند بدىهايشان نوشته مىشود.
حضرت سجّاد (عليه السلام) مىفرمايد:
از خوشبختىهاى مرد اين است كه فرزندى داشته باشد كه از آن در برنامههاى زندگى كمك بگيرد.
حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) فرمود:
خوشبخت شد آن مردى كه نمرد تا اين كه از خود اولادى ديد.
امام على (عليه السلام) در مرضى كه طفلى به آن دچار شده بود فرمود:
اين بيمارى براى پدر و مادر كودك از باب رحمت الهى كفّاره است.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
فرزند شايسته گياهى خوشبو از گياهان بهشت است.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
ارث خدا از بنده مؤمنش، فرزند صالحى است كه براى پدر طلب مغفرت كند.
و نيز آن حضرت فرمود:
دختران حسناتند، و پسران نعمت، بر حسنات اجر داده مىشود، و از نعمت پرسش خواهد شد.
رسول خدا را به دخترى بشارت دادند، به چهره اصحاب نگريست آنان را در اندوه ديد، فرمود: شما را چه مىشود؟ گياه خوشبويى است كه او را مىبويم، و روزى او بر خداست.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
حضرت صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
خداوند عزّوجلّ هر آينه بر مرد رحم مىكند به خاطر شدت محبتش بر فرزندانى كه دارد.
مردى خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) آمد، يكى از افراد را نزد رسول خدا ديد، به او گفت: خداوند دخترى به تو مرحمت فرموده، رنگ مرد تغيير كرد، حضرت فرمود:
تو را چه شد؟ عرضه داشت: خير است، فرمود: بگو، براى تو چه پيش آمده، گفت:
از منزل كه مىآمدم همسرم درد زائيدن داشت، اين مرد به من خبر داد كه دختر زائيده، رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) فرمود: زمين حامل اوست. آسمان سياه اندازه اوست، و خداوند روزى دهنده اوست، او گياه خوشبوئى است كه آن را مىبوئى. سپس رو به جانب اصحاب كرد و فرمود: كسى كه داراى يك دختر است گرفتار است، و آن كه دو دختر دارد امان بر او، و هر كه داراى سه دختر است جهاد و هر كار سختى از او ساقط است، و هر كه داراى چهار دختر است اى بندگان خدا او را كمك كنيد، اى عباد حق به او قرض بدهيد، اى بندگان حق به او رحم كنيد.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
بچهها را دوست بداريد و به آنان مهربانى كنيد، و چون چيزى را به كودكانتان وعده داديد به وعده خود وفا كنيد؛ زيرا آنان شما را روزى دهنده خود مىبينند.
رسول خدا به مردى كه دو پسر داشت نظر انداخت كه يكى را بوسه داد و به ديگرى توجه نكرد، حضرت فرمود: براى چه بين اين دو مساوات را رعايت نكردى؟
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
ما بين فرزندانتان عدالت را رعايت كنيد چنانكه در احسان و لطف از طرف مردم دوست داريد نسبت به شما عدالت رعايت شود.
رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) مىفرمود:
فرزندان خود را زياد ببوسيد، به حقيقت كه براى هر بوسيدنى يك درجه در بهشت است، ميان هر درجهاى تا درجه ديگر پانصد سال راه است.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در جهت مراعات حق فرزندان فرمود:
همان طور كه ممكن است فرزند عاقّ پدر و مادر شود، ممكن است پدر و مادر عاقّ فرزند شوند.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مردى را با كودكى ديد، فرمود: اين كودك كيست؟ عرضه داشت: فرزند من است، فرمود: خداوند به وسيله او تو را بهره بدهد، نگفتم: او را براى تو مبارك كند، اگر مىگفتم قبل از تو از دنيا مىرفت.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: كسى كه وارد بازار شود و تحفهاى را بخرد و به طرف زن و فرزند برود، مانند كسى است كه به سوى محتاجان صدقه مىبرد، چون به خانه رفت ابتدا تحفه را بين دختران تقسيم كند. كسى كه دخترش را خوشحال كند همانند اين است كه بندهاى از اولاد اسماعيل را در راه خدا آزاد كرده، و هر كس پسر بچهاش را خوشحال كند، گوئى از خشيت خدا گريسته، و هر كس از خشيت خدا بگريد پروردگار او را وارد جنّات نعيم مىنمايد!!
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
چون فرزندانتان به هفت سالگى رسيدند، بستر خواب آنان را از هم جدا كنيد!
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
پنج نفر در قبر خفتهاند ولى ثواب آنها به طور مرتب در ديوان عملشان ثبت مىشود: آن كه درخت خرمائى كاشته، و آن كه چاه آبى حفر نموده، و آن كه براى خدا مسجدى ساخته، و آن كه كتاب با منفعتى نوشته، و آن كه فرزند شايستهاى از خود بجاى گذاشته است.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
از خوشبختى مرد مسلمان: همسر شايسته، خانه وسيع، مركب خوب، و فرزند صالح است. و از بركت و ميمنت زن اين است كه اول فرزندش دختر باشد.
امير المؤمنين (عليه السلام) مىفرمايد:
از حضرت حق نخواستم فرزند خوشگل و زيبا اندام به من عنايت كند، از او خواستم به من اولادى بدهد كه مطيع خدا باشند، و خدا ترسى در آنان ديده شود، تا هر وقت به آنان نظر كنم و وجودشان را در دايره اطاعت از حق ببينم، چشمم روشن شود.
امام على (عليه السلام) فرمود:
آن كه فرزندش را ببوسد براى او حسنهاى است، هر كس فرزندش را خوشحال كند خداوند در قيامت او را خوشحال مىنمايد، و هر كس قرآن به فرزندش بياموزد اين پدر و مادر در بهشت فراخوانده شوند، و دو حلّه بر اندامشان بپوشانند كه تمام اهل بهشت از نور آنها روشن شوند.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) درباره حق فرزندان بر پدر مىفرمايد:
فرزند را بر پدر سه حق است: اسم او را نيكو بگذارد، نوشتن يادش دهد، و چون به بلوغ رسيد او را زن بدهد.
امير المؤمنين (عليه السلام) مىفرمايد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله) سفارش مىفرمود:
هرگاه يكى از شما به فرزند خود وعدهاى داد، بايد به آن وفا كند و از عهد خود تخلّف ننمايد.
اين روايت مىگويد: مسئله وفاى به عهد را كه از آداب الهى و صفات برجسته انسانى است عملًا تعليم فرزندان خود نماييد.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
رحمت الهى بر پدرى كه در راه نيكى به فرزندش كمك كند و احسان به او كند و چون كودكى رفيق دوران كودكى او باشد، و وى را دانشمند و با ادب بار بياورد.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
از حقوقى كه فرزند به پدر و مادر دارد اين است كه نام خوبى براى او انتخاب كند، و نيكى او را ادب نمايد.
مردى به رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) عرضه داشت: حق فرزند بر من چيست؟
فرمود:
او را به اسم خوبى نامگذارى كن، به درستى ادبش نما، و او را به كار خوب و مناسبى بگمار.
از حضرت باقر (عليه السلام) است:
بدترين پدران كسانى هستند كه در نيكى و محبت نسبت به فرزندان از حد مناسب تجاوز كنند، و بدترين فرزندان كسانى هستند كه در اثر تقصير و كوتاهى در انجام وظايف، عاق پدر شوند.
محيط خانواده يك محيط اجتنابناپذير، و كودك ناگزير به زندگى در آن است.
ضوابط و قواعد آن بر طفل تحميل شده و كودك تحمل آن را مجبور است.
پس در چنين وضع و شرايطى براى كودك، حقى پيدا مىشود كه والدين موظّف به اداى آن لااقل در محيط خانوادهاند. تربيت مهمترين حق او در قلمرو مهمترين محدوده زندگى اوست. پدر در آن رابطه مسؤوليت مستقيم دارد، بايد او را به گونهاى بپروراند كه فعلًا فردى در حال رشد، و در آينده عضوى مفيد براى جامعه باشد.
فرزند، عزيزترين فرد براى پدر و مادر است، وطبيعى است آنها دوست بدارند كه اين عزّت و دُردانگى همچنان محفوظ ماند، و در زندگى آينده تداوم يابد، در اين راستاست كه والدين كودك عقلًا و هم از نظر اخلاقى موظف به تربيت او مىشوند.
بخشش و تفضّل والدين به كودك روا نيست در حد مال و ثروت و غذا باشد، و هم بخشش آن نيست كه از هم اكنون به شكرانه ولادتش پدر و مادر زمينى را به اسم او قباله كنند و براى آينده او از نظر مال و ثروت بينديشند؛ زيرا كه اين همه در قبال تربيت هيچ است.
امير المؤمنين (عليه السلام) مىفرمايد:
هيچ پدرى نسبت به فرزندش، بخشش و تفضلى بهتر از ادب نيك نبخشيده است.
در حقيقت، ادب نيكوترين ميراث است، امام على (عليه السلام) در اين زمينه فرمود:
بهترين ميراثى كه پدران براى فرزندان باقى مىگذارند ادب و تربيت است.
بر اين اساس كودكان را نبايد به حال و طبيعت خود واگذار كرد، امر تربيت مهم و مسؤوليت والدين در اين رابطه سنگين است. پدر و مادر وظيفه دارند موجبات رشد او را از هر جهت فراهم آورند و نهال شخصيت او را از هم اكنون آبيارى نمايند. در امر تربيت كودكان و اداى حقوقشان، پدر و مادر هر دو مسئولند، اما مسؤوليت پدر در اين رابطه مستقيم و بيشتر است. او مسؤول مستقيم تربيت اسلامى فرزندان خويش، و مسؤول عواقب نيك و بد آنهاست. وظيفه دارد آنان را افرادى مؤمن، لايق، متعهد، مسؤول براى خود و جامعهاش پديد آورد، اين وظيفه حتى در دوران جنينى كودك براى پدران مطرح است و زمينه سازىها از همان آغاز بايد انجام شود.
پدر در خانواده نقشى مسلّط دارد، اوست كه از نظر امر و نهى و كنترل اخلاق، توجه اهل خانه را به سوى خود معطوف مىدارد، و راهنماى آنها درعرصه زندگى است، بر اين اساس او مسؤول رشد و هدايت و تأمين عوامل سعادت فرزندان، و اصلاح وضع آنها و مسؤول جهت دادن به سوى خير است.
پدر در خانه تنها مسؤول اقتصاد و تهيه لوازم زندگى اهل خانه نيست، بلكه او همچنان مسؤول تهذيب و هدايت اخلاقى، ايجاد روحيه مقاومت در برابر شدايد، هموار كردن راه زندگى، عرضه و تنفيذ ميراث فرهنگى، مسؤول ايجاد عادات و اخلاق و صفات ارزنده، رشد و نماى جسمى و روانى، ادب و وقار آنان و پرهيز دادن از انحرافات است.
او همچنان بايد براى فرزندان موجبات عفّت و پاكى، ادب و وقار را فراهم سازد، زبان و اخلاق او براى آنان درس باشد. در اين راه نقش مادر نيز مهم ولى نقش پدر مهمتر و سنگينتر است، و طبيعى است كه براى موفقيت در كار ضرورى باشد پدر و مادر در اين رابطه دست به دست هم دهند و نيكوتر بكوشند و بينديشند.
كوتاهىها در امر تربيت سبب آن مىشوند كه كار سازندگى با دشوارى مواجه شود و كودك آن چنان كه بايد به پيش نرود.
از نظر ما يتيم كسى نيست كه پدر يا مادرش از دنيا رفته باشد، بلكه يتيم كسى است كه در جنبه علم و ادب بى سرپرست باشد.
اگر پدران در امر تربيت كوتاهى كنند، زمينه براى بسيارى از لغزشها و انحرافات آنها فراهم خواهد آمد.
منحرفان جامعه به حقيقت كسانى هستند كه در دوران كودكى از تربيتى كافى برخوردار نبودهاند و طبيعى است كه چنين پدران نه تنها مورد نفرت مردمند، بلكه مورد نفرت و لعنت خداوند نيز مىباشند.
كوتاهى در تربيت مسؤوليت آور است، و آدمى نمىتواند در پيشگاه عدل خدا حتى جواب فرزندان را بدهد كه از روش تربيتى او شكايت مىكنند، و شكايتمسموع واقع شده و خداوند از پدر آنها بازخواست مىكند.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
فرزندان خود را گرامى بداريد، و آداب آنان را نيكو گردانيد تا آمرزيده شويد.
اگر بر اثر اراده حق و حوادثى كه در راه انسان است فرزند دلبند آدمى از دستش برود، وظيفه الهى فرزند مرده اقتضا مىكند، اولًا: اين برنامه را هديهاى از جانب دوست بداند، و ثانياً: بر آن مصيبت صبر كند، و كلمهاى كه توهين به حق و حقيقت باشد از او صادر نگردد تا به اجر عظيم و ثواب سنگين برسد.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
اگر مؤمن مىدانست كه خداوند عزيز در برابر بلائى كه به او مىرسد چه چيزى مهيّا فرموده، هر آينه آرزو مىكرد در حيات دنيا با دم قيچى قطعه قطعه شود!
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مىفرمودند:
هر مردى سه فرزندش كه هنوز به وقت بلوغ نرسيدهاند از دستش برود، يا زنى سه فرزندش از دنيا رحلت كنند، اين فرزندان بين آنان و آتش حجاب و مانع مىگردند.
حضرت باقر (عليه السلام) فرمود:
هر كس فرزندانى از او فوت شود و وى داغ مصيبت آنان را به حساب خدا و خواست او بگذارد، و صبر و بردبارى پيشه كند آن فرزندان به اذن خدا بين او و آتش حجاب شوند.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:
يك فرزند كه انسان به داغش دچار شود، فضيلتش ازهفتاد فرزند كه بعد از خود بگذارد و همه آنان امام عصر (عليه السلام) را درك كنند بيشتر است!
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
بلائى در زمينه جان و اولاد و مال بر مرد مؤمن و زن مؤمنه نمىرسد، جز اين كه به خاطر آن خداوند را در قيامت بدون داشتن گناه در پرونده ملاقات
كند!
به به چه سنگين است در ترازوى عمل پنج حقيقت: لا اله الّا اللَّه سبحان اللَّه، الحمدللَّه، اللَّه اكبر، و داغ فرزند شايسته كه به حساب حق گذارده شود.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
شب گذشته در خواب مسائل تعجب آور ديدم ... مردى از امّتم را مشاهده كردم كه اعمالش در ميزان در حدى نبود كه باعث نجاتش شود، ناگهان فرزندانى كه از او مرده بودند آمدند و عملش را در ميزان الهى سنگين كردند.
از عثمان بن مظعون فرزندى مُرد، آن چنان ناراحت شد كه در خانه ماند و دست به عبادت دائم زد، خبر اين مسئله به رسول خدا (صلى الله عليه و آله) رسيد، او را خواست و فرمود:
به يكى از شايستگان به طور مرتب پيشنهاد ازدواج مىشد ولى نمىپذيرفت؛ روزى پس از بيدار شدن از خواب گفت: وسيله ازدواج مرا مهيّا كنيد. از او سبب پرسيدند، گفت: به اميد اين كه خداوند فرزندى روزى من كند و سپس او را از من بگيرد تا براى آخرتم ذخيرهاى باشد. سپس گفت: در خواب ديدم قيامت برپا شده، تمام خلايق در موقفند، و همه از شدت تشنگى مىسوزند، ناگهان اطفالى را ديدم قنديلهايى از نور بر آنهاست، به دستشان ظرفهائى از طلا و نقره است كه تعدادى را سيراب مىكنند و از بقيه مىگذرند. به سوى يكى از آنها دست دراز كردم و گفتم: مرا سيراب كن كه تشنگى از پايم انداخت، گفت: در بين ما براى تو فرزندى نيست، ما پدران خود را سيراب مىكنيم، گفتم: شما كيستيد؟ گفتند، اطفالى كه در زمان حيات پدر و مادر از دنيا رفتهايم.
در هر صورت اولاد نعمت حق است، و مسؤوليت تربيت او سنگين، و بر اداى حقوق ظاهرى و باطنيش ثواب عظيم مترتب است، و در صورت فوت فرزند، اجر فوق العاده براى پدر و مادر دارد.
______________________________
(2)- تفسير نمونه: 24/ 287، ذيل آيه 6 سوره تحريم.
(3)- تفسير نور الثقلين: 5/ 372، ذيل آيه 6 سوره تحريم.
(4)- وسائل الشيعة: 21/ 355، باب 1، حديث 27280؛ الكافى: 6/ 3، حديث 8.
(5)- وسائل الشيعة: 21/ 356، باب 1، حديث 27286؛ الكافى: 6/ 2، حديث 2.
(6)- وسائل الشيعة: 21/ 357، باب 1، حديث 27288؛ الكافى: 6/ 4، حديث 3.
(7)- وسائل الشيعة: 21/ 357، باب 1، حديث 27291؛ من لايحضره الفقيه: 3/ 482، حديث 4694.
(8)- بحار الأنوار: 10/ 368، باب 20، حديث 12؛ نوادر الراوندى: 5.
(9)- بحار الأنوار: 101/ 90، باب 2، حديث 2؛ وسائل الشيعة: 21/ 359، باب 2، حديث 27299.
(10)- بحار الأنوار: 101/ 90، باب 2، حديث 3؛ وسائل الشيعة: 21/ 367، باب 2، حديث 27322.
(11)- بحار الأنوار: 101/ 90، باب 2، حديث 4؛ من لايحضره الفقيه: 3/ 481، حديث 4693.
(12)- كنز العمال: 16/ 454، حديث 45399.
(13)- بحار الأنوار: 101/ 91، باب 2، حديث 9؛ من لايحضره الفقيه: 3/ 482، حديث 4695.
(14)- بحار الأنوار: 101/ 91، باب 2، حديث 11؛ الكافى: 6/ 5، حديث 6.
(15)- بحار الأنوار: 101/ 92، باب 2، حديث 14؛ مكارم الاخلاق: 219.
(16)- بحار الأنوار: 101/ 92، باب 2، حديث 15؛ مكارم الاخلاق: 220.
(17)- بحار الأنوار: 101/ 92، باب 2، حديث 16.
(18)- بحار الأنوار: 101/ 92، باب 2، حديث 20؛ وسائل الشيعة: 21/ 485، باب 89، حديث 27656.
(19)- بحار الأنوار: 101/ 93، باب 2، حديث 22؛ من لايحضره الفقيه: 3/ 483، حديث 4705.
(20)- بحار الأنوار: 101/ 94، باب 2، حديث 34.
(21)- بحار الأنوار: 101/ 94، باب 2، حديث 35؛ مستدرك الوسائل: 15/ 118، باب 5، حديث 17715.
(22)- بحار الأنوار: 101/ 96، باب 2، حديث 54؛ مكارم الاخلاق: 223.
(23)- بحار الأنوار: 101/ 97، باب 2، حديث 59؛ مستدرك الوسائل: 12/ 229، باب 15، حديث 13959.
(24)- بحار الأنوار: 101/ 98، باب 2، حديث 64؛ نوادر الراوندى: 24.
(25)- بحار الأنوار: 101/ 98، باب 2، حديث 66.
(26)- بحار الأنوار: 101/ 99، باب 2، حديث 71؛ عدّة الدّاعى: 88.
(27)- بحار الأنوار: 101/ 92، باب 2، حديث 19؛ وسائل الشيعة: 21/ 482، باب 86، حديث 27646.
(28)- مستدرك الوسائل: 15/ 170، باب 64، حديث 17893؛ الجعفريات: 166.
(29)- مستدرك الوسائل: 15/ 169، باب 63، حديث 17889.
(30)- مستدرك الوسائل: 15/ 128، باب 14، حديث 17748.
(31)- الكافى: 6/ 48، حديث 1؛ وسائل الشيعة: 21/ 479، باب 86، حديث 27638.
(32)- تاريخ اليعقوبى: 2/ 321؛ الامامة و اهل البيت، محمد بيومى: 3/ 64.
(33)- مستدرك الوسائل: 15/ 164، باب 59، حديث 17872.
(34)- غرر الحكم: 407، حديث 9347.
(36)- بحار الأنوار: 101/ 95، باب 2، حديث 44؛ وسائل الشيعة: 21/ 476، باب 83، حديث 27629.
(38)- بحار الأنوار: 79/ 116، باب 17، حديث 5؛ ثواب الاعمال: 196.
(39)- بحار الأنوار: 79/ 114، باب 17، حديث 2؛ ثواب الاعمال: 196.
(40)- بحار الأنوار: 79/ 116، باب 17، حديث 7؛ وسائل الشيعة: 3/ 246، باب 72، حديث 3530.
(42)- بحار الأنوار: 79/ 117، باب 17، حديث 9؛ مسكّن الفؤاد: 21.
(43)- بحار الأنوار: 79/ 117، باب 17، ذيل حديث 9؛ مسكّن الفؤاد: 22.
(44)- مستدرك الوسائل: 2/ 401، باب 60، حديث 2303؛ الأمالى، شيخ صدوق: 66، حديث 1.