فارسی
سه شنبه 02 مرداد 1403 - الثلاثاء 15 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

عالمان اسير هوى و جهان رو به فساد

  قرن هيجدهم تا امروز را كه در قرن بيست و يكم ميلادى هستيم بايد به جاى اين كه قرن علم و تمدّن و تكنيك و صنعت و قرن اتم و فضا بناميم ، قرن فساد و انحطاط و قرن سقوط و شقاوت بدانيم .
بلايى كه عالمان علوم ظاهر و انديشمندان مادّى به سر انسان در اين دو قرن آورده اند ، در تاريخ حيات بشر بى سابقه است ؛ در حالى كه اينان مى توانستند با اين همه اكتشاف و اختراع نردبانى براى رسيدن به عالم معنى درست كنند و با پى بردن به اين همه اسرار محيّر العقول در عالم طبيعت ، بشريّت را آن چنان با خدا و راه او آشنا سازند كه سفره عدل و حكمت در سراسر زمين پهن شود ، در صورتى كه از اين همه علم و دانش نتيجه عكس گرفتند و با غرور تكبّرى كه پيدا كردند ، جهان و انسان را غرق در فساد نمودند !!
صاحب كتاب «اصول اساسى فن تربيت» كه خود مدّت زيادى در غرب زندگى كرده ، در اين موضوع با كمال حريّت اظهارنظر كرده و عالمان علوم مادّى را در سراسر اروپا و آمريكا دچار هواى نفس و رذايل اخلاقى معرّفى نموده و از آنان به عنوان منشأ بسيارى از مفاسد ياد كرده است ؛ او در اين زمينه مى گويد :
وظيفه اساسى فنون و علوم طبيعى مادى و مثبت ، عبارت از پيروى دو مقصد بزرگ بوده و مى باشد .
مقصد نخستين : اين است كه به وسيله كشف كردن قوّه ها و قانون هاى طبيعت ، آن ها را در را رفع احتياج هاى مادّى زندگى بشر به طورى كارآمد سازد كه مردم مجبور نشوند بيش تر اوقات و عمر خود را مانند انسان هاى ابتدايى وحشى براى تهيّه خوراك و پوشاك و نشيمن صرف كنند ، بلكه كم ترين قسمت وقت ايشان براى اين كار كافى بيايد و بقيّه اوقات خود را براى كسب معلومات و پروردن احساسات لطيفه و بهره يافتن از آثار و صنايع ظريفه و تغذيه روح با حقايق بزرگ علمى و عقلى بسر برند تا هرچه زودتر بتوانند در آغوش آسايش و رفاه و امن و امان ، مراحل بى شمار ترقّى و تكامل را بپيمايند .
مقصد دوّم : اين علوم و فنون و هم چنين وظيفه اساسى آن ها اين بوده و مى باشد كه به وسيله كشف كردن حقايق و قوانين و احكام نسبى كه در عالم طبيعت و انسان حكمرانند ، روح انسانى را به درك حقيقت مطلق بى چون و به فهم احكام و قوانين باطنى و معنوى عالم خلقت نزديك تر و آشناتر سازند و به عبارت ديگر به وسيله نشان دادن عظمت و قدرت هاى مادّى طبيعى كه همه فانى و تغيير پذيرند ، راهى به قدرت و عظمت فناناپذير عوالم علوم معنوى و روحى پيدا كنند و در دل هاى مردم حسّ ستايش و تعظيمى نسبت به آن عوالم و حقايق بيدار سازند و شهدى از حظوظ آن حقايق عاليه به كام ارواح و نفوس افراد بشر بچشانند .
حالا به اندك تعميق نظر مى توان دريافت كه چگونه اين فنون از ايفاى اين دو وظيفه و مقصود اساسى خود عاجز مانده و اسباب ورشكستگى خود را فراهم آورده اند ، به طورى كه در زير به شرح اجمالى آن مى پردازيم .
اوّل : فنون طبيعى مادّى به وسيله اختراعات و ترقّيات تكنيكى ، احتياج هاى مادّى زندگى مردم را به اندازه اى افزوده اند كه امروز مرد متوسّط و كاسب در ممالك متمدّن اروپا همه اوقات روزانه خود را براى رفع اين احتياج ها به كار مى برد و با يك كوشش خستگى ناپذير كار مى كند ، ولى با وجود اين نمى تواند يك زندگى متوسّط را بى رنج و درد فراهم سازد .
وضع زندگى طبقه كارگران ملت هاى متمدّن اروپا و آمريكا نمونه خوبى است براى نشان دادن اين حال ؛ زيرا در آنجا مى بينيم كه چگونه اين مردم شب و روز مانند اسراى بدبخت در قرون گذشته ، سخت ترين و مهلك ترين و خوفناك ترين كارها را به عهده مى گيرند و بجا مى آورند و با وجود اين فداكارى و قربانى ساختن بهترين ايام و ساعات جوانى و زندگى ، نه يك آسايش و زندگى مرفّهى دارند و نه اطمينان به فرداى خود ، يعنى به اين كه آيا اين زندگى حيوانى كه دارند براى فردا تأمين شده است يا نه !!
اين همه قانون ها و نظام ها و وسايل تأمين معيشت و حفظ حقوق ، مانند بيمه ها و اتّحاديّه ها كه براى تهيه آسايش كارگران وضع شده ، چون همه از روى ضرورت و بدون فيض و بركت يك محبّت قلبى و يك حسّ بشر دوستى به وجود آمده از اين رو هرگز به تسكين آلام و مصائب مادّى و روحى اين طبقه از مردم كافى نمى آيد .
دوّم : علماى فنون طبيعى و علوم مادّى به جاى اين كه به وسيله كشف كردن حقايق و قوانين علمى در طبيعت ، نوع انسان را به حقايق و فضيلت و به عوالم مافوق بشر راهنمايى و دلالت كنند ، اوّلاً : كشفيّات و اختراعات فنّى خود را مدار افتخار و مايه غرور و تكبّر خود قرار داده ، منكر حقايق عالى تر و علوم معنوى گشته ، تصوّر نمودند كه علم ، فقط همان است كه ايشان دارند و حقيقت تنها در نزد ايشان و در معلومات ايشان موجود است .
ثانياً : به محض كشف نمودن قانون طبيعى نشو و ارتقاء و تكامل ، چنان كه داروين نشان داده است ، تصوّر كردند كه هرچه هست همه مادّه است ، جز مادّه چيزى و عنصرى و جوهرى و روحى موجود نيست و همين ماده است كه خود به خود تركيب و تشكّل يافته صورت هاى مختلف به خود مى گيرد و به وسيله حركت ذاتى كه در طبيعت است اين همه عوالم و حالات متنوّع را به وجود مى آورد ، بنابراين نه خدايى و نه روحى و نه عوالم ديگرى وجود مى تواند داشته باشد ؛ زيرا كه احتياج به آن ها نيست !!

بدين قرار احساسات مذهبى و اخلاقى و اعتقاد و ايمان به آفريدگار و حيات جاودانى و وجود روح انسانى و ابديّت و بقاى او را از دل مردم عوام و توده كارگران [ و بيش تر مردم دنيا ] بيرون كردند .
اين گروه بدبخت نيز از آن روز در ساعت هاى تلخ زندگى و در هنگام مصيبت ها و دردها و ناخوشى ها و گرسنگى ها و بيكارى ها و انقلاب ها و هزاران رنج هاى مادّى و اجتماعى كه خود آن پيشوايان علمى و فنى توليد نموده و مى نمايند ، محروم از هرگونه تسلّى و اميد و توكّل و ايمان و قوّت دل مانده ، عذاب دوزخ را در همين جهان هم مى چشند و در دل خود حسّ زهرناك بغض و عداوت و حسد و كينه نسبت به طبقه ممتاز و مرّفه الحال و صاحبان ثروت و پول و سرمايه مى پرورند .
بدين ترتيب اين علماى فنون طبيعى و اين مروّجان ترقّيات فنّى و تكنيكى دانسته و يا ندانسته قوّه هاى روح بخش و قدرت هاى فراوان روحى را از دست مردم بيچاره گرفته و به جاى آن ، احساسات حيوانى و نفسانى را مانند حسّ شهوت و كين و خودخواهى و غارت و بدكارى و بى لجامى و بى دينى و خداشناسى و مادّه پرستى را در دل هاى ايشان تيزتر و شعله ورتر ساختند .
سوّم : از روى اكتشاف پاره اى قوانين طبيعت و رموز حيات در مواليد سه گانه و در زندگى انسان و در نتيجه موفق شدن به وسيله آزمايش ها و عمليات مادّى به اختراع بعضى اسباب و آلات تكنيكى و مكانيكى ، ارباب علوم و فنون مادى بدين خطا افتادند كه تصوّر نمودند ، هوش و ذكاوت و عقل ناقص ، يگانه ميزان حقيقت و يگانه منبع معرفت مى باشد !!
آنان اين عقل ناقص بشر را مظهر همه گونه قوت و قدرت خالقه پنداشتند و مدركات و اكتشافات او را حقايق مطلقه انگاشتند ، نجات ملّت ها و نوع بشر را در پيروى از احكام و اوامر اين عقل ناقص كوتاه بين دانسته و خود را پيشوايان حقيقى و نجات دهنده بشر قلمداد كردند .
در نتيجه ، اين كبر و غرور نفسانى ، منكر لزوم و ارزش اديان و اخلاق فاضله گشته ، دين را ترياك عوام و اخلاق را دام فريب و ايمان و وجدان را افسانه و رمّان شمردند .
اين تعليمات و عقايد خانه برانداز كه مردم عوام و به خصوص جوانان بى تجربه و خام را فريفته خود ساخت ، طورى در دل هاى فرزندان قرن نوزدهم و بيستم ريشه دوانيد و جاى گرفت كه امروز نتيجه مخرّب و وحشتناك آن را در همه جا با كمال حيرت و تأسف بايد تماشا كرد .
عقايد و تعاليم ماده پرستانه سه مذهب علمى و فلسفى كه عبارت از دارونيسم در انگلستان و پوزيتيويسم در فرانسه و ماركسيسم در آلمان باشد ، دست به هم داده زمينه اوضاع امروزى در قرن نوزدهم و بيستم فراهم آوردند و اسباب احتضار تمدّن غرب را تهيّه نمودند .
آنان با بيان اين مذاهبِ [ به اصطلاح ] علمى و فلسفى ، عقل ناقص بشر را به جاى قوّه ايمان و محبّت به تخت سلطنت نشانده و مانند عبده اصنام مردم را به پرستش آن واداشتند و گوساله سامرى يعنى زر را مقصود و معبود خود قرار دادند .
اين است كه امروز تمدّن غرب ، يك معبد پرستش طلا و مادّه گشته است و هر فردى جمع كردن سيم و زر را تكليف و يگانه وسيله نجات مى شمارد و حيات خود را عبارت از كسب سيم و زر به هر وسيله نامشروعى باشد مى داند و فدا كردن عفّت و شرافت و حميّت و ناموس را در اين راه نه تنها نشانه هوش و ذكاوت و عقل ، بلكه عين شهامت و شجاعت و عبادت مى پندارد.


منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

شكر ، بالاترين عبادت
خوف از كوچكى خود ، در برابر عظمت حضرت حق
هفهاف بن مهند راسبى
مفهوم شكر، مدح، حمد
عارف كيست ؟
محبت به شقى ترین مردم
شش خصلت ماندگار
از راه نماز به بهترين حقيقت رسيد
پرهاى پرندگان و حیات انسان
زهد يا رهبانيت‏

بیشترین بازدید این مجموعه

آداب معاشرت
گلزار محبت
شرائط منزل تجلیه
پرهاى پرندگان و حیات انسان
محبت به شقى ترین مردم
اقسام غسل از ديدگاه عارفان
تلویزیون ا ینترنتی روی سایت عرقان افتتاح شد.
از راه نماز به بهترين حقيقت رسيد
راه اندازی بخش تخصصی عرفان اهل بیت(ع) در کتابخانه ...
قدردانی استاد انصاریان از خادمین سیدالشهدا علیه ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^