كلمه «اهل البيت» در موارد بسيار زيادى از سخنان رسول اكرم(ص) براى گروه خاصى كه به آن حضرت(ص) منسوبند، به كار رفته است. براى اينان (اهل البيت) اوصاف و ويژگى هايى بيان گشته، منزلتى شايان قرار داده شده و در قبال آنان، حقوق و مسؤوليت هاى فراوان و گوناگون و در عين حال مهم و خطير بر عهده امت گذاشته شده است.
در قرآن نيز در موارد گوناگون و با تعابير مختلف از همين گروه سخن به ميان آمده است. يكى از آن تعابير «اهل البيت» است. از آن جايى كه گروهى به عمد يا سهو در تعيين منظور قرآن از كلمه «اهل البيت» به راست و چپ رفته اند، لازم ديديم كه دقيقاً به بحث و بررسى درباره اين مطلب بپردازيم. ازخداوند متعال يارى مى جوييم و بر او توكّل مى كنيم و بحث را به حول و قوه او پى مى گيريم.
رسول اكرم(ص) منظور از تعبير «اهل البيت» را در يكى از مواردى كه در قرآن آمده، به شكلى غيرقابل تشكيك و تأويل تبيين كرده است، اما با كمال تعجب بايد گفت: اين تصريحات هم نتوانسته است ريشه اختلاف را از بين ببرد؛ و دليلِ آن، وجودِ افرادى است كه اصرار دارند در اين مورد يا موارد ديگر به صورت آشكار و پنهان و بنا به دلايلى با رسول خدا(ص) مخالفت كنند! تفصيل مطلب را در مباحثى كه در پى مى آيد بيان خواهيم كرد.
اهل بيت در قرآن
لفظ «اهل بيت» سه بار در قرآن كريم آمده است:
مرتبه اول،
در داستان موسى(ع)، آن گاه كه نوزادى كوچك بود و خانواده فرعون او را پيدا كردند تا در آينده، دشمن و مايه اندوهشان باشد و پستان هيچ زنى را به دهان نگرفت و خانواده فرعون در كارش درمانده شدند. آن گاه خواهر موسى(ع) به آنان گفت:
هَلْ أدُلُّكُم عَلى أهلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَه لَكُم وَهُم لَهُ ناصِحُونَ فَرَدَدْناهُ إِلَى أُمِّهِ كَىْ تَقَرَّ عَينها وَلا تَحْزَنَ؛(1)
آيا مايليد كه من شما را به خانواده اى كه دايه اين طفل شوند و او را با مهربانى تربيت كنند راهنمايى كنم؟ بدين وسيله ما موسى را به مادرش برگردانديم تا ديده اش به جمال موسى روشن شود و حزن و اندوهش برطرف گردد.
در اين آيه بيانى وجود ندارد كه مشخص سازد: منظور خواهر موسى(ع) از اين تعبير چه بود؟ آيا منظورش تمام كسانى بودند كه با آن خانواده قرابت و خويشاوندى داشتند يا بعضى از آنان؟ و آيا منظورش فقط قرابت نسبى است يا نسبى و سببى؟ يا علاوه بر قرابت نسبى و سببى كسانى را كه از راه ولاء و يا تربيت هم به خانواده منتسب هستند در برمى گيرد؟
گذشته از اين، لفظ اهل بيت به صيغه نكره آمده است نه به صيغه معرفه، يعنى اهل البيت.
مرتبه دوم،
در داستان ابراهيم(ع)، آن گاه كه همسرش از بشارت فرشتگان كه به او مژده دادند اسحاق و پس از او يعقوب را به دنيا خواهد آورد به شگفت آمد. ملائكه به او گفتند:
أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ؛(2)
فرشتگان به او (زن ابراهيم) گفتند: آيا از كار خدا عجب دارى؟ (عجب مدار كه) رحمت و بركات خدا مخصوص شما اهل بيت است؛ زيرا خداوند بسيار ستوده صفات و بزرگوار است.
در اين آيه مباركه همسر ابراهيم(ع) از اهل البيت شمرده شده است؛ زيرا او در اين آيه مورد خطاب قرار گرفته است، امّا اين نمى تواند دليل اين مطلب باشد كه همسر هم در تمام مواردى كه لفظ اهل البيت اطلاق شده، حتى در مواردى هم كه قرينه مناسب براى تعيين مقصود وجود ندارد، جزء اهل بيت است؛ زيرا توجيه خطاب در آيه فوق الذكر به همسر ابراهيم(ع) مى تواند قرينه اى براى داخل شدن وى در زمره اهل بيت باشد، اما نمى تواند دلالت كند بر اين كه كلمه اهل البيت، همسر را هم در برمى گيرد، به گونه اى كه به مجرد شنيدن اين كلمه و بى هيچ قرينه اى، بايد به ذهن شنونده تبادر كند. در مباحث آتى بحث بيش ترى درباره اين آيه خواهد آمد.
مرتبه سوم،
فرموده خداوند متعال:
يا نِساءَ النَّبِىِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذى فِى قَلبِه مَرضٌ وَقُلْنَ قَولاً مَعْرُوفاً وَقَرْنَ فِى بُيُوتِكُنَّ وَلاتَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيّةِ الأُولى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وآتِيْنَ الزّكاةَ وأَطِعْنَ اللّهَ ورَسُولَهُ إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً وَاذْكُرْنَ مايُتْلى فِى بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللّهَ كانَ لَطِيفاً خَبِيْراً.(3) ملاحظه مى شود كه فرموده خداوند متعال: «إِنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» در ميان آياتى قرار گرفته كه زنان پيامبراكرم(ص) مخاطبند و بلكه جزء يكى از اين آيات است. همين موجب شده كه آن شبهه معروف در مراد آيه براى عده اى پيش آيد و همان گونه كه خواهيم ديد گروهى آن را انگيزه اى براى برانگيختن شك هايى پيرامون مفاد حقيقى آيه مباركه قرار مى دهند.
گفته ها و اجتهادها
مراجعه به سخنان مفسّران وديگران به دست مى دهد كه درباره مراد از اهل البيت در آيه مباركه اقوال متعددى وجود دارد. اين اقوال عبارتند از:
1. ادعاى عكرمه(4) كه در بازارها ندا مى داد و مردم را براى مباهله فرامى خواند. ادعاى وى اين بود كه منظور از «اهل البيت» در آيه تطهير فقط وفقط زنان پيامبر(ص) است و احدى غير از آنان را در بر نمى گيرد.
اين گفته بنا به روايت عكرمه به ابن عباس و سعيد بن جبيرهم نسبت داده شده است.(5) چنان كه اين ادعا را به مقاتل هم نسبت داده اند.(6) به عطاء، كلبى، سعيدبن جبير(7) و عروة بن زبير هم كه مدعى بود اين آيه در خانه عايشه فرودآمد(8) نسبت داده شده است.
2. گروهى گفته اند: منظور اصحاب كساء است، يعنى پيامبر(ص)، على، فاطمه، حسن، حسين(ع) و همسران پيامبر(ص).
بعضى همسران پيامبر(ص) و اصحاب كساء را بدون پيامبر(ص) آورده اند. اين عقيده فخر رازى و خطيب بغدادى است كه قسطلانى از بخارى روايت كرده است.(9)
3. گفته اند: منظور پيامبر(ص) است و بس.(10)
4. گفته اند: منظور بنى هاشمند و زنان را در بر نمى گيرد.(11)
5. گفته اند: منظور كسانى است كه در پايين ترين جد پيامبر(ص) با او نسبت دارند و نيز گفته شده: هر آن كس كه با پيامبر(ص) پيوند رحمى دارد. ونيز گفته شده: هر آن كه با او پيوند نسبى يا سببى دارد.(12)
6. ابو حيان گفته: از آن جا كه اهل البيت شامل زنان پيامبر(ص) و پدران آنان مى شده، لفظ مذكر بر مؤنث غالب آمده است.(13)
7. گفته شده: منظور زنان است و تمامى بنى هاشم كه صدقه بر آنان حرام شد.(14)
8. گفته شده: «اهل البيت» على، فاطمه، حسن و حسين(ع) هستند. بعضى از اقوال و روايات تصريح دارد كه پيامبر(ص) هم جزء آنان است.(15) اين گفته به انس بن مالك، واثلة بن اسقع(16)، ابو سعيد خدرى، عايشه و ام سلمه
(17) نسبت داده شده است. طحاوى، كنجى شافعى، ذهبى و قمى(18) بر آن اصرار داشته و نيز عقيده مجاهد، قتاده، كلبى(19) و بلكه عقيده جمهور(20) و بيش تر مفسران
(21) همين است. حتى بعضى گفته اند: مفسران اجماع دارند و جمهور(22) روايت كرده اند كه اين آيه درباره اهل كساء فرود آمد. گفته اند: منظورِ مدعىِ اجماعِ مفسران اين است كه مفسران بر اين مطلب اجماع دارند كه آيه مباركه شامل آل البيت است و آنان اصحاب كساء مى باشند، امّا درباره اين كه آيا زنان پيامبر(ص) را هم دربر مى گيرد يا نه، اختلاف نظر است. يا منظور، اجماع كسانى است كه نظرشان در مورد شأن نزول و مانند آن قابل اعتناست و عكرمه و مقاتل از اين افراد نيستند، زيرا اين مسأله به خبر دادن از پيامبر(ص)يا كسانى از صحابه برمى گردد كه گفته آنان معتبر است، در حالى كه مقاتل و عكرمه متهم به دروغگويى اند.(23)
بعضى از روايات، امامان دوازده گانه(ع) را هم اضافه كرده است.(24) بعضى مدعى اند كه اماميه اجماع دارند كه آيه تطهير شامل تمام امامان(ع) مى شود.(25)
نتيجه گفته ها
اگر در اين گفته ها به دقّت بنگريم، خواهيم يافت كه تمام آنها پيرامون سه عنصر دور مى زند.
عنصر اوّل
دخول زنان در مراد از كلمه «اهل البيت» يا به طور مستقل يا با اصحاب كساء يا با ساير بنى هاشم يا با افرادى كه دايره شمول گسترده تر يا تنگ ترى دارد.
عنصر دوم،
دخول خويشاوندان پيامبر(ص)؛ يعنى، بنى هاشم، غير از اصحاب كساء؛ يعنى، كسانى كه صدقه بر آنان حرام است و با پيامبر(ص) خويشاوندى نسبى دارند. بعضى زنان پيامبر(ص) را مى افزايند و بعضى هم در نفى آنان اصرار دارند.
عنصر سوم،
اختصاص اهل البيت به اصحاب كساء. گروهى با استناد به روايات چندى كه در اين باره تصريح دارد، ساير امامان دوازده گانه را هم بدان مى افزايند.
تمامى دلايل در حقيقت به نفى يا اثبات اين عناصر برمى گردد، اگرچه در بيان آنچه كه در اثبات آن مى كوشند با هم اختلاف جزئى دارند.
نهايت امر اين كه، آنچه بعضى بيان كرده اند كه منظور آيه تطهير شخص پيامبر اكرم(ص) است و به نظر مى رسد كه زايد بر عناصر سه گانه فوق الذكر است، كسى را نيافتيم كه در اثبات آن استدلال كرده يا بدان ملتزم شده و آن را مبناى عقيده خويش قرار داده باشد. از اين رو، نيازى به نفى يا اثبات آن در بحث خود نمى يابيم. در اين جا تنها به بررسى و بيان مطالبى خواهيم پرداخت كه ارتباط مستقيمى با عناصر سه گانه فوق دارد.
1. قصص (28) آيات 12 - 13.
2. هود (11) آيه 73.
3. احزاب (33) آيات 32 - 33.
4. جامع البيان، ج 22، ص 7؛ الدرالمنثور، ج 5، ص 198؛ فتح القدير، ج 4، ص 278 - 279؛ التبيان، ج 8، ص 206، 308؛ الميزان فى تفسير القرآن، ج 16، ص 310؛ مجمع البيان، ج 8، ص 56.
5. تفسير القرآن العظيم، ج 3، ص 483، سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 208 و 221؛ تهذيب تاريخ دمشق، ج 4، ص 208؛ المواهب اللدنيه، ج 2، ص 122؛ اسباب النزول، ص 302؛ نور الابصار، ص 110، الصواعق المحرقه، ص 141؛ لباب التأويل، ج 3، ص 466.
6. تهذيب تاريخ دمشق، ج 4، ص 206؛ نور الابصار، ص 110؛ لباب التأويل، ج 3، ص 466؛ و اسعاف الراغبين، ص 108.
7. فتح القدير، ج 4، ص 278؛ الجامع لاحكام القرآن، ج 14، ص 182.
8. الدر المنثور، ج 5، ص 198؛ فتح القدير، ج 4، ص 279؛ ر.ك: الميزان فى تفسير القرآن، ج 16، ص 310.
9. ر.ك: به السنن الكبرى، ج 2، ص 150؛ تهذيب تاريخ دمشق، ج 4، ص 208 - 209؛ فتح القدير، ج 4، ص 280؛ الجامع لاحكام القرآن، ج 14، ص 183؛ سخن ابن روزبهان در دلائل الصدق، ج 2، ص 94.
10. الصواعق المحرقة، ص 141.
11. فتح القدير، ج 4، ص 280؛ الجامع لاحكام القرآن، ج 4، ص 183؛ الميزان فى تفسير القرآن، ج 16، ص 310؛ لباب التأويل، ج 3، ص 466.
12. المواهب اللدنيه، ج 2، ص 127.
13. تهذيب تاريخ دمشق، ج 4، ص 209.
14. ر.ك: اسعاف الراغبين، ص 108؛ الصواعق المحرقه، ص 14.
15. ر.ك: ينابيع الموده، ص 294؛ الصواعق المحرقه، ص 141؛ تفسير قمى، ج 2، ص 194 - 193؛ الكشاف، ج 3، ص 538.
16. مجمع البيان، ج 8، ص 356.
17. تهذيب تاريخ دمشق، ج 4، ص 908؛ ر.ك: مجمع البيان، ج 8، ص 356.
18. ر.ك: مشكل الآثار، ج 1، ص 332 - 339؛ كفاية الطالب، ص 54؛ خلاصه عبقات الانوار، ج 2، ص 67 و 371؛ تفسير قمى، ج 2، ص 193 - 194.
19. فتح القدير، ج 4، ص 279؛ تهذيب تاريخ دمشق، ج 4، ص 208.
20. تهذيب تاريخ دمشق، ج 4، ص 208؛ فتح القدير، ج 4، ص 279.
21. ينابيع الموده، ص 294.
22. نهج الحق و كشف الصدق، ص 173.
23. ر.ك: احقاق الحق، تعليقات آية الله مرعشى، ج 2، ص 502، (پاورقى) و 565؛ دلائل الصدق، ج 2، ص 95.
24. ر.ك: آية التطهير فى احاديث الفريقين، ج 1 و 2؛ كتاب سليم بن قيس، ص 150.
25. ر.ك: پاورقيهاى جوامع الجامع، ص 372.
منبع : پایگاه دفتر تبلیغات اسلامی