چگونه صاحب نفس رحمانى شویم
- تاریخ انتشار: 11 اسفند 1387
- تعداد بازدید: 911
در محلّى که شاید هفتاد درصد محلّ دستشان به دهانشان برسد، یک مرد و زنى زندگى مىکنند که هر دو کورند، دو پسر داشتند که یکى هفت ساله و دیگرى چهار ساله بود. این دو بچه با هم بازى مىکردند، چاقو هم دستشان بوده، در حال چوببازى بودند و مىخواستند با چاقو چوب را بتراشند که چاقو از دست بچه بزرگ در رفت و در چشم بچه کوچک فرو رفت. بچه چشمش پاره شد.او را بیمارستان بردهاند دکترها گفتهاند که اگر خارج برود بینایىاش برمىگردد، چه قدر خرج رفتن و برگشتن اوست؟ حدود 150 هزار تومان. دو ماه طول کشید، اینها نتوانستند پول را تامین کنند. آیا اهل محلّ مىتوانند صاحب نفس رحمانى شوند؟! بینایى بچه به کلى از بین رفت، چطور این نفوس مىتوانند رحمانى شوند؟ پیغمبر ما که فرموده اگر یک خیابان، یک کوچه، یک محل، مردم شب بخوابند، ولى یک نفر گرسنه در آن محل سر به بالین بگذارد، خدا آن شب به اهل آن محل نظر رحمت نمىکند، نفوس آن محل چگونه مىتوانند رحمانى شوند؟کسى که صبح به اداره مى رود، فلان نهاد مىرود، مقام هم دارد، هشت ساعت هم با مراجعهکننده روبهرو است، یک بار روى خوش به مراجعهکننده نشان نمىدهد، این نفسش چطور مىخواهد رحمانى شود؟ این نفس هنوز حالت امّاره را دارد، سى ساله شده، نفسش امّاره است، پنجاه ساله شده، نفسش امّاره است، هشتاد ساله شده، نفسش امّاره است، یزید را ما براى چه با او مخالف هستیم؟ فقط به دلیل این که نَفْسشان در همان حالت امّاره بودن مانده بوده، در جادّه «اِلاَّ مَا رَحِمَ رَبَّى»6 نیامدهاند، نفس تبدیل به نفس رحمانى نشده، درّنده مانده است:
همانم که بودم به ده سالگى همان دیو با من به دلاّلگى7
بدن رشد کرده، کلّه بزرگ شده، شکم با سه تا چلو کباب سیر نمىشود، ولى نفس به همان حالت حیوانى اولیّهاش مانده است:
گر قدمت هست چو مردان برو ور عملت نیست چو سعدى بنال8