
ارزش عمر و راه هزینه آن -جلسه هفتم(متن کامل +عناوین)
كرج، مسجد جامع رجايى شهر دهه سوم محرم 1384
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
يكى از سفارشهاى كه پيغمبر عظيم الشأن اسلام به ابوذر در رابطه با قطعهاى از عمر داشتند اين بود كه جوانى خود را قبل از اين كه خزان پيرى به تو حمله كند، غنيمت بدان. كلمه غنيمت در گفتار رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده است؛ يعنى از اين فرصت جوانى، نشاط و قدرت بدن بهره ببر. اميرالمؤمنين عليه السلام جملهاى دارند كه در كتاب «غرر الحكم» نقل شده است، اين كتاب، جملات قصارى است كه در همه موضوعات انسانى، اخلاقى، تربيتى از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده است و غير از «نهج البلاغه» است. نزديك به يازده هزار جمله كوتاه است كه در تاريخ عالم نمونه و نظير ندارد. هيچ حكيم، فيلسوف، عارف، موعظهگر و دلسوزى توان اين كه مردم را اين گونه دعوت به حقايق كند، نداشته است. اين كتاب در چهارصد سال قبل به وسيله يكى از بزرگترين دانشمندان شيعه كه بعضىها او را بر شيخ بهايى مقدم مىدانند، به نام آقا جمال خوانسارى در شش جلد، ترجمه و توضيح مختصرى داده شده است. كار ايشان در اين كتاب به قدرى مهم بوده كه در زمان شاه، با خرج دانشگاه تهران كه آن زمان دانشگاه طاغوتى بوده، چاپ شده است و زحمت چاپ اين كتاب را هم عالم بزرگوار و آگاهى كه به نام محدّث ارموى كشيده است. ايشان واقعاً باعث شد كه اين كتاب از لابلاى قفسههاى كتابخانهها بيرون بيايد و وارد زندگى شود. اميرالمؤمنين عليه السلام درباره عمر، قطعه هشدار دهنده مهمى دارند و مىفرمايد: «انَّ اللَّيلَ وَ النّهارَ يَعْمَلانِ فيكَ فَاعْمَلْ فيهما و يَأخُذان مِنكَ فَخُذ مِنهُما» ساعات شبانه روز از دست شما عمر و سرمايه شما را مىگيرد. چون بيست و چهار ساعت كه عبور مىكند، به همين اندازه شما را از زندگى و دنيا دور كرده، به مردن نزديك مىكند. چرخ شب و چرخ روز در دست شما نيست كه بخواهيد كُند يا تعطيلش كنيد.
اميرالمؤمنين عليه السلام در جمله ديگرى مىفرمايد: هر نفسى كه مىكشيد، از عمر شما كم مىشود و از دنيا دور شده، به آخرت نزديك مىشويد. شب و روز كه با عبور و گذشتن خود دارند از شما كم مىكنند و از عمر شما مىگيرند، شما نيز در برابر شب و روز به مقابله برخيزيد. او دارد از شما مىگيرد، شما نيز از او بگيريد و نگذاريد كه شب و روز از شما به باطل و بيهوده رد شود. شما از ظرف شب و روز بهره، سرمايه و سود بگيريد.
اهميت شب در قرآن
شما آيات مربوط به شب را در قرآن مجيد ببينيد كه انسان چگونه مىتواند با شب معامله كند و چه كسانى از شب به كجا رسيدند؟ من چند آيه را براى نمونه ذكر مىكنم: «سُبْحنَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا الَّذِى برَكْنَا حَوْلَهُلِنُرِيَهُ مِنْ ءَايتِنَآ» شب بود كه با كمك من، حقايق به پيغمبر صلى الله عليه و آله ارايه شد؛ يعنى در تاريكى شب بود كه انوار، روشنايىهاى ابدى و دايمى را ديد. نتيجه سير ايشان در شب، در همين يك جمله است؛ «لِنُرِيَهُ مِنْ ءَايتِنَآ» بخشى از آيات مرا ببيند، نه اين آيات قرآن، قرآن مجيد كه در روز بيست و هفتم رجب يكباره در قلب مبارك حضرت طلوع كرد و پروردگار به او فرمود: در خواندن اين آيات براى مردم عجله نكنيد، هر مقدارى كه لازم باشد، ما جبرييل را مىفرستيم تا براى تو بخواند و تو براى مردم بخوان. اين يك نوع از آيات خداست. اين آياتى كه پروردگار مىفرمايد در شب ارايه داديم، حقايق بسيار با ارزشى در اين عالم و ماوراى آن است كه آيه شريفه در اينجا توضيح نمىدهد، ولى از آيات ديگر قرآن استفاده مىكنيم كه آيات ارايه شده نيز آيات تكوينى كتاب آفرينش و هم آيات مربوط به رحمت پروردگار عالم بوده است؛ يعنى هم اين طرف پرده را به او ارايه داديم و هم آن طرف پرده را، تا وقتى پيغمبر صلى الله عليه و آله در عمق تاريكى اين شب انوار را ديد و به صبح رسيد، وجود مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله كتابى از آنچه كه تماشا كرده بودند؛ ديدهها، يافتهها و طلوع آيات بر قلب مبارك ايشان كه در آيات ديگر قرآن در اين زمينه مطالبى مطرح شده است براى مردم بيان كردند كه فهم بعضى از آنها خيلى مشكل است.
رفع حجابها با ايمان و تقواى مستمر
اما چه شد كه پيغمبر عظيم الشأن اسلام به جايى رسيدند كه آياتى از دو طرف پرده را به ايشان نشان دادند كه به هيچ كس نشان ندادند؟ گرچه چنين تماشايى قطعاً براى ما نيز در حدّ سعه وجودى خودمان، در دو مرحله امكان دارد. بنا به فرموده امام صادق عليه السلام در توضيح يكى از آيات سوره يونس كه مىفرمايد:
«أَلَآ إِنَّ أَوْلِيَآءَ اللَّهِ لَاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَاهُمْ يَحْزَنُونَ* الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ كَانُوا يَتَّقُونَ» كه تركيب اين آيه نيز خيلى مهم است. «آمنوا» جمله ماضى است و «كانوا يتّقون» ماضى استمرارى است. بعد خدا در قرآن ادامه مىدهد:
«لَهُمُ الْبُشْرَى فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فِى الْأَخِرَةِ لَاتَبْدِيلَ لِكَلِمتِ اللَّهِ»
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: اين بشارت يعنى ارائه حقايق در همين دنيا، چون خدا در قرآن مىفرمايد: «لَهُمُ الْبُشْرَى فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا» ارائه حقايق در همين دنيا به دو صورت و به تناسب وضع مردم، در صورتى كه مثبت باشند، صورت مىگيرد، چون اگر منفى باشند، همه درها به روى آنان بسته است.
مردم مثبت چه كسانى هستند؟ آيه مىگويد: «الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ كَانُواْ يَتَّقُونَ»
مؤمنانى كه پيوسته در خوددارى از گناه باشند، نه اين كه دو روز پاك باشند و بيست روز نجس. مشهد كه مىروند پاك باشند و دوباره به شهر خود كه مىآيند، يازده ماه نجس باشند. اين فايده ندارد. اين هيچ درى را باز نمىكند. ما اگر بخواهيم درها را باز كنيم، كليد نزد خود ماست. چنانچه هر درى را خدا بخواهد باز كند، كليد آن نزد خود اوست. در نماز غفيله مىخوانيد: «وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَايَعْلَمُهَآ إِلَّا هُوَ»
كليدها نزد خود اوست. درهايى هست كه كليد باز كردن آنها نزد ما است كه آن كليد دو دندانه دارد: «الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ كَانُواْ يَتَّقُونَ» يعنى باور داشتن خدا، يقين به قيامت و پاكى پيوسته. نمىگويد: تقوا داشتند، مىگويد: پيوسته تقوا دارند تا از دنيا بروند. اما «آمنوا» يعنى مؤمن شدند. انسان كه صد مرتبه مؤمن نمىشود. يك بار مطالعه مىكند، گوش مىدهد، درس مىخواند و خدا و قيامت را باور مىكند، همه ما اين باور را داريم، يعنى ما كلاس ايمان را گذراندهايم، اما در «وَ كَانُواْ يَتَّقُونَ» دچار نقص و كمبود هستيم.
ديدن حقايق در عالم خواب و بيدارى
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: اين ديدن در دو مرحله انجام مىگيرد؛ نخست در عالم خواب است و ديگر در عالم بيدارى. خواب مانند خواب حضرت يوسف عليه السلام كه سند قرآنى دارد: «يأَبَتِ إِنّى رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِى سجِدِينَ» چرا در بيدارى نديد؟ چون هنوز بچه بود و به سنّ تكليف نرسيده بود. هنوز سيرهاى دوران بلوغ و تكليف را درك نكرده بود، به اين خاطر در بيدارى نديد، ولى بعد حقايق در بيدارى نيز براى او نمايان شد. ببينيد اين حرف حضرت يوسف عليه السلام بعد از عزيز مصر شدن است كه مىفرمايد: «قَدْ ءَاتَيْتَنِى مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنِى مِن تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ»
اينجا ديگر در بيدارى بود، نه در خواب.
به هر صورت، اين خوابها با سند قرآنى است كه ديدن بعضى از حقايق در مرحلهاى، در خواب است و در مرحلهاى نيز در بيدارى است و شرط آن مثبت بودن است. در مثبت بودن، كليد نصيب انسان مىشود؛ هم مىتواند در خواب در را باز كند- به اندازه سعه وجودى خود حقايق را ببيند- و هم در بيدارى مىتواند درِ حقايق را باز كند كه اين نيز، به اندازه سعه وجودى خود او بستگى دارد.
دورى از مدعيان دروغين
البته مواظب باشيد كه در اين زمينه مدعى، على الخصوص در كشور ما، زياد است، ولى به يقين بدانيد كه: «از هزاران اندكى زين صوفيند.» «1» نود و نه درصد كسانى كه مىگويند: ما در خواب يا بيدارى اين چيزها را ديديم، بدانيد كه دروغ مىگويند. چون آن افرادى كه به اين منطقه راه پيدا مىكنند، به اين راحتى اين مسائل را بروز نمىدهند و چيزى نمىگويند. در بين مردم به صورت معمولى زندگى مىكنند. بند را به آب نمىدهند كه خود را با گفتن اين چيزها چهره معروفى كنند.
اخلاق آنان اين است كه از چهره شدن فرارى هستند. نمىخواهند مردم بدانند، مگر اين كه تكليف الهى اقتضا كند. دين را به مردم مىنمايانند و الا سرمايههاى شخصى مربوط به خود را اغلب پنهان مىكنند. اگر كسى گاهى و به علتى چيزى از اينها ديده باشد، چنان كه در كتابهاى ما هست، او را صدا كرده و قسم داده كه من تا زندهام، آنچه از من ديدى، جايى نقل نكن. خيلى از اين نقلها براى بعد از مرگ اين چهرههاى برجسته است، نه براى زمان خودشان. در زمان ما، هر كس از راه مىرسد مىگويد: من يك شب در ميان، خواب مىبينم و با پيغمبر صلى الله عليه و آله گفتگو كردم و امام زمان عليه السلام اين گونه فرمود و به من گفتند:
اين را بنويس و زير آن اين را بنويس و همه بنويسند كه هر كس ننويسد به لعنت خدا گرفتار مىشود. اينها را ما از زمان بچگى مىديديم و تا به حال در اين زمينه، كسى به لعنت خدا گرفتار نشده است.
شما بايد دروغگوها را جدا كنيد؛ يعنى آن كسى كه شيعه واقعى نيست، مقلدِ مرجع تقليد شيعه نيست و دار و دسته خاصى دارد، اگر از اين ادعاها كند، از نظر خدا، قرآن كريم، روايات و ائمه عليهم السلام مردود است. چون خدا در قرآن، باز شدن درها به روى افراد منفى، حزبى و دار و دستهاى را قبول ندارد.
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله دينى آورد و سفارش كرد كه اين دين براساس قرآن و اهلبيت عليهم السلام من است، چيز ديگرى اضافه ندارد و اعلام كردند كه اضافه كنندگان و بدعت گذاران به اين دين و آن كسانى كه به ما حرفهايى را نسبت مىدهند و كسانى كه عالم به قرآن و فرهنگ اهلبيت عليهم السلام نيستند، مىآيند براى مردم قرآن را تفسير مىكنند، همه اينها را فرمود: بدون ترديد در قيامت، نشيمنگاه آنان را از آتش جهنم پر مىكنيم.
اختصاص شب معراج به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله
صد و بيست و چهار هزار شخصِ مثبت در دنيا آمدند، يكى از آنها شب معراج را ديد. اكنون هر كس از راه مىرسد، كه اغلب آنان به دار و دسته خاصى وابستگى دارند، ادعا مىكنند.
اين «ليلًا» كه خدا در قرآن مىفرمايد: فقط براى پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله اتفاق افتاد، براى حضرت ابراهيم عليه السلام رخ نداد. براى موسى بن عمران عليه السلام در آن چهل شب عبادت، گوشهاى از مملكت مصر را نيز نشان ندادند و چه برسد به اين كه آيات تكوين و آيات آخرت را نشانش بدهند.
كل آن چهل شب در اين مرحله خلاصه شده است: «وَوَ عَدْنَا مُوسَى ثَلثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقتُ رَبّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلِةً» «ميقات ربّه» كارى به آيات تكوين و آيات پشت پرده ندارد. چهل شب خواست كه از نفسهاى مسموم دور بماند، تا تورات را به او نازل كند. فقط براى نزول تورات، نه چيز ديگر. تورات را گرفت و بعد از چهل شب برگشت، ديد درصدى از مردمى كه با جان كندن آنها را مسلمان كرده بود، گوساله پرست شدهاند. اين كه كسى هر روز بيايد ادعا كند كه در خواب پرده را كنار زدند و ما چه ديديدم و چه ديديديم، همگى دروغ محض است. اين آيه قرآن: «لَهُمُ الْبُشْرَى فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا»
دو پرده واقعى براى اينان منكشف شده است. جمله خيلى مهمى است كه به صورت جمله اسميه آمده است.
اى مرغ سحر عشق ز پروانه بياموز كان سوخته را جان شد و آواز نيامد
اين مدعيان در طلبش بىخبرانند آن را كه خبر شد خبرى باز نيامد
واقعاً آنها اين گونه هستند.
هر كه را اسرار حق آموختند مهر كردند و دهانش دوختند
اسرار، يعنى هر كسى تحمل آن را ندارد و نبايد بگويد. آنان نيز نمىگفتند.
دو نكته اساسى در كلام رسول اللّه صلى الله عليه و آله
چه شد كه پيغمبر صلى الله عليه و آله به اين جايگاه رسيد؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله دو جمله در اين رابطه دارند كه خيلى قابل توجه است، البته ما بخواهيم اين دو جمله را در زندگى خود تحقق بدهيم، امكان دارد، ولى كار خيلى مشكلى است، به خصوص در زمان ما كه هجوم فساد به اين واقعيتها، خيلى زياد است. اگر بخواهد براى باز كردن اين دو درب كليد دار شود، خيلى چيزها را نبايد ببيند و خيلى چيزها را نيز نبايد بشنود. قسمتى از گفتار پيغمبر صلى الله عليه و آله اين است: «لولا تكثيرٌ فى كلامكم وَ تمريجٌ فى قُلوبكم لَرَأيتُم ما أرَى و لَسَمِعْتم مَا أسمَع» «مرج» و «تمريج» يعنى مرغزار و چراگاهى كه در و پيكر ندارد و همه حيوانات بدون حساب مىآيند و مىروند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد: اگر دو چيز در شما نبود؛ يكى پرحرفى و ديگرى هرجايى بودن دل، چون خيلى حرف مىزنيد كه از صد درصد آن حرفها، نود و نه درصدش پوچ است؛ غيبت، تهمت، تحقير، بدگويى، آبروى مردم را بردن، شوخىهاى ناباب است. اگر اين پرحرفى در شما نبود و باطن شما چراگاه بى در و پيكرى نمىشد كه هر حيوانى مانند حرص، حسد، ريا، بخل، كينه و كبر وارد شود، صداهايى كه من مىشنيدم، شما نيز مىشنيديد و چيزهايى كه من ديدم، شما نيز مىديديد، چون راه به روى همه باز است كه در حدّ خود، رشد كنيد. اين روايت را اهل تسنّن نيز نقل كردند: «لَولا أنَّ الشَّياطين يَحُومُون عَلى قُلوبِ بَنِى آدَم لَنَظروا الى مَلكُوتِ السماوات» اگر شياطين، وسوسهها، فكر و نقشههاى بد به دل مردم راه نداشت، اين طرف و آن طرف پرده را مىديدند. اين عظمت شب است. در حالى كه شب، ظرف ديدن انوار اين طرف و آن طرف پرده است، ببينيد، چقدر شبها به وسيله بعضى از زنان و مردان و جوانان و دختران، به بدترين لجن گناه كشيده مىشود.
گرفتن غنايم از شب و روز
اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد: شب از شما، سرمايه عمرتان را مىگيرد، شما نيز از شب، معراج بگيريد؛ با نماز شب، قرائت قرآن، گريه براى خدا و ابى عبدالله عليه السلام، تشكيل جلسات علمى و كارهاى درست. شما از شب خوب استفاده كنيد. «1» روز نيز سرمايه شما را مىگيرد، شما نيز از روز بگيريد. بهترين چيزى كه ما از روز مىتوانيم بگيريم، دو چيز است؛ پول حلال، كار خير. روز را براى به دست آوردن حلال و كار خير مصرف كنيم. به دنبال حلّ مشكل خانوادهها و مشكلداران، به عيادت بيمار، پول دادن به كسى كه آبرومند است، اما كرايه خانهاش عقب افتاده است و خيلى كارهاى خير ديگر.
اين يك نصيحت پيامبر صلى الله عليه و آله بود. از بهار جوانى خود، قبل از خزان پيرى بهره ببر و آن را غنيمت بدان.
خرما نتوان خورد از بن خار كه كشتيم ديبا نتوان كردن از بن پشم كه رِشتيم
بر حرف معاصى خط عذرى نكشيديم پهلوى كبائر حسناتى ننوشتيم
پيرى و جوانى پى همچون شب و روز زند ما شب شد و روز آمد و بيدار نگشتيم
افسوس برين عمر گرانمايه كه بگذشت از سر تقصير و خطا در نگذشتيم
گر خواجه شفاعت نكند روز قيامت شايد كه ز مشاطه نرنجيم كه زشتيم
سعدى مگر از خرمن اقبال بزرگان يك خوشه ببخشند كه ما هيچ نكشتيم
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته