يك مرحله از مراحل تجارت، به ترتيبى كه خود پروردگار بيان كردند: «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ»
مى توانست بفرمايد: «تؤمنون بالرحمن»، «تؤمنون بالرحيم» اين يك مرحله تجارت است كه سرمايه آن، عمر، قلب و عقل است؛ وقت بگذارم، يا با درس خواندن، يا با گوش خود، در مقابل راه رفتگان، خدا را بشناسم و بعد از شناختن، با عقل و قلبم خدا را بپذيرم. اين زيباترين نوع هزينه كردن عمر در اين عالم است كه به دنبال خدا برود و براى شناخت خدا حركت كند. وقت بگذارد، بخواند يا بشنود، حق را درك كند و بعد قلب را از محبت و معرفت خدا پر كند كه بعد از آن، براساس اين محبت به حركت بيافتد. چون نمى شود كسى عاشق باشد و نسبت به معشوق خود بى تفاوت بماند، اصلًا ما عاشقى در اين عالم نداريم كه نسبت به معشوق و عشق خود بى تفاوت باشد. تمام حركت ها و كوشش ها از اثر عشق است.
علاقه شديد مؤمنان به پروردگار
خداى متعال در قرآن كريم مى فرمايد:«وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لّلَّهِ» آن كسى كه وقت گذاشته، خوانده، شنيده و با عقلش دريافت كرده و عقل نيز دريافت شده را به قلب داده، قلب او با پروردگار گره خورده و ظرف محبت شده، عشق و علاقه او به پروردگار، فوق همه عشق و محبت ها است. محبت هاى ديگر نيز دارد؛ پدر و مادر، زن و فرزند، مغازه و املاك خود را دوست دارد، ولى تمام اين محبت ها زير مجموعه محبت پروردگار است. اگر حسّ كند كه رشته اى از اين محبت ها بخواهد به آن محبت اصلى ضرر بزند، از محبوب اين محبت گذشت مى كند. خيلى راحت گذشت مى كند. محبوب هاى ديگر، توان ندارند كه از مايه محبت خود از او سوء استفاده كنند. من رفيقى داشتم، پدرش غرق در محبت خدا بود؛ يعنى مؤمن عاشق بود، مؤمنى كه شناخت خدا را كسب كرده بود و بر اثر اين شناخت عاشق شده بود و براساس همين عشق حركت مى كرد. از ضرر كردن مصون شده بود. گاهى كه از او دعوت به خلاف خدا مى شد، اصلًا عصبانى نمى شد، خيلى آرام و با محبت مى گفت: نه، نه با دعوا و جار و جنجال. افرادى كه غرق در محبت خدا هستند، خيلى نرم، با عاطفه، با محبت و با وقار هستند، چون خلأيى ندارند كه آن را با غير خدا پر كنند، بلكه از خدا پر هستند. به قدرى با ادب و با محبت مى گفت: نه، من طاقت اين كه با طناب تو در قيامت به جهنم بروم ندارم.
منبع : پایگاه عرفان